سحر طالع پور
مادربزرگم سواد ندارد ولی با نفس پاک و خداییش، مسئلهآموز همه ماست. خاطرات خوش دوران کودکیام مدیون مهربانیهای بیقید و شرط اوست. شبها با قصههایش به خواب میرفتم و صبحها با ذکرهای زیبایش بیدار میشدم.
ـ ... قضا دور بلا دور به حق خالق نور
ـ هر کاری که میکنی بگو بسمالله تا جمله گناهان تو بخشد الله.
و کلی تکیهکلام ناب و دعای زیبای دیگر. هنوز که هنوز است وقتی کم میآورم به
جملات ناب و امیدبخشش پناه میبرم و با خودم تکرارشان میکنم. هر وقت میگویمش
التماس دعا شکی به اجابت دعایش نمیکنم بس که رابطهاش با خدا عاشقانه است.
مادربزرگ هیچ سمینار و وبینار روانشناسی نگذرانده اما پر از انرژی مثبت و حس خوب زندگی است. خیلی بهتر از روانشناسیخواندههای امروزی رگ خواب پدربزرگ خدا بیامرزم را میدانست و کاری میکرد که با وجود شش بچه قد و نیمقد آب در دل همسر جان تکان نخورد.
مادربزرگ هیچ مدرک تحصیلی ندارد ولی بادقت یک دانشگاهی اخبار روز را دنبال میکند. پای ثابت تظاهراتهای قبل از انقلاب بوده و همراه با بانوان دیگر بسیجی جهادگر پشت جبهههای هشت سال جنگ تحمیلی. شناسنامهاش هم پر است از مهر انتخابات از ۵۸ تاکنون.
مهربان مادربزرگ من به صلهرحم هم اهمیت زیادی میدهد. حضوری نشود تلفنی احوال همه را میپرسد بزرگ و کوچک دوستش دارند.
هر چقدر به حافظهام فشار میآورم یادم نمیآید که روزی نصیحتم کرده باشد ولی در عوض اخلاق و رفتارش مثل یک نمایشگاه دائمی گل و گیاه است که نظر هر بینندهای را جلب میکند و مشام را پر میکند از عطر محبت و عشق طبیعی است که هرکس به فراخور بضاعتش شاخهای بچیند.
اگر قرار باشد خدا مرا به سن پیری برساند خیلی دوست دارم که شبیه مادربزرگ باشم ولی دوست داشتن و آرزوکردن تنها کافی نیست. شرط و شروط دارد به قول جناب حافظ: تکیه برجای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی.