یاسمین رضوی
شاید تصور میکنید که بیشفعالی تنها مختص به کودکان است. اما چنین نیست. بیشفعالی اگر در کودکی تشخیص و درمان نشود تا بزرگسالی میتواند ادامه داشته باشد. اگرچه که علائم آن بهمرور کاهش پیدا میکنند اما همچنان فرد از علائمی در خود رنج میبرد که علت آن را نمیداند. تشخیص بیشفعالی بزرگسالان یا ADHA بزرگسالان به این دلیل اهمیت فراوانی دارد که فرد بزرگسال متوجه میشود که علت رفتارهایی که همیشه بابتشان خودش را سرزنش کرده چیست و میتواند قدمهای مؤثرتری برای درمان آنها بردارد.
بیشفعالی، اضطراب، افسردگی
متأسفانه باید بگوییم بزرگسالانی که به اختلال بیشفعالی دچارند، معمولا اضطراب و در دورههایی افسردگی را هم تجربه میکنند و بیش از دیگران در معرض این تغییرات خلقوخویی قرار دارند. تغییراتی که زندگی روزمره آنها را دچار چالشهای جدی کرده و روابط و موقعیتهای شغلی آنها را با خطر روبرو میکند.
علائم بیشفعالی بزرگسالان
تحرک و فعالیت بیش از حد
حواسپرتی و عدم تمرکز بر روی یک کار مشخص برای مدت هرچند کوتاه
بدون فکر و ناگهانی دست به کاری زدن
عدم توانایی تمرکز کردن
بینظمی
عدم توانایی در مدیریت زمان
بیقراری مداوم
برنامهریزی ضعیف
نوسانات مکرر خلقوخو
استرس
هرکدام از ما ممکن است یکی از علائم بالا را در خودمان سراغ داشته باشیم، اما الزاما دچار اختلال بیشفعالی بزرگسالان نباشیم. تنها زمانی این مسئله تبدیل به یک اختلال و چالش میشود که دو یا چند نشانه از آنچه در بالا گفته شد را در خودتان سراغ داشته باشید که هرکدام زندگی روزمرهتان را دچار مشکل کنند.
بیشفعالی معمولا در پسرها بیش از دخترها شایع است. از هر صد کودک دبستانی 3 تا 5 نفر ممکن است به این اختلال دچار باشند. از هر سه نفر بیشفعالی که در کودکی به آن مبتلا هستند، دو نفرشان تا بزرگسالی همچنان بیشفعال باقی میمانند.
خودتان را بررسی کنید
اگر دچار بیشفعالی بزرگسالان باشید با کمیتوجه به رفتار روزمرهتان در بلندمدت متوجه میشوید که؛
1ـ آدم جزییات نیستید، دقتی به جزییات ندارید، نه آنطور که بشود گفت: فلانی جزئینگر نیست. بلکه کاملا تحت دسته بیدقتها در میآیید. اگر گمان کنید موضوع کسلکننده است خیلی زود حواستان پرت میشود.
2ـ برای بیشفعالان، شنونده فعال بودن و گوش دادن به حرفهای دیگری، بسیار سخت است. به همین خاطر تند و تند توی حرف دیگران میپرید بیآنکه چنین قصدی داشته باشید. توی حرفشان میپرید و جملاتش را کامل میکند.
3ـ نمیتوانید از دستورالعملها پیروی کنید، حتی اگر قانون باشد.
4ـ شما کلکسیونی از کارهای نصفه و نیمه هستید. پروژههایی که به هیچ سرانجامینرسیدند و سرگردان ماندهاند. بنابراین نظم و ترتیب دادن به کارها برایتان سخت است.
5ـ انتظار کشیدن برای افرادی که دچار بیشفعالی بزرگسالان هستند آزاردهنده است و آنها را دچار بیقراری میکند.
6ـ مدام وسایلتان را گم میکنید، فراموش میکنید که آنها را کجا گذاشتهاید. بهطور کلی آدم فراموشکاری به حساب میآیید.
7ـ زود عصبانی میشوید. آستانه تحریکپذیریتان پایین است. زود ناامید و سرخورده و بهسرعت پرانگیزه میشوید.
8ـ غلبه کردن به افکارتان مشکل است. ناآرام و عصبی هستید و زیاد استرس میکشید.
9ـ برای انجام کارها زیاد فکر و تأمل نمیکنید. حتی در شرایطی اگر فکر هم بکنید باز همان کاری را میکنید که همان اول تصمیمش به ذهنتان رسیده است.
