کد خبر: ۶۳۷۶
تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۴۰۰ - ۲۳:۰۳
پپ
درباره «زخم کاری» که به بهانه نقد رذایل اخلاقی، در دام حاشیه‌ها افتاده
صفحه نخست » ایوان هنر

احسان سالمی

«زخم کاری» اثری صریح و بدون تعارف در نقد زندگی طبقه نوکیسه به شمار می‌آید که سعی دارد عمق فساد و تباهی این سبک زندگی را به نمایش بگذارد و این بزرگ‌ترین امتیاز و وجه مثبت اثر است. این را در همین ابتدای متن نوشتم تا مخاطب یادداشت بداند نگارنده اتفاقا از موافقان نقد طبقه نوکیسه و روشنفکری در آثار نمایشی است و آن را وسیله‌ای مناسب برای ترسیم پوچ بودن این سبک زندگی می‌داند.

اما اختلاف موافقان «زخم کاری» با مخالفان آن - که نگارنده این یادداشت یکی از آن‌هاست- نه در اصل موضوع بلکه در شیوه روایت آن است. مشکل اصلی «زخم کاری» آن است که برای به تصویر کشیدن تباهی این سبک زندگی، از همه مرزها اخلاقی عبور می‌کند و به اصطلاح «ترمز بریده است».

نکته اصلی اینجاست که نمایش این میزان از تباهی و پوچی، هر چند در لایه ابتدایی باعث دلزدگی و نفرت مخاطب از این سبک زندگی می‌شود ولی آنچه در بلندمدت در ذهن مخاطب ته‌نشین می‌شود، تلخی شدید اثر است؛ موضوعی که می‌تواند پیامدهای دیگری نیز در پی داشته باشد. به‌عنوان مثال نمایش مکرر صحنه‌های جرم و جنایت و آدم‌کشی در سریال که نقطه اوج آن را می‌شد در سکانس به آتش کشیدن جنازه «کریم» توسط «مالک» مشاهده کرد، تنها بخشی از این تلخی بی‌اندازه «زخم کاری» است که البته خواه ناخواه بر روان مخاطبان نیز اثرگذار خواهد بود. این خشونت عریان و افسارگسیخته را به نمایش مکرر روابط غیراخلاقی در سریال اضافه کنید که بخشی از آن شامل رابطه صمیمی و خارج از عرف «حاج‌عمو» با «سمیرا» به‌عنوان یک زن متاهل می‌شود و بخش دیگری از آن شامل ماجرای پهن کردن دام جنسی برای «اخوان» از سوی «مالک» و «مظفری» و گرفتن فیلم از این رابطه و همچنین ارتباط آشکار و غیراخلاقی «مالک» با «کیمیا» منشی دفتر «مظفری» می‌شود؛ تا دقیقا متوجه شوید منظور از ترمز بریدن «زخم کاری» در نقد سبک زندگی طبقه نوکیسه چیست.

سریال به بهانه نقد سبک زندگی طبقه نوکیسه، انتقاداتی نیز به برخی ساختارهای اجتماعی و سیاسی داخل ایران می‌کند. اشارات مکرر سریال به زدوبند صاحبان ثروت با صاحبان قدرت یکی از خطوط اصلی سریال در اغلب قسمت‌هاست؛ موضوعی که تصور فساد سیستماتیک و زدوبند صاحبان قدرت (حکومت) با صاحبان ثروت (طبقه نوکیسه و اشراف) را بیش از پیش در ذهن مخاطب تثبیت می‌کند. برای مثال در جریان لو رفتن فساد «ناصر» که در حوزه قاچاق مواد مخدر کار می‌کرده، ارتباط «مالک» با «مصطفوی» که نماینده حکومت به شمار می‌آید، بیش از هر چیز نمایانگر تبانی صاحبان ثروت با قدرت است. «مالک» در این ماجرا در شرایطی اسناد فساد «ناصر» در قاچاق مواد مخدر را در اختیار یک مأمور حکومتی قرار می‌دهد که هدف اصلی‌اش نابودی رقیب است. از سوی دیگر مأمور حکومتی نیز در شرایطی این اسناد را می‌پذیرد که صرفا به دنبال رشد و ترقی خود است. در واقع این بده‌ بستان نه به نیت نابودی فساد، بلکه به دلیل سود بیشتر صاحبان ثروت و قدرت انجام می‌شود. نمونه‌های بسیاری در جریان قصه سریال وجود دارد که از تبانی خانواده‌های «ریزآبادی» به‌عنوان نماینده طبقه اشراف در قصه و «مالکی»، «مظفری» و «اخوان» به‌عنوان نمایندگان طبقه نوکیسه با صاحبان قدرت حکایت می‌کند.

نکته مغفول در این میان که در بسیاری از نقدهای منتشرشده بر این سریال دیده نشده بود، فضاسازی ایجادشده در قصه برای نشان دادن خانواده «ریزآبادی» به عنوان یک خانواده در ظاهر متشرع است؛ خانواده‌ای که در آن پدر با لفظ «حاج عمو» و مادر خانواده با عنوان «حاج خانم» خوانده می‌شوند اما همان «حاج عمو» حتی بعد از ازدواج «سمیرا» با «مالک» همچنان به او چشم طمع دارد و از هر فرصتی برای همنشینی و شوخی و خنده با «سمیرا» استفاده می‌کند؛ در نهایت نیز در شبی که «سمیرا» با خوراندن «مشروب» به «حاج عمو» در یک خلوت ۲ نفره! او را از حالت طبیعی خارج کرده، کشته می‌شود. جالب اینکه ریزآبادی‌های در ظاهر متشرع، برای حفظ آبروی پدرشان به دنبال عدم درج موضوع فوت به دلیل زیاده‌روی در مصرف مشروبات الکلی در پرونده فوت «حاج عمو» هستند!

