کد خبر: ۵۷۷
تاریخ انتشار: ۱۸ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۴:۲۹
پپ
صفحه نخست » پرونده 2


مهان خدادادی

خبر ورود توده هوای سرد از سمت غرب و بارش شدید برف را توی گروه بچه‌های دانشگاه گذاشته بودند. قرار پیست اسکی را هم مازیار و سیامک گذاشتند. نمی‌خواستم مثل دفعه پیش با تیوب بروم پیست اسکی و مضحکه بچه‌ها شوم. برای خرید چوب اسکی با هزار زحمت و با وساطت مادرم، از پدر پول گرفتم. پدرم البته پول را قرض داد و قول گرفت ظرف مدت سه ماه پول را بهش برگردانم. پدرم به این جور تفریح‌ها می‌گوید «قرتی بازی و سوسول بازی». می‌گوید مرد باید یخ حوض را بشکند و تویش شنا کند تا بدنش مقاوم شود.

لباس و کلاه و عینک مخصوص اسکی نتوانستم بخرم. خیلی گران بود. بچه‌ها که عکس تجهیزات اسکی را توی گروه فرستادند، من هم عکس چوب اسکی‌ها را فرستادم برایشان. نوشته بودند: هرکس فردا نیاد اسکی، باید به همه بچه‌های گروه کولی بده و از این مسخره بازی‌ها. نمی‌خواستم انگشت‌نمای بچه‌ها باشم.

یکی از بچه‌ها پیغام داد که هم اکنون چنان برفی در پیست اسکی نشسته که بدون تجهیزات کافی، استفاده از پیست امکان پذیر نمی‌باشد...

دویدم انباری دنبال پوتین‌ها و اورکت دوران سربازی پدرم که راست کارم بود. وسایل کت و کلفت و جان سختی داشت. پدرم از دوران جوانی‌اش. پوتین‌ها کمی‌ برایم تنگ بود ولی به مرور جا باز می‌کرد. پدرم خدمتش را لب مرز بالای کوه گذرانده بود، اورکتش شبیه لباس اسکیموها بود.

حالا بچه‌ها عکس چرخ ماشین زنجیر چرخ بسته‌شان را فرستاده بودند و نوشته بودند: هر کی می‌خواد با ما بیاد 5 صبح جلوی دانشگاه.

- په کلاس چی؟

- بی‌خیال پسر

- باااا فردا برف تا زانو نشسته. تعطیله همه جا

مازیار گفته بود: داداش، ماشین از ما، ناهار از شما. یه جوجه‌کباب کافیه.

ـ نترکی یه وخ

من که ماشین نداشتم، از ابزار و تجهیزات هم فقط چوب اسکی‌اش را داشتم، به اضافه پوتین و اورکت پدرم. برای حفظ آبرو باید حداقل جوجه‌کباب را می‌بردم تا با ماشین آن‌ها بروم. ساعت 10 شب بود که زدم بیرون. قصابی‌ها تقریبا یخچال‌هایشان خالی بود. به زحمت چند بسته بال کبابی یخ زده پیدا کردم با دوبسته ذغال نم کشیده. هوا سرد بود. امشب حتماً برف می‌بارید. وقتی رسیدم خانه ذغال‌ها را چیدم روی شوفاژها تا خشک شوند. مادرم اولش داد و بیداد راه انداخت. اما کمی بعد گوشی‌اش را کنار گذاشت و ذغال‌ها را از روی شوفاژ ها جمع کرد و گفت: تو گروه می‌گن فردا قراره یخبندان شدیدی بیاد و گاز و برق هم قطع میشه. این ذغال‌ها به دردم می‌خورند.

...

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: