باران نیک نام
در کنار رسم قدیمی خانهتکانی و چیدن سفره هفتسین، برنامههای متفاوت صداوسیما هم جز جداییناپذیر تعطیلات نوروزی ما ایرانیان به حساب میآیند. با وجود اینکه تلویزیون سال 1400 را همچنان زیر سایه شرایط خاص کرونایی شروع به کار میکرد باز هم استثنایی در کار نبود و دستاندرکاران و مدیران این ارگان تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا بتواند با پخش برنامههای متنوع و سرگرمکننده نظر مخاطبین خود را جلب کرده و لبخند رضایت بر لبهای آنها بنشانند. تهیه انواع و اقسام مسابقات، مستندهای جذاب و دیدنی چون مستند ایرانگرد و ابتکار رونمایی از سه فیلم جشنواره فیلم فجر قبل از اکران در سینماها از جمله اقدامات و تلاشهای صداوسیما در این زمینه بود. در این بین بدون شک مثل سالهای گذشته گل سر سبد جدول پخش برنامههای رسانه ملی سریالهای نوروزی بودند؛ از ادامه سریالهای محبوب و خاطرهانگیزی چون «پایتخت» و «نون خ» گرفته تا انتخابهای غیرقابل پیشبینیتر همچون «گاندو2» و «نوروز رنگی» شبکه تهران که به حال و هوای آشنا اما غریبش خواهیم پرداخت. با ما همراه باشید تا با نگاهی اجمالی و منتقدانه به سریالهای نوروز 1400 چشماندازی از راهی که رسانه ملی در پیش گرفته است دست یابیم، زیرا همان طور که بزرگترها از قدیم گفتهاند سالی که نکوست از بهارش پیداست.
پایتخت
قسمتهای پایانی فصل ششم سریال نامدار پایتخت نتوانست پروژه نیمه تمام این فصل را با موفقیت به پایان برساند. معلوم نیست فاصله یک ساله میان قسمتهای سریال تقصیر کار بود یا خوراندن چندین خط داستانی جدید به مخاطب آن هم تنها در چند قسمت کوتاه! این نشتی از هرجا بود باعث شد، دنباله پایتخت مشهور علیرغم انتظارات طرفدارانش به خوبی گذشته عمل نکند؛ هرچند قسمتهایی ابتدایی این فصل هم که سال گذشته روی آنتن رفت چنگی به دل نمیزد و با انتقادات بسیاری روبرو شد. شاید بهتر بود سازندگان این اثر همان سیر داستانی گذشته را طی میکردند و با یک فرمول ساده پایانبندی مناسبتری برای پایتخت طراحی میکردند. کلاف پر از گره و ایرادی که نویسنده و کارگردان برای بینندگانشان بافته بودند کمی خارج از متن گذشته و ناگهانی به نظر میرسید؛ سر در آوردن نقی و ارسطو از زندان و حذف دوباره بهبود، مشکلات نقی و هُما، همگی این حس را به مخاطب القا میکرد که در میان داستانی جدید رها شده که نه سرآغازش را میداند و نه پایان راضی کنندهای در انتظارش است. این چند قسمت پایانی آنقدر حرف برای گفتن نداشت که اگر ساخته هم نمیشد به هیچ کجا برنمیخورد و سؤالی را در ذهن مخاطب بیپاسخ نمیگذاشت. چند قسمت پایانی فصل ششم پایتخت که گویا پایان تمام ماجراهای پایتخت است، هرچند کمی مردم را خنداند اما ضعف فاحشش در داستانپردازی و شوخیهای دم دستی تکراریاش در مقابل گذشته درخشان آن به عنوان یکی از محبوبترین سریالهای دنبالهدار تاریخ تلویزیون ملی، تنها این حس را به مخاطب القا میکرد که این چند قسمت برای رفع تکلیف ساخته شده است و نه هیچ چیز دیگر!
