حجت الاسلام والمسلمین قرائتی
یک مرتبه میگفتیم مرگ بر شاه، شاه نمیرفت. باید تکرار کرد. شب، روز، فریاد، آهسته. قانونمداری هم یک حقی است که اگر کسی قانون را زیر پا بگذارد حق عامه را زیر پا گذاشته است. خوبیاش این است که حقوق عامه کاری به لهجه هم ندارد که یکی فارس است، عرب است یا عجم است، ترک بلوچ است، هرچه میخواهد باشد. کار به منطقه هم ندارد، شرقی است یا غربی. کاری به سن هم ندارد، پیر است یا جوان. کاری به جنسیت هم ندارد، زن است یا مرد. یعنی حقوق عامه یعنی حقالناس. ما یک کلمه ناس را در قرآن بررسی کنیم میبینیم پر از حق الناس است، حق عامه. کلمه ناس. مثلا میگوید ادب حق عمومیاست. «قُولوا لِناسَّ حُسنا» با همه مردم خوب حرف بزن. نباید بگویی اینکه مسلمان نیست که، اینکه باسواد نیست که، اینکه چگونه است. ادب از حقوق عمومیاست. کسی بیادبی کند توبیخ میشود. قرآن گفته است: «لایَسخَر» چرا مسخرهاش کردی؟ تو فکر میکنی تو بهتر از آن هستی که مسخرهاش میکنی؟ «عَسَی أن یَکُونُوا خَیراً مِنهُم» شاید او از تو بهتر بود. «وَلَا نِسَاء» خانمها شما چرا او را تحقیر کردید؟ شما فکر میکنید بهتر از آن خانم هستید. ممکن است کفش و کلاهت و خانه و ماشینت و زندگیات شیکتر باشد ولی خودت ارزشی نداری. خود شما ارزشت به کمالاتت است نه به لباس، ماشین و وسایلت. حقوق عامه فراتر از قومیت و نژاد و سن است. تعلیم و تربیت حق عامه است، یعنی همه مردم حق دارند که باسواد شوند. علم در انحصار کسی نیست که این درس را او نباید بخواند، این واحد را نباید بگذراند، این حوزه نباید این درس را بدهد. کسی بخواهد بفهمد میفهمد.
*****
نقش خانمها در مدیریت خرج و برج
حجت الاسلام والمسلمین تراشیون
شما در این سوپرمارکتها بروید میبینید عمدتا هزینههای برجی را بر خانوادهها تحمیل میکند. یعنی قفسهها را نگاه میکنید میبینید معمولا موادی که در آن قرار گرفته است جزو ضروریات زندگی نیست. من یک نکتهای را گاهی اوقات در مباحث حضوریام برای خانوادهها میگفتم. میگفتم الان چرا برخی فروشگاهها به سمت فروشگاههای قفسه باز میروند؟ پشت اینها یک تفکر سرمایهداری است. درآمدزایی. چون میدانید اینها نیازسازی میکنند. یعنی شما وقتی این چرخدستی را دستتان میگیرید در این قفسهها حرکت میکنید میگویی حالا این را هم بخرم، آن را هم بخرم. در حالی که اگر قبل از آن یک لیستی برای خودتان تهیه کرده باشید مثلا پنج تا کالا را نیاز داشتید. قدیم هم همین طور بود. ما بچه بودیم در محلههایمان بقالی بود. یک پیشخوانی جلو بود، تمام قفسهها هم پشت سر آن فروشنده بود. نیاز را میرفتیم آنجا میخریدیم. یعنی یک چیزی در خانه تمام میشد. مثلا روغن الان نیاز است، لپه نیاز است، نخود نیاز است ولی امروز میبینی نه، برویم خرید کنیم. چرخ دستی را برمیداریم در قفسهها میچرخیم، بعد میرویم جلوی صندوق میبینیم ای داد بیداد. یک صندوق پر یا بهتر است بگوییم یک سبد پر است، آمدیم آنجا داریم حساب میکنیم، بعد میبینیم چه مبلغ گزافی هم داریم برای آن میدهیم. در حالی که خیلی اینها جزو نیازهای اولیه ما نبود بعد ما میگوییم خانم اینجا میتواند نقشآفرینی بکند. یعنی اینها از همان جنس قناعتهای قرن 21 است که میگوییم قناعت در هر دورهای یک چیز است. یعنی یک موقعی من با یک لیست خرید مورد نیازم میروم در فروشگاه، یک موقع میروم ببینیم حالا چی بخریم. یعنی اینها همان مصادیق اسراف میشود. همان مصادیق برجهای زندگی که تحمیل میشود بعد میبنییم ای داد بیداد. مثلا حقوقها چرا کفاف نمیدهد؟ یک زن و شوهر در زندگی دارند دو تایی کار میکنند همیشه هم هشتشان گره نهشان هست. درآمدشان هم بد نیست ولی میبینیم اینها مشکلات ما را دارد زیاد میکند. ما میگوییم اینها از جنس قناعت است. یعنی ما بر اساس نیازمان در زندگیمان هزینههایمان را تنظیم بکنیم. یک نکته دومیکه معمولا باید به خانمها اینجا اشاره شود. البته الحمدلله ما خیلی از بانوانمان در جامعه اینها را رعایت میکنند. واقعا هم دقت میکنند. یعنی من خیلی مواقع پای صحبت آقایان مینشینم. میگویند گاهی اوقات خانمها ترمزدستی ما را میکشند که این را نخر. حالا این لازم نیست. یعنی خانم گاهی اوقات این نقشآفرینی را دارد.