فائقه بزاز
چرچیل جایی گفته: «از کنار مقبرهای میگذشتم؛ که روی آن نوشته بود، اینجا آرامگاه مردی راستگو وسیاستمداری بزرگ است. این اولین بار بود که میدیدم دو نفر را در یک قبر دفن کردهاند.»
این برآورد چرچیل همان روشی است که در وجود خودش بهعنوان یک سیاستمدار مطرح و دغلباز نهادینه شده بوده؛ پشتپا زدن به اخلاق در راستای رسیدن به اهداف سیاسی که به موازاتش انجام هر نوع فریب و دروغ برایش موجه بوده. مصداقش هم برایمان با همان مصرع معروف مولانا روشنتر می شود که؛ هرکسی از ظن خود شد یار من.
باور آقای چرچیل همان تئوری خاصی است که خیلی از اتاق فکرهای بیگانه از قدیم در مغزمان فرو می کردند که با دینِ سیاسی باید مخالفت کرد؛ و سیاست نمیتواند کنار دیانت باشد و از هم جداست.
اما خیلی از الگوهای ناب جامعه بعد از انقلاب، با سبک زندگی صادقانه خود نمونه عملی این درهمآمیختگی حقطلبانه بودند. تشنگان خدمت و نه شیفتگان قدرت، شدند آینه تمامنمای تلفیق سیاست و اخلاق تا این درهمآمیختگی و تکامل بروز و ظهور جامعهای سراسر از عدل و داد را فراهم آوَرَد.
در این میان مردم هم مسئولیت خودشان را دارند؛ پذیرش سخن ولی خدا بیچونوچرا، شناخت دقیق و درست ولی خداست. اما اگر شناخت مردم و پیروان درست نباشد و جامعه به بهانههای واهی نان و سفره و معیشت اسیر سیاستمداران دغلکار شود، غیر از اجتماع، زندگی فردی تکتک افراد هم لجنزار میشود.
همه اینها برای این بود که بگویم آقای خوبی بالای سرمان است که سیاستش عین دیانت است. عمق دیانتش هم انتخاب همین شعار انتخاباتی پرمغزی که بهجای وعدهوعیدهای توخالی برای به تور انداختن رأیهای میلیونی، هدفی بلندتر و حقیقتی والاتر بیان شده است؛ دعوتی برای شعوری حقیقی. دعوت به «فکر کردن» و امید برای تشکیل جامعهای که در آن افراد تفکر و تعقل دارند.
دهه ۶۰ برای ریاستجمهوری آیتالله خامنهای بهجای شعارهای عامهپسند برای به تور انداختن رأیهای میلیونی، از مردم برای تشکیل حکومتی که اندیشه را به کار میگیرد و جامعه را ارتقاء میدهد و امور مملکت را اصلاح میکند دعوت شده است.
خوش به حال ما که آقایمان به معنای واقعی سیاست و دیانتش یکی است و همهچیز
تمام است؛ آنجا که میرود برای کاشت نهال روز درختکاری خودشان عبایشان را بیپیرایه
و رها از تعلق، کناری میگذارد و دستبهکار میشود. این حرکت مردم عاشق را شیفتهتر
کرد و ذهن آنها را ارجاع داد به استفاده از کالای ایرانی توسط ایشان؛ در روز درختکاری
سال ۹۶، که موقع کاشت نهال، خیلی
اتفاقی، پشت لبه قبایشان برگشت و مارک «فاستونی ایرانی» گوشه لنز دوربینها و میان
دلهای مردم جا خوش کرد تا همه به داشتن چنین سروری افتخار کنند.
آنجا هم که پای تزریق واکسن به میان میآید صبر میکنند تا در نوبت خودشان آن هم با
تأکید روی «واکسن ایرانی» کار انجام شود. بعد هم انقدر به فرم و زبان بدن مسلطاند
که دست گره کردهشان دل مردم را قرص میکند.
دیانت و سیاست یک روز با اقتصاد مقاومتی وعبای ایرانی رخ نشان میدهد و و روز دیگر با هم سطح شدن با اکثریت مردم و انتظار برای تزریق واکسن ایرانی.
«آقا» را از هر طرف بخوانی «آقا»ست.