مریم کمالینژاد
ـ کاملا مشخصه که پسرت رو بیشتر از دخترت دوست داری؟
ـ به نظر میرسه خانواده دختردوستی دارید، چون دخترتو خیلی لوس کردی و به پسرت اهمیت چندانی نمیدی.
ـ کدومشون رو بیشتر دوست داری؟
ـ ولی در نهایت بچه ی اول آدم یه چیز دیگه است.
ـ چقدر به این ته تغاری اهمیت میدی!
والدینی که بیش از یک فرزند دارند، معمولا با چنین جملاتی روبرو میشوند. حتی خود کودکان هم ممکن است به آنها دراینباره اعتراض کنند که؛ «تو همیشه داداش رو بیشتر از من دوست داشتی» اما معمولا پاسخ والدین در مقابل چنین اظهار نظر و سؤالاتی این است: به هیچ عنوان، همهشون بچه من هستند و به یک اندازه دوستشون دارم!
آیا این ادعای والدین یک ادعای واقعی و پیشفرض قطعی است که والدین تمام فرزندانشان را همیشه و در همه حال به یک اندازه دوست دارند؟ یا اینکه ممکن است پدر و مادری، به یکی از فرزندانشان علاقه بیشتری نشان دهند و ناخواسته، تمایلات و خواستنیهای او را به دیگران ترجیح دهند؟
پیشفرضی در کار نیست
مطالعه منتشر شده در یک مجله روانشناسی خانواده نشان میدهد که 74 درصد مادران و 70 درصد پدران، یکی از کودکانشان را به دیگران ترجیح میدهند در حالی که این را انکار میکنند و البته خواهر و برادرها به سادگی میتوانند مسئلهای که از سمت والدین انکار میشود را با استدلال و مثال تشخیص دهند.
آیا یکی را بیشتر از دیگران دوست دارم؟
الزاما ترجیح یک کودک به دیگران، نشانه بیشتر دوست داشتن نیست، شاید به دلیل همنوایی شخصیتیای که با هم دارید، او را ترجیح میدهید. ارتباطی که بین والد و یکی از کودکان شکل میگیرد، به عوامل زیادی بستگی دارد، مثل نزدیکی شخصیت و شرایط زندگی هنگام تولد کودک و... اما والدین معمولا از به زبان آوردن این مسئله ابا دارند چراکه گمان میکنند با ابرازش به احساسات بقیه فرزندانشان آسیب میرسانند.
و البته نگرانی به حق دیگری که دارند این است که بین فرزندانشان تبعیض قائل شوند و رفتارشان عادلانه نباشد که البته انسان است دیگر، ممکن است به دلیل علاقهاش از دایره انصاف و عدالت هم خارج شود. اما ما میخواهیم در ادامه به راههای را مرور کنیم که مطمئنمان میکند با همه فرزندانمان با عشق، همدلی و سخاوت یکسان رفتار میکنیم. با ما همراه باشید.
احساسات ما را مرور کرده و بپذیریم
شروع مناسب این است که با خودتان خلوت کنید و احساساتتان را نسبت به هر کودک، بررسی کنید. خاصه اگر معتقدید که نمیخواهید تحت هیچ شرایطی طرف یک کودک را بگیرید و دیگری را واگذارید. انجام این کار باعث می شود که طی یک خودآزمایی به احساساتی که مدام در حال انکارش هستید، واقف شوید و این باعث بهبود شرایط فرزندپروری شما میشود. تا زمانی که بگویید: «نه همهشون رو به یک اندازه دوست دارم» مشغول انکاری بیفایده هستید. زمانی که احساساتتان را بررسی میکنید متوجه میشوید که نسبت به هر کودک چه رفتاری دارید، چگونه به او پاسخ میدهید و چه زمانی از دایره انصاف و عدالت خارج شده اید و بر اساس علاقه و ترجیحتان برخورد کردهاید. تا زمانی که اشراف کامل به احساسمان نداشته باشیم، احتمال اصلاح بسیار کم است.
همیشه اینطور نمیماند
احساس شما نسبت به فرزندتان همیشه به همین مقدار و شکل باقی نمیماند. این نکته دیگری است که لازم است به آن دقت کنید. ما انسانیم و به حکم انسان بودن، احساساتمان دستخوش تغییراتی میشود. پس اگر فرزندی را امروز بیش از بقیه دوست دارید، همیشه اینطور نمیماند و ممکن است مربوط به یک فصل از رابطه شما باشید و تغییر کند.