نوروز رنگی
سریال نوستالژیک شبکه تهران که کمترین میزان بیننده را میان یاران بهاریش به خود اختصاص داد، داستانش حول محور مردم یک محله در یکی از مناطق مشهد دهه 60 و تلویزیون رنگی خانواده «جواد» شخصیت اصلی شکل گرفته بود که حال و هوای گذشته را برای بینندگانش زنده میکرد. نوروز رنگی مکان جدیدی را برای طنازی انتخاب کرده بود و در کنار چهرههای آشنا بازیگران جدیدی را نیز به تلویزیون معرفی کرد. طنز داستان برای برخی از بینندگان جذابیتی نداشت و کمی اجباری به نظر میرسید. تمام ویژگیهای خاص این سریال بهخصوص جلوههای نوستالژیک آن بهگونهای نبود که بتواند مخاطبان بیشتری را با خود همراه کند. شاید شبکه پخشکننده این سریال را هم بتوان به لیست عوامل عدم موفقیت و آمار پایین مخاطبین آن اضافه کرد. هرچند حقا آن درصدی از مخاطبین که نظرشان به داستان نوروز رنگی جلب شد و به تماشای این سریال نشستند از آن راضی بودند و آن را بهعنوان یکی از سریالهای موفق شبکه تهران به حساب آوردند.
همبازی
سریال همبازی برخلاف معمول سریالهای نوروزی به جای سبک طنز در چهارچوب درام داستان خود را روایت کرد. آن هم با موضوعی جذاب اما نویسندگی کمی تنبلانه. سریال همبازی میتوانست حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد. پرداختن به ازدواجهای اجباری که عموما از سمت خانوادهها بر جوانان تحمیل میشود تا روایت زندگی بانویی کارآفرین پتانسیل خوبی برای داستانپردازی است اما مشکل آنجاست که به هیچ کدام از خطوط داستان به خوبی پرداخته نمیشود و گویی داستان همه چیز دارد اما هیچ ندارد. داستان خط سیر یکنواختی را دنبال میکند و فراز و فرود چندانی ندارد و انگار که اتفاق خاصی قرار نیست در آن رخ دهد. اکثر شخصیتهای داستان آنچنان جذاب و دوستداشتنی نیستندکه مخاطب را با خود همراه سازد. البته شاید نتوان از این مورد بهعنوان یک نقص یاد کرد زیرا در دنیای واقعی هم تمام انسانهای جهان دوستداشتنی نیستند.
قالب شخصیتهای سریال تک بعدی هستند مخصوصا شخصیتهایی مثل امید یا پری که صرفا برای تلطیف فضا و چاشنی طنز در داستان حضور دارند که متأسفانه در این زمینه هم موفق عمل نکرده و خنده چندانی بر روی لب مخاطب نمینشانند و بسیار سطحی و ناپخته به نظر میرسند. نتیجه آنکه میشد از پتانسیل بالای داستان همبازی بسیار بهتر از این استفاده کرد. شاید اگر زمان بیشتری صرف داستانپردازی آن میشد و در فصل دیگری از سال در قالب یک سریال بلند و با جزئیات بیشتر نقل میشد بهتر مورد توجه قرار میگرفت.
گاندو 2
ادامه سریال درام هیجانی گاندو بهنظر مسئول شبکه سه سیما برای نوروز انتخاب مناسبی بود و واکنشها و آمار مخاطبین این سریال نشان میدهد الحق مسئولین اینبار درست تصمیم گرفتند. در کنار طنز و درام دیگر سریالها، داستان اطلاعاتی و اکشن گاندو 2 همچون فصل یک با اقبال خوبی از طرف مخاطبین روبرو شد و توانست عنوان دومی سریالهای محبوب نوروزی را کسب کند. روایات روزهای پر تنش و زحمات مأمورین اطلاعاتی ـ امنیتی علاوه بر ایجاد احساس غرور در مخاطب، موفق شد آدرنالین خون بینندگان را هم تکانی دهد و هیجان را برای لحظاتی مهمان خانههای آنها کند. از نکات مثبت این سریال میتوان به بازی خوب بازیگران جوانی چون وحید رهبانی و پیشکسوتانی چون داریوش فرهنگ اشاره کرد. البته تقریبا همه بازیگران به درستی و خوبی از پس نقشی که به آنها واگذار شده برآمدند. از دیگر نکات قابل توجه این سریال تیپسازی وشخصیتپردازی عالی آن است. نمایش شخصیتهای جوان و سرزنده در کسوت یک مأمور اطلاعاتی در حالی که شخصیتهای این سبک عموما پا به سن گذاشته، خشک و سیاه و سفیدند نکته قابل تحسینی است. در فضای مسموم سینمای ما که تصویر مردان مذهبی عموما یا حاج آقاهای ریاکار و بدنیت هستند یا پسران بیش اندازه ساده و رسمی؛کاراکترهای سریال گاندو توانسته تصویر مطلوبی از این قشر ارائه دهد. کاراکترهایی که با وجود امنیتی بودنشان از چهارچوب نگاه قالبی رسانه به این شخصیتها درآمده و به جوانانی جسور و مدافع تبدیل شده که در دفاع از منافع ملت کوتاه نمیآیند و سر نترسی دارند.
