کد خبر: ۵۵۶۹
تاریخ انتشار: ۱۵ دی ۱۳۹۹ - ۱۸:۵۹
پپ
صفحه نخست » سبوی خیال


غلامعلی حدادعادل

ای خداوند کرامت کن و بادی بفرست

تا همه دود و دم از خطه تهران ببرد

ابر و باد مه و خورشید به فرمان تو اند

تو بفرما که یکی زین همه فرمان ببرد

بار الها ز سر کوه، نسیمی، نفسی

تا کدورت ز دل «سیدخندان» ببرد

دود بدبارتر از تخت سلیمانی نیست

باد را گفتی تا تخت سلیمان ببرد

نه مگر انوری از باد سحر خواسته بود

نامه اهل خراسان بر خاقان ببرد

باد اگر نیست سحرگاهان ابری بفرست

تا که آلودگی شهر به باران ببرد

نفس مردم، سنگین شده از گرد و غبار

هیچ‌کس نیست که بار نفس آسان ببرد

نه فقط راه نفس، راه نظر بسته شده است

کوچه‌ای نیست که راهی به خیابان ببرد

پیش از این شمران راه نفس تهران بود

حالیا نیست کسی دود ز شمران ببرد

ترسم از شدت آلودگی و دود، پناه

بعض اشخاص، به سیگار و به قلیان ببرد

عادل این قطعه مکن عرضه به ارباب ادب

رسم ما نیست کسی زیره به کرمان ببرد‌

************

حواس‌پرتی

عبدالرضا قیصری‌

از بس زنم کلاس برایم گذاشته

دیگر مگر حواس برایم گذاشته

مأموریت به مدت یک نصفه ‌روز بود

یک عالمه لباس برایم گذاشته

از آن‌همه لباس ز بس شست و شست و شست

یک جل و یک پلاس برایم گذاشته

از آن‌همه تنوع احساس در دلم

قدری فقط هراس برایم گذاشته

از آن‌همه حقوق بلاشک مردها

یک حق التماس برایم گذاشته

با عشق توی سفره شامم بدون حرف

یک هفته نون و ماس برایم گذاشته

امروز روز مرد، بدون خیارشور

یک برگ کالباس برایم گذاشته

از آن منی که قدر سه تا جان‌کلود بود

یک هیکل قناس برایم گذاشته

تشبیه را برای کلاسش ز شعر من

برداشته جناس برایم گذاشته

من خروپف نمی‌کنم اما به جرم آن

یک ‌تخت در تراس برایم گذاشته

دیدم به خواب دوش خدا جای قبض‌ها

یک دسته اسکناس برایم گذاشته

این بیت را دو بار نخواندم برایتان؟

این زن مگر حواس برایم گذاشته!!

**********

کرونا و خانه‌نشینی

اسماعیل تقوایی‌

کرونا آمد و من خانه‌نشین گردیدم

شاکرم چون به عیالم قرین گردیم

دانش‌آموز کلاسات عیالم گشتم

او چو انگشتر و منهم چو نگین گردیدم

پخت‌وپز یاد گرفتم طرق گوناگون

در صف آشپزان دُر ثمین گردیدم

متخصص به امورات نظافت شده‌ام

پاکبانی که بود پاک‌ترین گردیدم

آن‌چنان خوب شده رابطه‌ام با بانو

بهر اسرار مگو فرد امین گردیدم

قلمی بودم و اما به قرنطینه کنون

صاحب هیکل ممتاز و وزین گردیدم

کرونا بوده مرا عامل این تغییرات

زین جهت شاکر این هدیه چین گردیدم

من به بیرون نروم گر کرونا هم برود

چکنم من، که دگر وصل زمین گردیدم‌

********

غول اعتیاد

اسماعیل تقوایی‌

یارب مرا یاری بده، تا ترک دودودَم کنم

یا بگذرم از خیر آن، یا شر آن را کم کنم

پای بساط اهل دل، کمتر نشینم متصل

خود را درآرم زآب و گل، وین نفْس را آدم کنم

کله‌ سحر برخاسته، وز خواب شیرین کاسته

با دلبری آراسته، ورزش چنان رستم کنم

با دمبلینگ حرفه‌ای، هرکول سازم از خودم

اندام نا زیبام را، رشک همه‌‌ عالم کنم

سازم بدن را بعد ازین، با بادی‌بیلدینگ آهنین

وانگاه با اعدای دین، کاری‌که می‌خواهم کنم

مانند «راکی بالبوا»، گردن‌کلفتم کن خدا

تا پشت استکبار را، با دست خالی خم کنم

ای نرّه‌غول اعتیاد، ای داده عمرم را به باد

اهلی شو اینک تا مباد، از فرط غیرت رم کنم

از دود شش‌هایم هوا، با زور پایین می‌رود

ترسم درآید جان من، گر سرفه‌ای محکم کنم‌

محمدحسن صادقی‌

**********

دنیای توهم

مرجان شاهوران

شبی دیدم که پایم در گلاب است

دهانم پر ز جوجه و کباب است

زدم تکیه به روی مبل راحت

دو حوری در کنارم خم ز قامت

چه خوشبختم دلی دیوانه دارم

2 تا ویلا ۳ تا هم خانه دارم

حساب بانکی من پر ز پول است

باک هر ۳ تا ماشین فول فول است

سفرهایم با کشتی خصوصی

منم همچون دومادی در عروسی

دگر من آرزو در دل ندارم

ز بدبختی به سر من گل ندارم

همین طور که به خود من غره بودم

به‌دنبال کباب بره بودم

خانوم جانم مرا محکم صدا کرد

نمی‌دانی که او با من چه ها کرد

بابا جون پاشو دیگه لنگه ظهره

شهین باید بپوشه کفش شهره

آقا هاشم پاشو خاکی به سر کن

خودت رو از تو خونه در‌به‌در کن

بیاور لقمه نانی تو به خانه

شدیم همچون یه جوجه کنج لانه

چقد می‌خوابی تو ای مرد بیعار

همیشه گوشه خونه و بیکار

زدم سیلی محکم من به گوشم

ببینم من خموشم یا به هوشم؟!

همون لحظه دیدم که گیج‌ومنگم

همون هاشم خله سرپا جفنگم!

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: