حجتالاسلاموالمسلمین کاشانی
حضرت موسیبنجعفرسلاماللهعلیه برای هدایت شیعیان و هدایت ما خیلی خود و بدن مبارک خود را به زحمت انداخت. زندانی که نور نداشت، نمور بود، مرطوب بود، صدمات زیادی به آن بدن رسید، برای اینکه شیعیان راه را گم نکنند و مسلمین اسلام حقیقی را از اسلامهای غیرحقیقی تشخیص بدهند، تفاوت قائل بشوند. کنار همه آن عبادات حیرتانگیز، مهربانیهای حضرت، اگر میخواهیم یک سنخیتی با حضرت پیدا کنیم و به او توسل کنیم که یقینا اولیای خدا و انبیای الهی به او امید دارند، موسیبنجعفرسلاماللهعلیه در مصائبی که کشیدند هم به حضرت سیدالشهدا شباهت پیدا کردند، هم به حضرت زهراسلاماللهعلیها. من شباهت ایشان به حضرت زهراسلاماللهعلیها. را عرض میکنم. ما تا قیامت مدیون حضرت موسیبنجعفرسلاماللهعلیه هستیم. اینقدر در این زندانها به سجده میرفت، او را اذیت میکردند، گاهی کتک میزدند، گاهی زنان نابابی، حضرت را اذیت میکردند. حضرت بعد از اذان صبح به سجده میرفت تا اذان ظهر که بلکه کمتر اذیت کنند. البته عبادت حضرت یک عبادت حقیقی خالص بود. این بدن اینقدر آب شد که یک روز هارون از آن بالا آمد چک کند ببینید حضرت را خوب عذاب میکنند یا نه، نور پایین انداختند، به فضل به ربیع نگاه کرد و گفت آن ملحفه چیست؟ گفت این ملحفه نیست، هذا موسیبنجعفر، این پارچه روی زمین افتاده نیست، این موسیبنجعفر است که بدن او آب شده است. در حالات حضرت زهراسلاماللهعلیها هم هست که بعد از پیامبر چنان آسیب دید که «ذاب لحهما» گوشت مبارک بدن ایشان آب شد. «نحل جسمها» جسم از بین رفت، «حَتَّى كَانَ كَالْخَيَال» مثل شبهی از یک بدن بود.
شرایط دوره موسیبنجعفرسلاماللهعلیه بسیار شرایط سخت و پیچیدهای است. حاکمیت بسیار سختگیر مسلمانان غیر شیعه ای که خیلی از حرف ها را اسلام میدانند لذا سعی میکنند با امام درگیری پیدا کنند. شیعیانی که تحمل نگهداری رازها را ندارند و گاهی ممکن است لو دهند. بعضی از برادرزادههای حضرت در مورد عموی خود پیش هارون خیانت میکنند. برادر امام به حضرت خیانت میکند. خیلی شرایط پیچیدهای است. خیلی غربت حیرتانگیزی است. حضرت وقتی به امامت رسیدند اینقدر اوضاع پیچیده و سخت بود. اینقدر تقیه سنگین بود، خبر به کسی نمیرسید. شیعیان درجه یک جزو تکدانههای استثنایی نمیدانستند بعد از امامصادقعلیهالسلام امام کیست. خداوند پسر نوح را قرار داد که یک جهت آن این که پسر پیغمبر خدا باشی و در بیتالوحی هم زندگی کنی این اختیار را داری که هدایت را نپذیری، این دنیا دار اختیار است و آسیه باشی و همسر فرعون ممکن است در قیامت همسری با انبیاء داشته باشی و میتوانی خدا را عبادت کنی و «انک بیت فی الجنه» از خدا طلب کنی. اینها برای ما است که بدانیم روزگار به کسی ضمانتنامه نداده است.