البته «زخم کاری» که در اصل قصه‌ای در نقد حرص و طمع انسان‌هاست، در کنار روایت قصه اصلی، نگاهی هم به گذشته شخصیت‌ها دارد و ریشه بسیاری از زیاده‌خواهی امروز افراد را در عقده‌های دوره کودکی و تو سری خوردن‌های دوره جوانی جستجو می‌کند. این موضوع را می‌توان بر تمرکز قصه بر نمایش زندگی مالک در دوران کودکی، ارتباط او با فرزندان حاج عمو و روابط عاشقانه «مالک» و «منصوره» در دوران جوانی که در نهایت منجر به شکل‌گیری شخصیت عقده‌ای مالک می‌شود مشاهده کرد، هر چند در نهایت برآیند فیلم به دلیل قرار گرفتن اغلب کاراکترها در طیف شخصیت‌های خاکستری، به نوعی هر دو طرف این ماجرا را («مالک» به عنوان نماینده طبقه توسری خورده و «ریزآبادی‌ها» به عنوان نمایندگان طبقه اشراف) در شکل‌گیری جدال نهایی میان این ۲ گروه مقصر قلمداد می‌کند.

اما نقطه اوج تلخی‌های «زخم کاری» را می‌توان در قسمت اخیر آن مشاهده کرد؛ جایی که در آن خودکشی شخصیت «مائده» به تصویر کشیده شد.

خودکشی تلخ‌ترین نسخه برای پایان زندگی شخصیت «مائده» بود؛ نسخه‌ای که راه‌حلی غیرقابل دفاع برای برون‌رفت از وضعیت بحرانی به سایر نوجوانانی می‌دهد که مخاطب این سریال هستند. این در حالی است که به طور منطقی باید از نمایش و ترویج خودکشی به هر شکلی پرهیز کرد، آن هم در شرایط فعلی جامعه ایرانی که چالش‌ها و آسیب‌های اجتماعی به‌ویژه در حوزه نوجوانان و جوانان به پیچیده‌ترین حالت خود رسیده است. این موضوع البته در چند قسمت قبل نیز در جریان تلاش «مائده» برای کشتن خودش و «میثم» از طریق خوردن قرص به تصویر کشیده شده بود اما پایان این قسمت که با مرگ «مائده» به خاتمه می‌رسد، تیر خلاصی بر همه این تلاش‌ها بود. در واقع تلاش «مائده» برای خودکشی به‌واسطه کشمکش‌ها میان پدرش با «مالک»، تصویری از جامعه‌ای است که در آن فضای دوقطبی شکل گرفته میان طبقات مختلف اقتصادی (طبقه اشراف با طبقه متوسط نوکیسه) پیامدی جز نابودی نسل آینده را در پی نخواهد داشت.

همه این‌ تلخی‌ها را باید به سعی سازندگان «زخم کاری» برای نزدیک شدن به خطوط قرمز مرسوم سریال‌سازی در شبکه نمایش خانگی اضافه کرد؛ اتفاقاتی از جنس حواشی نمایش بدن عریان «سید‌جواد هاشمی» در محیط استخر در قسمت دوازدهم سریال که شاید در نگاه اول حاشیه‌ای بی‌اهمیت به نظر برسد اما انتخاب زیرکانه این بازیگر برای چنین نقش کوتاهی را می‌توان در راستای تخریب تصویر ساخته‌شده از او در ذهن مخاطبان دانست؛ جنجال‌هایی که ساختن آنها گاهی تبدیل به یک بازی دوسر برد برای سازندگان می‌شود تا هم جریان‌سازی خبری و تبلیغاتی حول سریال را افزایش دهد و هم ذهن منتقدان را از ایرادات اصلی سریال منحرف کند. حکایت «زخم کاری» و شیوه نقدش به «طمع انسان‌ها» و «سبک زندگی طبقه نوکیسه»، حکایت رستورانی مجلل است که بهترین غذاها را در ظروفی بدشکل و کثیف‌ سرو می‌کند! نمی‌توان انتظار داشت که مشتریان از دیدن این غذای لذیذ در ظرفی کثیف احساس تهوع نکنند و خودشان را صرفا به طعم غذا دلخوش نگه دارند. این حقیقتی است که باید در ساخت سایر محصولات نمایشی بویژه برای شبکه نمایش خانگی که مخاطبی به مراتب بیشتر از سینما دارد، مورد توجه قرار داد.

«زخم کاری» به بهانه نقد «طمع» و «نوکسیگان»، بیش از هر چیز در جهت تثبیت گزاره فساد سیستماتیک حرکت کرده است؛ فسادی که پیامدهایی چون سرشاخ شدن طبقه نوکیسه با اشراف را برای رسیدن به قدرت بیشتر در پی داشته است و تنها یکی از پیامدهای آن تباهی نسل بعد خواهد بود. و البته یکی دیگر از مهم‌ترین پیامدهای آن به‌وجود آمدن طبقه‌ای است که برای گرفتن حقی که تصور می‌کند به او تعلق دارد، دست به هر کاری می‌زند؛ «مالک» و «سمیرا» اصلی‌ترین نمادهای این طبقه در قصه «زخم کاری» به شمار می‌آیند که برای رسیدن به هدف‌شان آدم می‌کشند، دروغ می‌گویند، حاضر به خیانت به یکدیگر می‌شوند و هر آنچه در جامعه به‌عنوان مرزهای اخلاق شناخته می‌شود را زیر پا می‌گذارند.

وطن امروز

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: