تهیه و تنظیم: فاطمه اقوامی
بعضی غمها چنان جانکاه است که هزار سال هم بگذرد، همان طور تر و تازه میماند... فقط کافی است یادش در دل زنده شود، دوباره بغضی سنگین راه گلو را سد میکند و آهی سوزناک از عمق وجود برمیخیزد... درست مثل آن غمی که صبح تلخ خرداد سی و دو سال پیش بر سر ما آوار شد و همهمان را یتیم کرد... همه دلشان میخواست آنچه شنیدهاند کابوسی وحشتناک باشد که با چشم باز کردن به اتمام برسد اما صدای غمبار گوینده خبر که از عروج روح خدا میگفت، از تعبیر این کابوس خبر میداد... با غروب خورشید وجود او یکباره تمام شهر سیاهپوش شد، گرد ماتم بر چهرهها نشست و سیلاب اشک از چشمها روان شد... دنیای بدون او در تصور کسی نمیگنجید... لحظات به سختی و کندی میگذشت... تمام هستی یک ملت به دستان سرد خاک سپرده شده بود و آنها در بهتی عمیق فرو رفته بودند و با ترس و اضطراب به آینده مبهم پیش رو نگاه میکردند اما خیلی زود دوباره آرامش به شهر برگشت و نور پرفروغ ماه جای انوار طلایی خورشید را گرفت... پدر رفته بود اما پسری بود هنوز... پسری که شاگرد اول مکتب پدر بود و همه درسها را واو به واو در محضرش فرا گرفته بود... حالا او سالهاست تحت عنایت نگاه مهربان پدر، سکان هدایت کشتی کشور را به دست گرفته و به خمینی دیگری تبدیل شده است...
دوباره 14 خرداد از راه رسیده و عطر روحافزای آن عزیز سفر کرده، امام عزیز ما بیش از هر زمان دیگری در همه جا پیچیده است... کسی که نه فقط ما بلکه همه آزادمردان جهان مدیون و مرهون راه و مکتبی هستند که او با شجاعت و صلابت بر ما روشن ساخته... او از آن شخصیتهای بیهمتا تاریخ است که در وصف نیاید و هر چه از او بگوییم و بخوانیم کم است... او میراثی بزرگ در میان ما به امانت گذارده که جز با بازخوانی شخصیت و اندیشههای او و شناخت دقیق و درست رهنمودهایش نمیتوانیم از عهده نگهداری و حفاظتش برآییم... آنچه در ادامه میخوانیم قدمی است برای تحقق این مهم و چنان چه از قدیم گفتهاند کار را باید به کاردان سپرد پس ما هم به سراغ سخنان رهبر معظم انقلاب رفتیم که بلد راه هستند و بیش از هر کس آشنا به زوایای شخصیتی امام عزیز ما و بهتر از همه میتوانند آن ابرمرد تاریخ به ما بشناسانند... با ما همراه باشید...
مردی فراسوی باور ما
امام عزیز مردی بود فراسوی باور ما چنانچه رهبر انقلاب کسی که به اذعان همگان شبیهترین فرد به آن شخصیت والاست هم خود را قادر به توصیف ایشان نمیداند:
من قادر نيستم خصلتهاى انسانى و والاى اين مرد بزرگ را كه مثل خورشيد در تاريخ ايران درخشيد، توصيف كنم. سالهاى متمادى خدمت امام بودم. از سال 37 با ايشان آشنا شدم و به درس او مىرفتم. در دورههاى مختلف زندگى و در بحرانهايى كه پيش مىآمد، رفتار حسابشده آن مرد را ديده بودم. اين انسان استثنايى، اصلا از نوع مردم زمان ما نبود. واقعا نمىتوانم خصلتها و خصوصيات اين مرد بزرگ را توصيف كنم.1
شخصیت عظیم رهبر کبیر ما و امام عزیز ما حقا و انصافا پس از پیغمبران خدا و اولیای معصومین با هیچ شخصیت دیگری قابل مقایسه نبود.2 (او) با هیچکدام از رهبرهای دنیا قابل مقایسه نبود؛ هیچکدام. فقط با پیغمبران قابل مقایسه بود، با اولیای معصومین قابل مقایسه بود؛ شاگرد آنها بود، دنبالهرو آنها بود؛ فقط با آنها قابل مقایسه بود. خب، این رهبران سیاسی را ما دیدهایم، میشناسیم ـ تاریخ مبارزات ملتها و رهبرانشان را بنده با دقت نگاه کردهام ـ اصلا حیف است که اگر ما به امام میگوییم «رهبر»، به آنها هم بگوییم «رهبر»! اگر به آنها میگوییم «رهبر»، به امام نباید بگوییم «رهبر»، چیز دیگر باید بگوییم. اصلا آن نوع، آن طبیعت، آن جنس، (معمولی) نبود، از جنس انبیاء، از خميره انبیاء بود.3
ودیعه خدا بود در دست ما، حجت خدا بود بر ما، نشانه عظمت الهی بود. او را که انسان میدید، عظمت بزرگان دین را باور میکرد.4
مؤمن متعبد انقلابی
یکی از عناوین و
اوصافی که درباره امام راحل عظیمالشأن ما، کمتر بهکار رفته است و کمتر از این
عنوان استفاده کردهایم، عبارت است از یک عنوان جامع که من اینجور تعبیر میکنم:
مؤمنِ متعبدِ انقلابی. ما امام را با صفات متعددی همواره توصیف میکنیم اما این
صفت ـ که ما کمتر امام را با آن توصیف کردهایم ـ یک صفت جامع است؛ مؤمن است، متعبد
است، انقلابی است.
مؤمن: یعنی مؤمن به خدا است، مؤمن به
هدف است، مؤمن به راهی است که او را به این هدف میرساند، و مؤمن به مردم است.
یُؤمِنُ بِاللهِ وَ یُؤمِنُ لِلمُؤمِنین؛ درباره رسول اکرم هم این تعبیر در قرآن آمده است: مؤمن به
خدا، و مؤمن به هدف، و مؤمن به راه، و مؤمن به مردم.
عبد است، متعبد است؛ یعنی خود را عبد میداند در مقابل پروردگار؛ این هم صفت بسیار مهمی است. شما ملاحظه کنید، خدای متعال در قرآن، پیغمبر اکرم را با صفات متعددی ستوده است: وَ اِنَّکَ لَعَلَیخُلُقٍ عَظیم / فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم؛ و صفات متعدد دیگر که هر کدام از اینها یک فصل فراوانی از خصوصیّات پیغمبر را بیان میکند؛ ولی آن صفتی که به ما مسلمانها دستور داده شده است که هر روز درباره پیغمبر در نمازهایمان تکرار کنیم این است که «اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسولُه»؛ این نشاندهنده اهمیت عبودیت است؛ عبد بودن آنچنان برجسته است که خدای متعال این صفت را به مسلمانان تعلیم میدهد که در نماز خود، هر روز چند مرتبه تکرار کنند؛ امام دارای این صفت بود، صفت عبودیت؛ اهل خشوع بود، اهل تضرع بود، اهل دعا بود؛ مؤمن متعبد
اما صفت سوم، یعنی
مؤمن متعبدِ انقلابی؛ این، آن نقطهای است که مایلم بر روی آن تکیه کنم و درباره
آن سخن بگویم. امام، امامِ انقلاب بود.
انقلاب یک کلمه است و در دل آن حقایق
بیشماری وجود دارد؛ امامِ انقلاب یعنی پیشوای همه این خصوصیاتی که کلمه انقلاب
متضمن آن است. قدرتهای مادی هم که نسبت به امام همواره غضبناک بودند، عصبانی
بودند و البته میهراسیدند از امام بزرگوار، بیشتر بهخاطر این صفت بود: صفت
انقلابیگری امام؛ با این خصوصیت او دشمن بودند. امروز هم دشمنان ملت ایران با خصوصیت
انقلابیگری او خصومت دارند و دشمنند. اساسا قدرتهای مادی از کلمه انقلاب وحشت
میکنند؛ از کلمه «انقلاب اسلامی» وحشت میکنند، میهراسند، میرَمند. فشارهایی
هم که وارد میکنند، بهخاطر انقلابیگری است...6
منظومه فکری امام
امام بنیانگذار یک مکتب فکری و سیاسی و اجتماعی است. ملت ایران این مکتب را، این راه را، این نقشه را پذیرفت و در آن مشغول حرکت شد؛ ادامه این راه بستگی دارد به اینکه این نقشه راه، درست شناخته بشود؛ بدون اینکه امام را درست بشناسیم ـ بهمعنای شناخت اصول امام ـ این نقشهی راه، شناخته نخواهد شد. بدیهی است بحث ما بر مبانی فکری امام است؛ بحث بر سر تصمیمهای مقطعی و مربوط به زمان یا مکان نیست؛ بحث بر سر آن شاکله اصلی تفکّر امام بزرگوار ما است؛...
منظومه فکری امام
دارای خصوصیات کامل یک مکتب فکری و اجتماعی و سیاسی است. اولا متکی و مبتنی بر یک
جهانبینی است که این جهانبینی عبارت است از توحید. همه فعالیت او، همه منطق او
مبتنی بود بر توحید که زیربنای اصلی همه تفکرات اسلامی است.
خصوصیّت دیگر این منظومه فکری که آن
را بهصورت یک مکتب به معنای واقعی کلمه درمیآورد، این است که منظومه فکری امام
بهروز بود؛ مسائل مورد ابتلای جوامع بشری و جامعهی ایرانی را مطرح میکرد و
مخاطبان، آن را حس میکردند. در مکتب فکری امام، ضدیت با استبداد و ضدیت با
استکبار حرف اول را میزند؛ این آن چیزی است که ملت ایران هم آن را حس میکرد، ملتهای
مسلمان دیگر بلکه ملتهای غیر مسلمان [هم] آن را حس کردند؛ برای همین این دعوت
گسترش پیدا کرد.
خصوصیت دیگر این مکتب فکری این بود
که زنده و پویا و پر تحرک و عملیاتی بود؛ مثل بعضی از اندیشهپردازیها و تئوریسازیهای
روشنفکرانه
نبود که در محفل بحث،
حرفهای زیبا و قشنگی است اما در میدان عمل کارایی ندارد؛ منطق امام، فکر امام، راه
امام، عملیاتی بود؛ قابل تحقق در میدان عمل بود؛ به همین دلیل هم به پیروزی رسید و
پیش رفت؛ این حرکت، مسیر تاریخ کشور ما را عوض کرد.7
شاخصهای منطق، مکتب، راه و خط امام
اولین مطلبی که در مکتب امام وجود دارد، اسلام و دین بود. امام هیچ ارزشی را بالاتر از ارزشهای اسلام به حساب نمیآورد. انقلاب و نهضت امام، برای حاکمیت اسلام بود... سر موفقیت امام این بود که صریح و بدون پردهپوشی اسلام را روی دست گرفت و اعلام کرد من میخواهم برای اسلام کار کنم و همه چیز در سایهسار اسلام است...8
(بعد دوم در مکتب امام) رابطه دین و دنیاست. جوهر اصلی در مکتب امام بزرگوار ما، همین است؛ یعنی همان چیزی که از آن به مسئله دین و سیاست و دین و زندگی هم تعبیر میکنند. امام در بیان ارتباط دین و دنیا، نظر اسلام و سخن اسلام را بهعنوان مبنا و روح و اساس کار خود قرار داده بود. اسلام، دنیا را وسیلهای در دست انسان برای رسیدن به کمال میداند. از نظر اسلام، دنیا مزرعه آخرت است. دنیا چیست؟ در این نگاه و با این تعبیر، دنیا عبارت است از انسان و جهان. زندگی انسانها، تلاش انسانها، خرد و دانایی انسانها، حقوق انسانها، وظایف و تکالیف انسانها، صحنه سیاست انسانها، اقتصاد جوامع انسانی، صحنه تربیت، صحنه عدالت؛ اینها همه میدانهای زندگی است. به این معنا، دنیا میدان اساسی وظیفه و مسئولیت و رسالت دین است. دین آمده است تا در این صحنه عظیم و در این عرصه متنوع، به مجموعه تلاش انسان شکل و جهت بدهد و آن را هدایت کند. دین و دنیا در این تعبیر و به این معنای از دنیا، از یکدیگر تفکیک ناپذیرند...9
(سومین بعد) بعد معنویت و بعد عقلانیت است... بعد معنویت؛ یعنی امام بزرگوار ما صرفا با تکیه بر عوامل مادی و ظواهر مادی، راه خود را پی نمیگرفت؛ اهل ارتباط با خدا، اهل سلوک معنوی، اهل توجه و تذکر و خشوع و ذکر بود؛ به کمک الهی باور داشت؛ امید او به خدای متعال، امید پایان ناپذیری بود. و در بعد عقلانیت، به کار گرفتن خرد و تدبير و فکر و محاسبات، در مکتب امام مورد ملاحظه بوده است... بعد سومی هم وجود دارد، که آن هم مانند معنویت و عقلانیت، از اسلام گرفته شده است. عقلانیت امام هم از اسلام است، معنویت هم معنویت اسلامی و قرآنی است، این بعد هم از متن قرآن و متن دین گرفته شده است؛ و آن، بعد عدالت است...
من چند نمونه از مظهر عقلانیت امام عرض میکنم. اولین نمونه، همین گزینش مردمسالاری برای نظام سیاسی کشور بود؛ یعنی تكيه به آراء مردم. انتخاب مردم سالاری، یکی از مظاهر روشن عقلانیت امام در مکتب حیاتبخش و نجاتبخش او بود... یک نمونه دیگر از عقلانیت امام و تکیه او به خرد و هوشمندی، عبارت است از سرسختی و عدم انعطاف او در مقابلهی با دشمن مهاجم. امام به دشمن اعتماد نکرد.
یک مظهر دیگر عقلانیت امام، تزریق روح اعتماد به نفس و خوداتکائی در ملت بود... این شعار «ما میتوانیم» را امام بزرگوار در اعماق جان این ملت قرار داد. این، یکی از مظاهر مهم عقلانیت امام بزرگوار بود. یک مظهر دیگر، تدوین قانون اساسی بود. امام خبرگان ملت را از طریق انتخابات مأمور کرد که قانون اساسی را تدوین کنند. آن تدوینکنندگان قانون اساسی، با انتخاب ملت این کار را انجام دادند. اینجور نبود که امام یک جمع خاصی را بگذارد که قانون اساسی بنویسند؛ به عهده ملت گذاشته شد... از جمله مسائلی که مظهر عقلانیت امام بزرگوار بود، این بود که ایشان به مردم تفهیم کرد که آنها صاحب و مالک این کشورند. مملکت صاحب دارد. این حرف را در دوران حکومتهای استبدادی بر زبان جاری میکردند که آقا مملکت صاحب دارد. مرادشان از صاحب مملکت، دیکتاتورها و مستبدینی بودند که بر کشور حکمرانی میکردند. امام به مردم تفهیم کرد که مملکت صاحب دارد و صاحب مملکت، خود مردم هستند...
بُعد عدالت هم در مکتب امام بسیار برجسته است. اگرچه به یک معنا عدالت هم از همان عقلانیت و نیز از معنویت برمیخیزد، اما برجستگی بُعد عدالت در منظر امام بزرگوار، آن را بهطور مشخصتری در مقابل ما قرار میدهد. از اول پیروزی انقلاب، امام تکیه بر طبقات ضعفا را اصرار کردند، تکرار کردند، توصیه کردند. تعبیر «پابرهنگان» و «کوخنشینان» جزو تعبیراتی بود که در کلام امام بارها و بارها تکرار شد. به مسئولین اصرار داشتند که به طبقات محروم برسید. به مسئولین اصرار داشتند که از اشرافیگری پرهیز کنند. این، یکی از توصیههای مهم امام بزرگوار بود. ما نباید اینها را فراموش کنیم. آفت مسئولیت در یک نظامی که متکی به آراء مردم و متکی به ایمان مردم است، این است که مسئولین به فکر رفاه شخصی بیفتند؛ به فکر جمعآوری برای خودشان بیفتند؛ در هوس زندگی اشرافیگری، به این در و آن در بزنند؛ این آفت بسیار بزرگی است. امام خودش از این آفت بکلی برکنار ماند و مسئولین کشور را هم بارها توصیه میکرد که به کاخنشینی و به اشرافیگری تمایل پیدا نکنند، سرگرم مالاندوزی نشوند، با مردم ارتباط نزدیک داشته باشند. ماها که آن روز جزو مسئولین بودیم، امام دوست میداشت که با مردم ارتباط داشته باشیم، مأنوس باشیم؛ اصرار داشت که خدمات به اقصی نقاط کشور برده شود؛ مردم نقاط دور، از خدمات عمومی کشور بهرهمند شوند. اینها ناظر به آن بُعد عدالت امام بزرگوار بود.10
یک عنصر دیگر (در مکتب امام) دشمنشناسی و فریب نخوردن از دشمن است.11 امام هم دوست را شناخت، هم دشمن را شناخت، هم ملت ایران را شناخت؛ [هم] اهداف را شناخت. اینکه امام مکرر در مکرر بیان میکند، میگوید، اصرار میکند بر اینکه به شیطان اعتماد نکنید، به دشمن اعتماد نکنید، برحذر میدارد ما را از اعتماد به دشمن، این بهخاطر شناخت دشمن است.12 امام در طول ده سال حضور بابرکت خود در رأس نظام اسلامی، یک لحظه به دشمن اعتماد نکرد؛ به پیشنهادهای دشمن بدبین بود؛ به تظاهرات آنها بیاعتنا بود؛ دشمن را به معنای واقعیِ کلمه، دشمن میدانست و به او اعتماد نمیکرد.13