******
حق پدر و مادر با خداست
حجتالاسلاموالمسلمین فرحزاد
بسم الله الرحمن الرحیم. ما که حق پدر و مادر را نمیتوانیم ادا کنیم «اللَّهُمَّ اشْكُرْ لَهُمَا تَرْبِيَتِي وَ أَثِبْهُمَا عَلَى تَكْرِمَتِي». حضرت میفرماید خدایا تو سپاسگزاری برای پدر و مادرم داشته باش و حق آنها را ادا کن بهخاطر تربیتی که به من داشتند و ثواب بده به آنها برای کرامتی که به من قائل شدند. «وَ احْفَظْ لَهُمَا مَا حَفِظَاهُ مِنِّي فِي صِغَرِي» مخصوصا در خردسالگی بچه نیاز زیادی به پدر و مادر دارد. آنها در طفولیت من زحمات فراوانی کشیدند من را حفظ کردند خدا تو هم آنها را حفظ کن. خیلیها میگویند پدر و مادر ما، ما را اذیتی، آزاری رساندند، ما را ناراحت کردند، حالا ما چه کار کنیم؟ پاسخ آنها را حضرت دارد میدهد. «اللَّهُمَّ وَ مَا مَسَّهُمَا مِنِّي مِنْ أَذًى أَوْ خَلَصَ إِلَيْهِمَا [لَهُمَا] عَنِّي مِنْ مَكْرُوه» خدایا اگر از طرف پدر و مادر به من اذیتوآزاری رسیده، امر مکروهی که ناگوار بوده است به من رسیده است یا حقی از من از طرف آنها ضایع شده است «فَاجْعَلْهُ حِطَّةً لِذُنُوبِهِمَا» خدایا باعث آمرزش گناهان آنها قرار بده. «وَ عُلُوّاً فِي دَرَجَاتِهِمَا» قطعا هیچکس نمیتواند ادعا کند من حق کامل فرزندان را ادا کردم ولی اگر هم کوتاهیهایی از پدر و مادر شده است ما از خدا میخواهیم که باعث پاک شدن گناههای آنها و علو درجات آنها بشود «وَ زِيَادَةً فِي حَسَنَاتِهِمَا» حسنات آنها زیاد بشود. خدا نمیگوید من فقط میبخشم، میگوید سیئات را به حسنات تبدیل میکنم. یعنی سیئات را که محو میکنم حسنه هم میدهم. درجه هم میدهم. اینجا حضرت میفرماید که تو خدایی هستی که مبدل سیئات هستی به چندین برابر سیئات را به حسنه تبدیل میکنی. یعنی هرکه توبه میکند میبری بالای بهشت کنار امامحسین قرار میدهی. یعنی توبه اینقدر آدم را بالا میبرد. محبوب خدا میشود. پدر و مادر من هم در حق آنها این کار را بکن. «اللَّهُمَّ وَ مَا تَعَدَّيَا عَلَيَّ فِيهِ مِنْ قَوْلٍ» اگر در گفتاری به من تعدی کردند «أَوْ أَسْرَفَا عَلَيَّ فِيهِ مِنْ فِعْلٍ» در عملی، فعلی اسراف و زیادهروی کردند، حقی از من ضایع کردند یا کوتاهی در حق واجبی که در حق من باید میکردند. خیلی از پدر و مادرها تبعیض قائل میشوند. باعث فتنه و دردسر فراوان برای بچه ها میشوند. میفرماید اگر پدر و مادر من یک چنین کاری کردند که نباید قطعا بکنند «فَقَدْ وَهَبْتَهُ لَهُمَا» من آنها را بخشیدم. چون حق آنها خیلی بیشتر است. «وَ جُدْتَ بِهِ عَلَيْهِمَا» من جود و بخشش میکنم، از حق خود میگذرم. «وَ رَغِبْتُ إِلَيْكَ فِي وَضْعِ تَبِعَتِهِ عَنْهُمَا» از خدا هم میخواهم رغبت میکنم که آثار تبعات سوئی که در حق ما کوتاهی کردهاند بردارد. «فَإِنِّي لَا أَتَّهِمُهُمَا عَلَى نَفْسِي» البته من متهم نمیکنم پدر و مادر را، فرضیه است اگر اینطور باشد. «وَ لَا أَسْتَبْطِئُهُمَا فِي بِرِّيِ» نه اینکه خداینکرده بخواهم بگویم حتما پدر و مادرها این کار را کردند. «وَ لَا أَكْرَهُ مَا تَوَلَّيَاهُ مِنْ أَمْرِي يَا رَبِّ» نمیخواهم بگویم در ولایتی که بر من دارند کوتاهی کردند، فرض اگر هم کردند هیچوقت در مقابل پدر و مادر نباید ما قصاص کنیم. باید کوتاه بیاییم، بگذریم، طلب بخشش کنیم، چون حق آنها خیلی بیشتر است.