گاندو 2 مانند نسخه اولش حاشیه هم کم نداشت، نمایش قدرتمندی نیروهای امنیت کشور به مزاج بعضیها اصلا خوش نیامد و شبکههای خبری فارسی زبان آن ور آبی به جلز و ولز افتادند تا با زیر سؤال بردن روایت سریال کمی از محبوبیت آن کاسته و دلشان را خنک کنند. از سویی دیگر برخی از مسئولین داخلی هم که انگار تحمل شنیدن برخی از واقعیات را نداشتند و معلوم نیست چرا از رو شدن دست جاسوسان به هول و ولا افتاده بودند، گاندو و داستانش را دروغ خواندند و تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا سریال را بر زمین شده و متوقفش کنند. پخش با تأخیر برخی از قسمتها و پایان یافتن ناگهانی سریال این شائبه را بهوجود آورد که تلاشها چندان هم بیثمر نبوده اما عوامل سریال اعلام کردهاند که قسمتهای باقیمانده از چند ماه دیگر دوباره روی آنتن خواهد رفت. حتی برخی از منابع خبری از فصل سوم این سریال خبر دادهاند. البته تمام آنچه گفته شد به این معنا نیست که گاندو 2 سریال بی عیب و نقصی است، رو بودن داستان از ابتدا برای طرفداران رمزگشایی از داستانهای پلیسی ـ اطلاعاتی کمی غیرقابل پذیرش بود. از سوی دیگر گاندو2 نسبت به نسخه قبل از خود در داستانپردازی و دیالوگها ضعیفتر عمل کرده تا جایی که برخی از دیالوگها شبیه بیانیه انتقادی ـ سیاسی شده و مسائل را خیلی رو و عیان عنوان میکنند که شاید عوامل روشن ساختن افکار عمومی درباره مسائلی چون fatf را دلیل این قضیه عنوان کنند که در جای خود قابل تحسین و احترام است اما کاش نویسنده با ظرافت و هنر بیشتری آن را در قالب دیالوگها مینشاند.
نونخ 3
یکی دیگر از سریالهای پر مخاطب نوروز امسال نونخ 3 بود. داستان خانواده خانزاده با حال هوای کرونا بیش از 80 درصد بیننده داشت و تبدیل به جایگزین خوبی برای سریال پایتخت شد. طنز ملموس سریال مانند فصلهای گذشته خنده را مهمان لبهای مخاطبین کرد. حال و هوای گرم سریال، نمایش روابط صمیمی میان اعضای خانوادهها و میان اهالی روستا و طنز پاک و به دور از لودگی را میتوان از عوامل موفقیت این سریال بهشمار آورد. این موفقیت و جذابیت در نظرسنجیها نیز به چشم میخورد. با توجه به آمار منتشر شده آقاخانی و تیم بازیگرانش گل کاشته و در جلب رضایت عموم مخاطبینشان موفق عمل کردهاند. یکی از جذابترین ارکان این سریال نمایش سبک زندگی مردم شریف کُرد، جلوههای بصری طبیعت زیبای این خطه و استفاده از لهجه زیبا و شیرین کردی میباشد. نون خ سریال بینقصی نیست اما باید قبول داشت خوش ساخت است و نکات مثبتش نسبت به کاستیهایش بیشتر نمود دارد.