مریم کمالینژاد
باید واقعبین باشیم، بدون اینکه مضطرب شویم، بترسیم و یا دست و پایمان را گم کرده و کلافه شویم. باید به آن چیزی که میبینیم و میتوانیم تحلیلش کنیم، اعتماد کنیم. بله، بیش از هر زمان دیگری کودکان و نوجوانان ما دچار اضطراب و افسردگی هستند. پیش از همهگیری کرونا هم، کودکان و نوجوانان بیشتر از نسلهای قبل از خودشان دچار این اختلالات بودند و کرونا شتاب عجیبی به این مسئله داده است. اضطراب در بین کودکان و نوجوانان به قدری افزایش یافته است که پژوهشگران میگویند از هر هشت کودک، یک مورد از آنها دچار اضطراب قابل توجه است.
چرا کودکان امروزی بیش از نسلهای قبل از خودشان دچار اضطراباند؟ آیا کرونا توانسته است اضطراب را بیشتر کند یا این تنها یک فرض است؟ چطور متوجه شویم که اضطراب کودکمان نگران کننده است؟ و اگر پاسخ مثبت است برای درمان او چه کارهایی میتوانیم انجام بدهیم؟
چرا بچهها مضطرب میشوند؟
مسلم است که زندگی کودکان نسبت به حتی یک نسل پیش از خود، بهشدت تغییر کرده، همهچیز آن عوض شده است. بازیها، هیچ نسبتی با بازیهای سابق ندارند. فعالیتهای بدنی، نوع معاشرت، ارتباطات و بهطور کلی سبک زندگی آنها، کاملا متفاوت شده است. عدم ثبات و اطمینان بیش از هر زمان دیگری بر مردم جهان و بهویژه کودکان و نوجوانان اثرگذار است. عدم اطمینان، یکی از عوامل اضطرابزاست.
والدین، بیش از گذشته به فرزندانشان فشار وارد میکنند و انتظارات بزرگتر و بیشتری از آنها دارند. کافی است کودکی خودتان را با فرزندتان مقایسه کنید. به هر حال آنچه والدین و فرزندان را بیش از هر وقت دیگری محاصره کرده، تهدیدهایی است که زندگی همه مان را در برگرفته است. مجموعهای از تهدیدهای اقتصادی، فرهنگی و حتی سلامتی.
کودکان از چه سنی میتوانند نگران و مضطرب شوند؟
اضطراب، نیازمند رشد شناختی است. این، بدان معناست که نوزادان که تازه متولد شدهاند نمیتوانند مضطرب شوند، حتی کودکان یکساله که هیچ تصویری از احتمالات و آینده ندارند، نه درکی از نگرانی و اضطراب دارند و نه دچارش میشوند. اضطراب، نیازمند کمی قدرت تخیل است. کودک از حدود دو سالگی که تخیلش رشد پیدا کرده است، مستعد نگرانی میشود.
کودکان از چه چیزهایی نگران میشوند؟
شاید با خودتان فکر کنید که بچه دو یا سه ساله، از چه چیزی مضطرب شده یا نگران چه مسائلی باید باشد؟
کودکان در ابتدا از سایهها و موجودات خیالی میترسند. همان تخیلاتی که برای شما ممکن است بیمعنا باشد. «مامان یک هیولا توی کمد قایم شده» «من مطمئنم که روح پیشی رفته زیر تخت».
کمیکه بزرگتر شوند نگرانیهایشان هم بزرگتر میشود، حالا آنها نگران والدینشان هستند. نکند آنها را از دست بدهند. اگر با مرگ نزدیکان روبرو شده باشند، مثل مرگ پدربزرگ و مادربزرگ، نگرانی آنها دوچندان است. نیما، کودک 5 سالهای که سال گذشته پدربزرگش را از دست داده است، هر بار که پدرش میخواهد از خانه خارج شود، مخالفت میکند و گریه و بهانهگیری راه میاندازد وقتی با نیما صحبت کردم، متوجه شدم که او بهشدت نگران از دست دادن پدرش است، او میترسد که پدرش دیگر به خانه برنگردد.
این موضوع درباره کودکانی که تجربه ترک شدن توسط والدین دارند هم صادق است. مهم نیست که این ترک شدن چقدر طول کشیده باشد، دائمی بوده یا موقت، به هر حال ذهن و تخیلات کودک این ترس را برایش رقم زده و او را نگران کرده است.
نازنین، دخترک 4 ساله ایست که مادرش، پس از دعوایی که با همسرش داشته، او را ترک کرده و به خانه پدری اش رفته است. با اینکه این قهر، تنها یک هفته ادامه داشته و مادر نازنین به خانه برگشته، اما ترس و اضطراب بچه عمیق شده است. توضیحی که به نازنین داده شده این است که مادرش برای نگهداری از مادربزرگ به خانه آنها رفته اما این توضیح متأسفانه وضعیت نازنین را بهتر نکرده است. از زمانی که مادر به خانه برگشته، نازنین وابستگیای بیش از سابق به او دارد، به او میچسبد، حاضر نیست لحظهای او را تنها بگذارد حتی برای رفتن به حمام و دستشویی او را رها نمیکند. کودک بهوضوح مضطرب است.
زمانی که کودکان به مدرسه میروند، اضطرابهایشان رنگ عوض میکند، حالا آنها نگران نمره و معلم هستند. نگران دیر رسیدن به کلاس، نگران پذیرفته شدن از سوی همسالان و هممدرسهایها، نگران اینکه نکند مورد تحقیر و آزار و اذیت قرار بگیرند. نگران اینکه نتوانند والدینشان را راضی نگه داشته و انتظارات آنها را برآورده کنند.
شایعترین اضطراب در بین کودکان
شایعترین اضطراب در میان کودکان، اضطراب جدایی است. کودکان از حدود 8 تا دو سالگی، با ندیدن والدین، دچار اضطراب میشوند و این همان اضطراب جدایی است و در این سن طبیعی است. بعد از این، وقت مدرسه رفتن که میرسد هم ممکن است دچار همین اضطراب شوند و تحمل جدا شدن از والدین را نداشته باشند. در ارتباط با اختلال اضطراب جدایی پیش از این گفتهایم.
اضطراب شایع در میان نوجوانان
در میان نوجوانان «اختلال اضطراب اجتماعی» شایع است. این اضطراب شامل ترس از بد قضاوت شدن توسط دیگران و یا ترس از مرکز توجه قرار گرفتن، میشود. این نوجوانان معمولا تمایلی به حضور در جمع و یا رفتن به مدرسه نشان نمیدهند، خود را از فعالیتهای جمعی کنار میکشند، آنها نگرانند که توسط دیگران قضاوت منفی شوند.
اضطراب عمومیو کودکان و نوجوانان
در اضطراب جدایی کودکان، نگرانی آنها متوجه جدا شدن و از دست دادن والدین است. در اضطراب اجتماعی، ترس از قضاوت شدن وجود دارد. اما اضطراب فراگیر دیگری هم وجود دارد که معمولا دورههای طولانی نگرانی را به کودک یا نوجوان تحمیل میکند و میتواند موضوع خاصی اعم از سلامتی، خانواده، زلزله، دوستی در مدرسه و... داشته باشد.
علائم جسمیاضطراب:
بیخوابی
عدم تمرکز
بیاشتهایی
بیحسی در اندامهای بدن، مثل دست یا پا
تپش قلب
چه کنیم؟
اضطراب کودکان را نباید نادیده گرفت و یا به آن دامن زد. ترس و نگرانی کودکان باید توسط والدین مدیریت شود و اگر چنین کاری برای پدر و مادر سخت است و یا آنها آگهی لازم را در این زمینه ندارند، باید از مشاور کمک بگیرند. اما کارهای مشترکی هست که میتوان انجام داد، خاصه در این ایام که مسئلهای مثل کرونا که سلامتی عمومیرا تهدید میکند، در جریان است.
1ـ ارتباط دوطرفه با کودک؛ هرگز کودک را به دست شبکههای اجتماعی و یا رسانه نگذارید تا از این طریق موضوع را دریافت کنند و با ذهنشان تنها بمانند. آنها به قدر کافی تجربه ندارند، آسیب پذیرترند و ممکن است تحلیلهای نادرست و غیرواقع داشته باشند که به اضطرابشان دامن بزند. هر روز این ارتباط را داشته باشید، برنامهریزی کنید و با کودکتان فعالیتهای مشترک انجام داهید.
2. کودکی که مدتها در قرنطینه خانگی مانده، ممکن است دچار ترس و نگرانی باشد اما آن را به زبان نیاورد، اما بدخلقی و بهانهگیریهایش گویای حال درونی اوست. بهجای اینکه عصبی و پرخاشگر شوید، رفتار بد کودک را به سمت مثبت تغییر دهید. رفتارش را با یک جمله، تفسیر مثبت کنید. این البته به معنای انکار حال روحی واحساسات کودک نیست.
3. روال روزانه کودک را به هم نزنید. کودک زمان خواب و بیداری و غذا خوردن مشخص داشته باشد.
4. استرسهای مضاعف در خانه نمیخواهیم. این یعنی که تا میتوانید از پرخاشگری، حرف زدن از مشکلات اقتصادی و فرهنگی و خانوادگی و دیگر مشکلاتی که کودک نه در آنها نقش دارد و نه میتواند برای آن کاری کند، پرهیز کنید.
5. دلنگرانیهایتان را جلوی کودک عنوان نکنید. ما به شما حق میدهیم که نگران آینده باشید و میخواهید بدانید که آیا وضعیت درست میشود و به حال سابق برمیگردیم یا نه؟ اما این نشاندهنده این است که شما هم دچار عدم امنیت روانی هستید و کودک این را خیلی خوب متوجه شده و به اضطرابهایش دامن میزند.