چرا بیشفعال میشویم؟
اغلب اختلالات مربوط به بهداشت روان، به ژنها ربط دارند و یک پایشان در وراثت است. شما بیشفعالی را احتمالا به ارث بردهاید و یکی از والدینتان به آن دچار بودهاند. شرایط بارداری و زایمان نیز میتواند کودک را دچار این اختلال کند.
مشکلاتی که افراد بیشفعال در بزرگسالی با آن روبرو هستند:
اضطراب
افسردگی
عدم کنترل خشم
اعتماد به نفس کم
عدم تمرکز هنگام مطالعه
اعتیاد
به تعویض انداختن کارها
بیانگیزگی
بیشفعالی همان طور که گفته در کودکی و بزرگسالی زندگی فرد را تحتتأثیر قرار میدهد یک کودک بیشفعال، معمولا در مدرسه عملکرد خوبی ندارد و مطابق انتظارها عمل نمیکند. مشکلات متعددی درست میکند. یک پایه را مجبور است چند بار تکرار کند و گاهی آنقدر دردسرساز میشود که او را از مدرسه اخراج میکنند.
این افراد در بزرگسالی زیاد از این شاخه به آن شاخه میپرند و تکلیفشان روشن نیست. زیاد شغل عوض میکنند و در کارشان هم عملکرد ضعیفی دارند. اغلب این افراد از وضعیتشان راضی نیستند. بیش از آمار معمول، تصادف میکنند، سیگار میکشند یا الکل و مواد مخدر مصرف میکنند. اهل پسانداز کردن نیستند و همیشه بیپول اند. اضطراب و افسردگی هم که مهمان همیشگیشان است. مشخص است که با چنین مشکلاتی زندگی زناشویی موفقی هم نخواهند داشت و روابطشان معمولا دچار چالش است تا آنجا که کارشان به جدایی میکشد و یا چند بار ازدواج میکنند.
بیشفعالی بزرگسالان درمان دارد؟
خبر خوب اینکه تا حد زیادی این مسئله قابل کنترل و درمان است. از جلسات روان درمانی گرفته تا دارودرمانی و خانوادهدرمانی میتوانند به درمان این اختلال کمک کنند. کافی است که شما قدم اول را بردارید و به یک روانشناس مراجعه کنید.
خانواده معمولا فرد بیشفعال را حمایت میکنند. پیدا کردن گروههای حمایتی به این افراد کمک زیادی میکنند. از طرفی در جلسات روان درمانی فرد یاد میگیرد که چطور بر استرس و اضطرابش فائق آید و اعمتادبهنفسش را ارتقاد بدهد. روشهای مختلفی برای سروسامان دادن به زندگی و منظم کردن آن یاد میگیرد. برای بهبود روابطش در محیط کار و زندگی شخصی نکاتی را یاد میگیرد و بهطور کلی درک بهتری از شرایط خودش و زندگی اجتماعی پیدا خواهد کرد.
چه کار کنم؟
اگر گمان میکنید که نشانههای گفته شده در شما وجود دارد و مدتهاست با آنها زندگی میکنند و کنترلی رویش ندارید و زندگی روزمرهتان را با مشکل مواجه کرده است، خوب است که به یک پزشک متخصص مراجعه کنید.
علاوه بر این میتوانید:
1ـ اگر پزشک برایتان دارویی تجویز کرد، در مصرف آن کوتاهی نکنید. گمان نکنید که داروهایی که به بهداشت روان مربوط میشوند الزاما میگویند شما یک روانی هستید. همان طور که ما برای سردردمان مسکن میخوریم برای اضطراب و یا افسردگیمان هم ممکن است نیازمند دریافت دارو باشیم.
2ـ درست و عمیق نفس کشیدن را تمرین کنید. ممکن است ساده به نظر برسد اما بسیار مؤثر است.
3ـ برنامه ریزی را جدی بگیرید. فهرست کارهای روزانهتان را بنوسید و سعی کنید آنها را دنبال کنید. توقع نداشته باشید که هر روز بر اساس همین فهرست کامل و بیکموکاست پیش بروید. اگر حتی هفتهای یک کار را بهطور روتین انجام دهید برای شروع خوب است.
4ـ ورزش کنید تا انرژیهایتان تخلیه شود. افرادی که مدام احساس بیقراری میکنند باید از این روش استفاده کنند. کسانی هستند که حتی یک مهمانی را نمیتوانند به پایان برسانند. این افراد دچار بیقراری اند که با تخلیه انرژی معمولا مشکلشان برطرف میشود.
5ـ گروه حمایتی بسازید و از دیگران کمک بخواهید.