گردآوری و تنظیم: مریم سیادت
تدریس خانم موفت!
کتابی که میبینید اسمش هست: «معلم شدن در آمریکا» و خاطرات «سال اول تدریس خانم
موفت» در آمریکا رو توضیح میده.
قصدم معرفی کتاب نیست چون نگارش خیلی خوبی نداره و بعید میدونم کسی علاقه داشته
باشه این کتاب رو به فارسی ترجمه کنه.
اما دید خوبی از فضای حاکم بر نظام آموزشی آمریکا میده!
توی این کتاب ضمن خاطرات گفته شده؛ تعداد دانشآموزهای مدارس بیشتر از حد ظرفیت
مدرسه و ساختمانش هست تجهیزات مدارس معمولا بهروز نمیشن و چون والدین معمولا هر
دو کار میکنند، انتظاراتشون از معلمها برای تربیت بچههاشون بیشتر از وظایف
تعریف شده برای یک معلم هست. کیفیت مدارس خصوصی بهطور چشمگیری از مدارس عمومی
بالاتر هست.
تو آمریکا معلمها هرچی باتجربهتر باشند، بیشتر امکان این رو دارن که اولویت
تعیین کنند برای مدرسه و برای مقطع تحصیلی که میخوان تدریس کنند. به گفته نویسنده
این کتاب، این مسئله باعث شده که بدترین و بیتجربهترین معلمها نصیب دانشآموزان
قشر های پایین و نیازمند جامعه باشن چون معلمهای خوب، اون قشر و منطقه رو برای
تدریس انتخاب نمیکنند.
توی این کتاب میگه اولین ترسی که خانم موفت داشته تو روزهای اول تدریسش، ترس از
جونش بوده! خب مسلم هست که این ترس بهخاطر آزاد بودن حمل سلاح در آمریکا هست.
و کلی چیزای دیگه که ما شاید فکرشم نکنیم.
********************
به سبک ژاپنی
معمولا در ايران و خيلي از كشورهای ديگه
رنگ سبز نشاندهنده روشن بودن دستگاه و رنگ قرمز علامت خاموش بودن اون هست. البته
وقتی كه دو رنگ كنار هم استفاده میشوند، نه برای دستگاههایی مثل اتو يا چایساز كه چراغش فقط يک رنگ روشن ميشه.
ولی اينجا در ژاپن برعكسه، سبز يعنی خاموش
و قرمز يعنی روشن!
اين ژاپنیها ظاهرا علاقه عجيبی به استانداردسازی شخصی برای خودشون دارن و گاها
حتی تو استانداردهای جهانی هم دست میبرند و يه مقیاسی برای خودشون ارايه میکنند
و از اين خاص بودنشون هم خيلی خرسند و راضی هستند.
مثلا تو جعبه كليد چراغهای يک اتاق، سبزها خاموش هستند و كليد قرمزها، چراغ مربوط
بهشون روشن هست!
******
دو روی سکه در کانادا
متأسفانه ابتدای این هفته اتفاق بدی در کانادا افتاد. در شهر لندن استان ما یعنی انتاریوی کانادا،
یک خانواده مسلمان در خیابان، توسط یک کامیون زیر گرفته شدند و چهارنفرشون در جا
کشته شدند و یک نفر هم در بیمارستان حالش وخیم است. این خبر برای مسلمانان کانادا خیلی
شوکهکننده بود. راننده خانواده مسلمان رو نمیشناخته. فقط به خاطر دلایل نژادپرستی
و اینکه مسلمانها حق زندگی در کانادا رو ندارند، دست به این اقدام زده.
جامعه مسلمانان کانادا هم به شدت واکنش
نشان دادند و این اتفاق رو تروریستی میدانند. و به این نوع جنایتها، اعتراض جدی کردند چون در سالهای
اخیر حمله به مسلمانها زیاد اتفاق افتاده.
بر اساس اطلاعاتعمومی که دارم میدونم
که از اونجایی که چیزی به اسم اعدام در دادگاههای کانادا برای اینطور جرمها وجود نداره، معمولا حکم این نوع جنایتها زندان است که اگر
وکیل بتونه پروندهسازی کنه مثلا قاتل مست بوده و دست خودش نبوده، سالهای زندانش تخفیف میخوره.
و اما تصویر دوم یک آگهی کار هست که برای استخدام پرستار و پزشک تهیه شده و روش نوشته «ما برامون مهم نیست که چی روی سرتونه،
بلکه برامون مهمه که چی توی سرتونه» و از مسلمانان پرستار و پزشک برای کار دعوت
کرده.
و این دو روی یک سکه در کاناداست.
************
با بچهها جک بگیم
معلمای پرهیجان سلام! اگر یادتون باشه قبلا کتاب «صدویک راه برای خاص
کردن کلاس درس» رو بهتون معرفی کرده بودم.
امروز میخوام درباره ایده شماره ۲۱ صحبت کنم.
«با بچه ها جک بگید»
توی این ایده پیدا کردن جک یک تکلیف قلمداد میشه. معلم میتونه هر روز
یا هر هفته یک یا چند دانش آموز رو مسول پیدا کردن جک برای کلاس کنه. و بچهها میتونن
از دوستان و خانوادهشون پرسوجو کنند و جک های بامزه و داستانهای طنز رو پیدا
کنند.
بر اساس این کتاب، این ایده دو تا فایده داره . یکی
اینکه موقعیت شادی و فرحبخشی برای خود معلم فراهم میشه و دوم اینکه کلاس از حالت
همیشه جدی بودن در میاد.
یک فایده دیگه هم به ذهن من میرسه. تعاملات بچهها برای پیدا کردن جک
یا داستان خندهدار روی فرآیند اجتماعی شدنشون تأثیر مثبت داره.