مقایسه نکنید
بدترین کاری که میتوانید در مورد فرزندانتان انجام دهید و دشمنی پنهانی را بین خودتان و آنها پایه بگذارید، مقایسه کردن است. هر کودکی منحصربهفرد است و توانایی و شخصیت و روحیات خاص خودش را دارد که قابل احترام و دوستداشتنی است. وقتی دست به مقایسه میزنید یا اینکه از یکی جلوی دیگری تعریف و تمجیدی اغراقآمیز میکنید، خطایی تربیتی در حال وقوع است و نتیجهای که به دست میآورید، خلاف آن چیزی است که فکرش را میکنید. اگر به کودک بزرگترتان با کنایه میگویید که: «نگاه کن خواهرت نصف تو سن داره، ولی خیلی عاقلتره توی خرج و مخارج و خیلی چیزای دیگه» مطمئنا فرزندتان با این قیاس ناراحتکننده، عاقلتر و منظمتر نخواهد شد. او اغلب برای همیشه از اعتماد کردن به شما دست میکشد و دلشکسته شده و برای بهتر بودن تمرینی نخواهد کرد و اعتمادبهنفسش زایل میشود. چرا؟ چون بچهها میخواهند والدینشان را راضی نگه دارند و وقتی میبینند که هر کاری میکنند والدین آنها را نمیبینند یا دیگری را بیشتر میبینند، دچار اضطراب و استرس شده و عزتنفسشان کاهش پیدا میکند.
چه کنیم؟
مقایسه نکنید در عوض سعی کنید که نکات مثبت هر کودک را در خصوصی و جمع عنوان کنید؛ «تمام دیشب زهرا در حال درس خواندن بود و انجام دادن پروژهاش بود، تلاشش واقعا من رو دلگرم میکنه» «نماز خوندن و دعای علی وقت افطار هم حسابی به دلم نشست»
متوقف کردن زندگی بهخاطر یکی
شما یک کودک دو ساله دارید و یک کودک 8 ساله. اگر مدام بهخاطر فرزند دوسالهتان، هشتساله را از علایق و دوستداشتنیهایش جدا کنید، بهزودی به این نتیجه میرسانیدش که اولویت و ترجیح شما خواهر و برادر کوچکترش است و او جایی در قلب و ذهن شما ندارد در حالی که هدف شما صرفا رسیدگی به نیازهای اولی بوده است. بهعنوان مثال شما برای کودک هشتسالهتان بستنی نمیخرید، چون کودک دوساله هم هوس می کند و این برایش خوب نیست. یا اینکه اجازه نمیدهید هشتساله تلوزیون ببینید چون کودک دوساله خواب است و او باید مدام مراعات وضعیت خواهر یا برادر کوچکترش را بکند.
اگر نیاز است، وقت بگذارید و برای فرزندتان توضیح دهید که چرا لازم است که نیازهای فرزند دیگر را جدی بگیریم، همچنین همزمان احساسات او را بشنوید و برای علایقش احترام قائل باشید.
عادل باشید
بچهها، بیش از آنچه فکر میکنیم حساس و دقیق هستند. باید حواستان باشید که عادلانه نسبت به آنها رفتار میکنید. اگر برای یکی هدیه میخرید، برای دیگری هم بخرید و حتی نسبت به میزان پولی که برای هرکدام خرج کردهاید عدالت را رعایت کنید. همچنین مراقب باشید که به یک اندازه به فرزندانتان توجه میکنید و برایشان وقت میگذارید.
شبهای قدر میخواهید با دو فرزندتان به مراسم بروید. برای یکی اسباببازی و خوراکی همراه میبرید و برای دیگری برنامه خاصی ندارید چون معتقدید که او بزرگتر است و حوصله بیشتری دارد و احتمال گریه و لجبازیاش کمتر است. بچهها از این رفتارها نتایج نگرانکنندهای میگیرند.
مقصر، قهرمان
گاه جملاتی که به کار میبریم به دوگانه مقصر و قهرمان میانجامد. کودکی را مقصر جلوه میدهیم و دیگری را قهرمان میکنیم. مثل اینکه: «اگر برادرت زودتر از خواب بیدار میشد، میتونستیم یک پیکنیک درست و حسابی بریم، اما الان مجبوریم تو خونه بمونیم» یا «اگر تو هم مثل برادرت فلان کار را انجام دهی، وضعیتمان بهتر بود» به جملاتتان دقت کنید.
تو او را بیشتر دوست داری
اگر یکی از فرزدانتان نزد شما آمد و گفت که شما خواهر یا برادرش را بیشتر دوست دارید، چه باید بکنید؟
انکار نکنید. نگویید؛ اصلا چنین چیزی نیست و تو داری اشتباه میکنی.
در حالی که میدانید فرزندتان راست میگوید.
برایش توضیح دهید که من صرفا بهخاطر نیازهای ویژه او، سنوسالش یا تشابه شخصیتیای که با هم داریم به سمت او کشش دارم و این به این معنا نیست که او را بیشتر از تو دوست دارم.