(یک بعد) مهم دیگر در مکتب امام بزرگوار ما، پاسداری از ارزشهاست.14 این ارزشها... بر دو پایه استوار است: یکی مکتب، یکی مردم. مکتب، بدون مردم نیست؛ مکتب ما مکتبی نیست که از مردم جدا بشود و اصلا این یک فریب است که ما بیاییم اسلام را از نفع مردم و خیر مردم جدا کنیم، بگوییم ول کنید مردم را و سرنوشت مردم را، بچسبید به دین و خدا و اسلام! این همان اسلام تحریف شده است؛ این همان چیزی است که امام از اول شروع مبارزه با این جنگید. بسیاری از آدمهای خوب و عالم، در این راه و در این صراط حرف امام را فهمیدند؛ و البته بعضی از متحجرین و نادان ها هم تا آخر نفهمیدند، هنوز هم بعضیها این حقیقت را نمیفهمند. تفکر اسلامی از مردم، از خیر مردم و برای مردم بودن، جدا نیست... پس پایه ارزشهای اسلامی و ارزش های انقلاب ما، بر این دو پایه است15 که مظهر آن را امام بزرگوار در تبیین مسئله ولایت فقیه روشن کردند...16
یک نقطه دیگر از نقاط روشن (مکتب) امام، جهانی بودن نهضت است. امام نهضت را جهانی میدانست و این انقلاب را متعلق به همه ملت های مسلمان، بلکه غیر مسلمان معرفی میکرد. امام از این ابایی نداشت. این غیر از دخالت در امور کشورهاست، که ما نمیکنیم؛ این غیر از صادر کردن انقلاب به سبک استعمارگران دیروز است، که ما این کار را نمیکنیم، اهلش نیستیم؛ این معنایش این است که بوی خوش این پدیده رحمانی باید در دنیا پراکنده شود، ملتها بفهمند که وظیفه شان چیست، ملت های مسلمان بدانند که هویتشان چگونه است و کجاست.17
یکی دیگر از نقاط اصلی و خطوط اصلی (مکتب) امام، مسئله استقلال کشور و رد سلطه پذیری (است)؛ این هم یکی از سرفصل های مهم است... استقلال یعنی آزادی در مقیاس یک ملت؛ این معنای استقلال است.18 استقلال یعنی آزادی از اراده بیگانگان، معنای استقلال این است که یک ملتی سرنوشت خودش را خودش تعیین کند.19 استقلال یکی از پایه های انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است...20 متأسفانه کسانی هستند که تئوری سازی میکنند برای نفی استقلال کشور، استقلال را گاهی به انزوا معنا میکنند،21 استقلال به معنای قهر کردن با کشورها نیست، به معنای ایجاد کردن سدی در مقابل نفوذ کشورها است که نتوانند منافع آن کشور و ملت را تحت الشعاع منافع خودشان قرار دهند؛ این معنای استقلال است و این مهم ترین هدف برای یک کشور است.22
یکی دیگر از خطوط اصلي خط امام... مسئله وحدت ملی است و توجه به توطئه های تفرقه افکن؛ چه تفرقه بر اساس مذهب، شیعه و سنی؛ چه تفرقه بر اساس قومیت های فارس و عرب و ترک و کرد و لر و بلوچ و امثال اینها. تفرقه افکنی یکی از سیاست های قطعی دشمن بود و امام بزرگوار ما از اول بر روی وحدت ملی و اتحاد آحاد ملت، یک تکیه کم نظیر داشت.23
اهتمام به همبستگی و اتحاد ملت... یکی از خصوصیات الگوی رفتاري امام ... بود. هر چیزی که ملت را به دو دسته تقسیم کند، به دو قطب تقسیم کند، از نظر امام مردود بود.24 وحدت کلمه، رمز پیروزی ملت ایران در مراحل مختلف بوده و امروزه نیز مهم ترین وسیله ملت ما برای مقابله با تحریک ها و توطئه هاست.25
عنصر (دیگری) که برای امام اهمیت داشت، نظم و قانون بود.26 امام مقید به قانون بودند. یکی از خصوصیات آن بزرگوار، تقید به قانون بود که کاری برخلاف آن انجام نگیرد.27 نظم اجتماعی، یک مسئله درجه اول است. کارایی مطلوب هر جامعه، در حد نظم مطلوب آن جامعه است. اگر نظم نبود، یا کم بود، از کاراییها کاسته خواهد شد.28 لذا حتی قبل از آن که انقلاب به پیروزی برسد، امام دولت معین کرد. انقلابهای دنیا یا کودتاهایی که به اسم انقلاب در دنیا به وجود میآمدند ـ که دهه های میانی قرن گذشته میلادی از این گونه انقلاب ها پر بود ـ هیچ کدام این طور نبودند. وقتی در کشوری انقلاب میشد ـ یا انقلاب حقیقی، یا کودتایی به اسم انقلاب مدتها از دولت و تشکیلات دولتی و نظم دولتی خبری نبود. یک گروه به نام مسئولان انقلاب، زمام کشور را در دست میگرفتند و طبق میل و تشخیص خودشان ـ هر طور بود به عمل میکردند. در انقلاب اسلامی، امام اجازه نداد این طور بشود؛ حتی از قبل از پیروزی انقلاب، دولت تعیین کرد تا نظم وجود داشته باشد. با این که آن وقت شورای انقلاب هم بود، اما امام خواست با شکل قانونی و منطقی، کشور اداره شود. اصل تشخیص این که چه نظامی در کشور بر سر کار بیاید، این را امام به عهده رفراندم و آراء عمومی گذاشت. این هم در دنیا سابقه نداشت... از اول، مبنای کار انقلاب بر نظم و قانون بود.29
نکته آخر را هم عرض بکنم... یک نکته اساسی دیگر در مورد خط امام و راه امام این است که امام بارها فرمود قضاوت در مورد اشخاص باید با معیار حال کنونی اشخاص باشد. گذشته اشخاص، مورد توجه نیست. گذشته مال آن وقتی است که حال فعلی معلوم نباشد. انسان به آن گذشته تمسک کند و بگوید: خب، قبلا اینجوری بوده، حالا هم لابد همان جور است. اگر حال فعلی اشخاص در نقطه مقابل آن گذشته بود، آن گذشته دیگر کارایی ندارد. این همان قضاوتی بود که امام اميرالمؤمنينعليه الصلاه والسلام) با جناب طلحه و جناب زبیر کرد.30
ادامه راه فاتح فتح الفتوح
یک بار امام [در
مورد] جنگ فرمودند که فتحالفتوح این انقلاب تربیت جوانها و رشد دادن این نهالهای
بالنده است؛ این را یک وقت امام فرمودند؛ حق با ایشان بود؛31 فاتح اين فتحالفتوح، خود او بود. او بود که این انسانها را ساخت، او بود که این فضا را ساخت، او
بود که مسیر را به وجود آورد، او بود که ارزشهاى
اسلامى را بعد از انزوا، بعد از خُمول، دوباره
احیا کرد؛ و میراث او همین ارزشها است و همین
جمهورى اسلامى. ما هر کداممان ـ در هر مسئولیّتى که هستیم ـ عشق و محبّت وافرمان
به آن عزیز را باید در این مجسّم کنیم.32
اگر
ما امام را دوست داريم ـ كه واقعا همينگونه است و هيچكس نمىتواند ترديد كند كه
ملت ايران در عشق و محبت به امام صادق نيست ـ بايد راه و درس او را زنده نگهداريم
و هدفهايش را، هدفهاى حقيقى و اصلى انقلاب به حساب آوريم و به سمت آنها حركت
كنيم و هدف ديگرى از خودمان درست نكنيم. هدفهاى امامره مشخص و روشن است و احتياج
به كار زياد ندارد.
...
اگر در فراق او گريه كنيم و بر سر و سينه خود بزنيم، ولى راه او را از سمت ديگر
ادامه دهيم، محبت و احترام و وفادارى ما صادقانه نخواهد بود. وفادارى اين است كه
عينا در همان خط و هدف او حركت كنيم و به بيراهه نرويم.33
1. بیانات در دیدار وزیر دفاع و جمعى از فرماندهان و کارکنان نیروهاى سهگانهی ارتش جمهورى اسلامى ایران و وزارت دفاع 18/3/68
2. بیانات در دیدار فرماندهان، مسئولان و جمعی از کارکنان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و وزارت سپاه، ۱۷ خرداد ۱۳۸۸
3. بیانات در دیدار فرمانده و جمعی از پاسداران انقلاب اسلامی، 18 خرداد 68
4. بیانات در دیدار فرماندهان، مسئولان و جمعی از کارکنان سپاه پاسداران انقلاب اسلانی و وزارت سپاه، 17 خرداد 68
5. بیانات در دیدار نخستوزیر و اعضاى هیئت دولت16/3/68
6. بیانات در مراسم بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینیرحمهالله 14/3/95
7. بیانات در مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینیرحمهالله 14/3/94
8. بیانات در سالگرد رحلت امام خمینیرحمهالله 14/3/78
9. بیانات در سالگرد رحلت امام خمینیرحمهالله 14/3/84
10. بیانات در سالگرد رحلت امام خمینیرحمهالله 14/3/90
11. خطبههای نمازجمعه در دهمین سالگرد رحلت امام خمینیرحمهالله 14/3/78
12. بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش 19/11/95
13. بیانات در مراسم بیست نهمین سالگرد رحلت امام خمینیرحمهالله 14/3/97
14. بیانات در سالگرد رحلت امام خمینیرحمهالله 14/3/83
15. بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام 9/11/68
16. بیانات در سالگرد رحلت امام خمینیرحمهالله 14/3/83
17. بیانات در سالگرد رحلت امام خمینیرحمهالله 14/3/89
18. بیانات در سالگرد رحلت امام خمینیرحمهالله 14/3/94
19. بیانات در دیدار مسئولان نظام 16/4/93
20. بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش 19/11/92
21. بیانات در سالگرد رحلت امام خمینیرحمهالله 14/3/94
22. بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش 19/11/92
23. بیانات در سالگرد رحلت امام خمینیرحمهالله 14/3/84
24. بیانات در سالگرد رحلت امام خمینیرحمهالله 14/3/97
25. بیانات در سالگرد رحلت امام خمینیرحمهالله 14/3/69
26. بیانات در سالگرد رحلت امام خمینیرحمهالله 14/3/80
27. بیانات در دیدار با جمعی از آزادگان و اقشار مختلف مردم 11/7/69
28. بیانات در دیدار با فرماندهان نیروی انتظامی 27/1/70
29. بیانات در سالگرد رحلت امام خمینیرحمهالله 14/3/80
30. بیانات در سالگرد رحلت امام خمینیرحمهالله 14/3/89
31. بیانات در دیدار مردم قم 18/10/98
32. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار فرماندهان،مسئولان و جمعی از کارکنان سپاه و وزارت سپاه 17/3/1368
33. بیانات در دیدار فرمانده و جمعی از پاسداران کمیته انقلاب اسلامی 18/3/1368