نغمه مستشار نظامی
تسنیم دعای سحر و عطر اذان است
این مائده، این ماه مبارک، رمضان است
این سفره رحمت که سحرگاه به پا شد
آغاز بهاریست که آرامش جان است...
ماهیست که قدرش به شب قدر شبیه است
ماهیست که قدرش چو شب قدر نهان است
این ماه اگر رخ بنماید همه روز است
پیداست درخشندگیاش گرچه نهان است
«در حسرت دیدار تو آوارهترینم»
ای ماه که تصویر تو در آب روان است
«وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی»
وقتی که جهان بیتو در این خواب گران است
ای ماه مبارک، رمضان، ماه درخشان
آرامش تو نابترین حس جهان است
****
عزم برای ماه خدا
مهدی خاکی
این روزها که ماه خداوند اعظم است
بر خان دوست هرچه که خواهی فراهم است
آتش بود حرارت این روزها ولی
عزم و اراده آدمیان جمله محکم است
سخت است تحمّل این تشنگی ولی
ذکرم حسین اشرف اولاد آدم است
بر آستان دوست کسی بر تقرّب است
که با لبان ترکخورده همدم است
بر این لبان خشک همه غصهها بود
طفلی که وای منتظر جرعه شبنم است
این گرم باد زمانه و خاک و دود و هور
با کربلا شود به تراز رتبهاش کم است
از بس که روزه را به غلط روضه خواندهام
هی فکر میکنم رمضان هم محرّم است
ای وای محتشم تو نگفتی به شعر خود
آن طفل شیرخوار علی ذبح اعظم است
آرام گیر مخلص او جور تو کشید
بیشک محرّم و رمضان هم متمم است
گر صد هزار لاله ز زخمت شکفته است
این خاک گرم تو دارو و مرهم است
******
جانِ جهان
علیرضا قزوه
بی تو ای جان جهان، جان و جهان را چه کنم؟
خود جهان می گذرد، ماندن جان را چه کنم؟
ماه شعبان و رجب، نمنم اشکی شد و رفت
خانه ابریست خدایا! رمضان را چه کنم؟
شانه بر زلف دعا میزنم و میگریَم
موسی من! تو بگو روز و شبان را چه کنم؟
صاحب «حیّ علی...»! لقمۀ نوری برسان
سحر از راه رسیدهست، اذان را چه کنم؟
کاشکی جرم عیان بودم و تقوای نهان
پیش تقوای عیان، جُرم نهان را چه کنم؟
کاش میشد که سبکتر شوم از سایۀ خویش
آفتابا! تو بگو خواب گران را چه کنم؟
زخم شمشیر اگر قوت سحرگاه من است
وقت افطار ولی زخم زبان را چه کنم؟
رنجه از طعنه پیران پریشان نشدم
با چهلچلّه جنون، پند جوان را چه کنم؟
غرقه موج رجز، گم شده بحر رَمَل
سینه خالی ز معانیست، بیان را چه کنم؟
*****
خوان پر نور
مرتضی حیدری آل کثیر
وقت تماشای رخت از ماه میگویم
با یاد چشمان تو بسمالله میگویم
بسمالله ای گیسویت از امواج پیچانتر
رگهایت از چاقوی تیز عشق برّانتر
هرشب به دستت میدهم دست نسیمم را
وا کن تو بسمالله رحمانالرحیمم را
ممنونم از چشمی که با پلکی شکستم داد
میخواستم صحبت کنم قرآن به دستم داد
ممنونم از بوی تو ای ماه خداوندی
از اینکه لبهای مرا از ذکر آکندی
ممنونم از صبح تو با ترتیلی از اعجاز
از اینکه راهم دادی آخر در صف پرواز
ممنونم از صبحی که صد خورشید آوردهست
از خوان پر نوری که تا افطار گستردهست
من آمدم این بار هم در پیشگاه تو
تا پر بگیرم با سجودی در نگاه تو
طعم لذیذ تشنگی دادی به کام من
عطر دعای افتتاحت در مشام من
ای ماه! کو آن ماه پشت ابرها سیال
که در نیامد هیچگاه از پشت استهلال
با او زمین گهواره خورشید خواهد شد
کی بی هلال ابروانش عید خواهد شد؟
**********
عاشقی آغاز کن
شیدا اعرابی
عاشقی آغاز کن چون رمضان آمده
جان و تن آباد کن شور نهان آمده
مست می و سرخوش از باده ماه صیام
پاک کنید جان خود پیک جنان آمده
غرق خوشی گشتهام از قدم ماه نو
دلشدگان را دگر لطف عیان آمده
نغمه ای از شور عشق ساز کن ای خوش نوا
ماه خدا آمده راحت جان آمده
ماه خدا یک طرف، ماه دلارای من
مست کند جان من، جان جهان آمده
گه دلم از شوق دوست پر بکشد سوی او
مژده ای از معرفت بهر روان آمده
تشنه یک جرعه از ساغر مینای عشق
جان ز تمنای دل خسته به جان آمده