کد خبر: ۶۴۲۶
تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۴۰۰ - ۱۸:۰۳
پپ
صفحه نخست » کنز

حسنی احمدی

مرد خودش را به سجاد رساند هنوز نفس‌نفس می‌زد، فکر می‌کرد چه لطفی به فرزند حسین‌بن‌علی خواهد کرد. کنار علی‌بن‌حسین نشست و آرام در حالی که صدایش به آن شخص نرسد گفت: آن شخص را می‌بیند دیروز حرف‌هایی درباره شما می‌زد و از عیب‌های شما می‌گفت. یکی از یاران که صحبت‌های مرد را شنید پرسید: آیا در جمع می‌گفت و خبر می‌ساخت؟ مرد گفت: نه؛ در پنهانی و فقط به من گفت.

سکوت همه‌جا را فرا گرفت فرزند رسولم محمد محزون به مرد نگاه کرد و گفت: سزای غیبت و تهمت با خداست. وعده همه روز حساب است. او در میان همه حکم خواهد کرد هیچ‌کس از بدگویی مردم در امان نیست کسانی بودند که به پیامبر هم دروغ می‌بستند و عیب می‌گرفتند و برای آن شخص خوب‌تر آن بود که می‌آمد و حرف‌هایش را اینجا می‌گفت و مطلب را روشن می‌کردیم. ولی تو هم کار خوبی نکردی که این خبر را آوردی از یک طرف حق صحبت او را رعایت نکردی که این خبر را آوردی از یک طرف حق صحبت او را رعایت نکردی که حرف پنهانش را برای من گفتی و سخنی را که خودش در روی ما نگفت به من گفتی و از طرف دیگر حق ما را رعایت نکردی که از مسلمانی خبری دل‌آزاری آوردی که ما نشنیده بودیم بعد از این پرهیز کن و بدان که عیب مردم را نزد دیگران بسیار می‌گویند و گواهی می‌دهد که عیب‌های خود را در مردم جستجو می‌کنند.

مرد خجالت‌زده به سخنان سجاد گوش می‌داد اشتباه کرده بود، به گمانش قصد نیکی کردن داشت اما قلب امامش را با این کار به درد آورده بود.

منبع: عین‌الحیوه، صفحه 592

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: