یاسمین رضوی
ازدواج و موفقیت در آن، نقش بسیار قابل ملاحظهای در زندگی هر کدام از ما دارد. ازدواج خوب میتواند سعادت فردی را رقم بزند و ازدواج بد، ممکن است تا مدتهای طولانی، امنیت روان و زندگی فرد را تحت شعاع قرار دهد.
اما توصیف شما از زندگیِ مشترک موفق چیست؟ بسیار مهم است که نگاه واقعبینانهای نسبت به ازدواج و شریک زندگیتان داشته باشید و آن تصویری که از زندگی موفق در ذهن دارید، فانتزی و غیرواقعی نباشد.
در یک زندگی موفق، روابط به خوبی پیش میروند، زن و شوهر کنار هم آرامند، با اینکه اختلاف نظر دارند، عصبانی میشوند اما باز هم نسبت به یکدیگر حسننیت دارند. در یک زندگی مشترک نرمال، اختلافات با گفتگو حل میشوند و باز طرفین به دوست داشتن و لذت بردن از بودن کنار هم باز میگردند.
اما همان طور که برای طی کردن مسیر در جادههای دنیا نیاز به یک مرکب داریم و آن مرکب را باید مرتبا مراقبت کرده و در نگهداریاش کوشا باشیم، در مورد زندگی نیز این مسئله وجود دارد. اوایل ازدواج و آشنایی که افراد دچار هیجان و عشق زیادی نسبت به طرف مقابلشان هستند کمتر به صمیمیت و سازش اهمیت میدهند. اما کمکم که عشق آتشین و احساسات اولیه، آرام و عمیق میشود، اهمیت «سازش» آشکار میشود و مبارزه و تلاش برای صمیمیت و سازش، ارزشمند میشود و ضروری.
علائم هشداردهنده
در این نوشتار میخواهیم با هم نشانههایی را مرور کنیم که وجودشان در زندگی مشترک یک زنگ خطر محسوب میشود البته این بدین معنا نیست که وجود یک یا چند از این نشانهها، زندگی مشترک شما را غیرقابل نجات میکند یا رابطه عاشقانه شما را خراب کرده است. بلکه معنای آن نیاز به ارتباط سالم، صادق و صمیمانه است که شاید نیاز باشد برای به وجود آمدن یا ترمیم آن به مشاور مراجعه کرده و دورههای زوجدرمانی را بگذرانید.
1ـ منعطف نبودن و انعطاف ناپذیری؛ یکی از زوجین یا هر دو تمایلشان را نسبت به صلح و هماندیشی در تصمیمگیریها از دست دادهاند. فعالیتهایشان را به تنهایی انجام میدهند و تصمیمها را تنها، میگیرند و دیگری را مجبور میکنند که او را همراهی کند. بهطور مثال، زن تصمیم گرفته است که بچهدار شود و هیچ اهمیتی به نظر مخالف همسرش نمیدهد.
2ـ خودخواهی، در خود فرورفتن و تنها خود و احساسات خود را دیدن، بدون ابراز صمیمت و حمایت از شریک زندگی؛ مرد، روزها را بیرون از خانه مشغول کار است، زن با بچهها، کارهای خانه، خرید و... درگیر است. وقتی برای خودش ندارد. مرد میگوید من تمام هفته را مشغول کار بودم و روز تعطیلم را نمیتوانم به صدای گریه بچه گوش بدهم، میخواهم با دوستانم وقت بگذرانم و زن شاکی است که پس من چه میشوم؟ من هم در طول هفته وظایف خودم و مسئولیتهای داخل خانه تو را به دوش کشیدهام، آیا من نیاز به تنهایی و وقتگذرانی با دوستانم ندارم؟ انعطافناپذیری و عدم همدلی و خودخواهی، باعث میشود که این ماجرا هرگز حل نشود و تبدیل به یک نشانه هشداردهنده شود.
3ـ دخالت والدین طرفین در زندگی مشترک. زن شاکی است که شوهرش بدون اجازه مادرش آب نمیخورد در حالیکه برای نظر من هیچ ارزشی قائل نیست و در نهایت ما کاری را انجام میدهیم و تصمیمی را میگیریم که مادر همسرم صلاح بداند و مرد اعتراض دارد که پدر همسرش در مورد زندگی اقتصادی آنها کنجکاو است و دخالت میکند. اگر این دخالتها، جدا جدا تبدیل به یک موضوع حل نشده شوند، هشداردهندهاند و میتوانند کام طرفین را تلخ کرده و اوضاع را بحرانی کنند.
4ـ مقایسه کردن؛ زن مدام و بعد از هر اختلاف نظری، به همسرش میگوید: داداشم را ببین، برای زنش چه کارها نمیکند، اما تو برای من هیچ کاری نمیکنی، اصلا به بچهها اهمیت نمیدهی و شوهر فریاد میکشد که زنها مردم را پس ندیدی که چه کارهایی برای شوهرشان میکنند. مقایسهای خطرناک و بیثمر که در صورت ادامهدار شدن، نتیجهای جز دلسردی، کینه و ناامیدی نسبت به زندگی مشترک و شریک زندگی ندارد.
5ـ منتقد همیشگی؛ اگر مدام دارید از هم انتقاد میکنید، انتقادهایتان دائمی و بدون احترام است و سرشار از کنایه، سرزنش، بدانید که این نشانهای هشداردهنده است. انتقاد کردن راه و روش خودش را دارد، هر اختلاف سلیقهای نیازی نیست به انتقاد برسد و اگر رسید با درست و اصولی مطرح شده و دربارهاش صحبت کنید و به نتیجه رسیده و حلاش کنید.
6ـ پروندههای باز؛ مشکلات و اختلافاتی که حل نشده اند، تبدیل به کینههای کوچک و زخمها و آتشهای زیرخاکستر شدهاند؛ «شاید او یادش رفته باشد، اما من هنوز خاطرم هست که بعد از زایمان من، در حالیکه دچار افسردگی و درد بودم، چطور جلوی مادرش تحقیرم کرد که چرا شیرم را از بچه دریغ کردهام»
و مرد میگوید: «من هم یادم نمیرود که در آن اوضاع بد اقتصادی روزهای قبل از مراسم عروسی، چطور پایت را توی یک کفش کردی و گفتی سرویس طلای گرانقیمتتر میخواهی»
این مثالها پیشپاافتادهاند و مشکلات زندگی مشترک میتواند بسیار عمیقتر یا حتی ساده و معمولیتر باشد، اما اگر حل نشده، پروندهاش باز باقی بماند، تبدیل به یک علامت هشدار میشود.
7ـ عدم برقراری رابطه صمیمانه؛ هر دلیلی که باعث شود یکی از طرفین از ایجاد صمیمت ـ عاطفی و جنسی ـ خودش را کنار بکشد. این امر میتواند خجالت کشیدن، غرور بیش از اندازه، عدم علاقه و هر چیز دیگری باشد، اما هشدار قابل اعتنایی است.
8ـ پرخاشگری و خشم دائمی؛ یکی از طرفین نه مهارت و نه تمایلی به کنترل و مدیریت خشم خود دارید و همین باعث میشود که خشونتهای خطرناکی نسبت به طرف مقابل داشته باشد، هل دادن، کتک زدن، شکستن وسایل خانه، تهدید به آسیب رساندن و...
9ـ کنترل رفتار طرف مقابل؛ بسیاری از ما شخصیت حمایتگری داریم، اما مرز بین حمایت و کنترل بسیار باریک است و تشخیص آن نیاز به مهارت و مدیریت دارد. شما همسرتان را دوست دارید، از او حمایت میکنید، اما حمایت تان به کنترلگری رسیده است. او احساس آزادی نمیکند، خودش را مدام زیر ذرهبین شما میبیند و البته عکس این ماجرا هم میتواند صادق باشد. به هر حال کنترل کردن رفتار، یکی از علائم هشداردهنده است.
10ـ عدم اعتماد؛ بیاعتمادی نسبت به شریک زندگی، زنگ خطر بزرگی است. فرقی نمیکند که این بیاعتمادی چرا و چگونه شکل گرفته، مهم این است که کاری برای جلب اعتماد دوباره شده است یا نه! و اگر بیاعتمادی ادامهدار شود، رابطه آسیب بزرگی خواهد دید. بیاعتمادی صرفا نتیجه داشتن یک رابطه پنهانی نیست، بیاعتمادی میتواند نتیجه بیصداقتی در هر امری، پنهانکاریهای بیثمر، نقض قول و قرارها و مسئولیتناپذیری باشد.
11ـ نقض حریم خصوصی؛ حریم خصوصی افراد، خط قرمز آنها محسوب میشود. باید زوجین درباره آن صریح صحبت کرده و حدودش را مشخص کنند. در صورتی که یکی از طرفین با وجود دانستن حدوحدود حریم خصوصی همسرش، به آن پایبند نباشد؛ زنگ خطر به صدا در میآید. بیاحترامی، عنوان کردن مشکلات و اختلافات زندگی خصوصی برای دیگری، سرک کشیدن به موبایل و...
باید بگوییم که اغلب این مشکلات به دلیل نبودن تعادل قدرت در خانه ایجاد میشود، جایی که طرفین تلاش میکنند با کنترل، انتقاد، پرخاشگری و... بر دیگری تسلط پیدا کنند و این مسئله به اعتماد به نفس زوجین و رابطهشان آسیب میزند.