کد خبر: ۵۵۰۱
تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۳۹۹ - ۱۸:۵۸
پپ
صفحه نخست » نمای نزدیک


باران زعیمی

علاقه زیاد به شیرینی و شکلات مرا به فکر انداخت که خود، آستین بالا بزنم و گلیم این خوشمزه‌ها را از آرد و پودر خالص کاکائو ارگانیک چنان بیرون بکشم که ذره‌ای جوش شیرین و سایر سمیات مضره به آن نچسبیده باشد تا هنگام خوردن‌شان، حظی وافر باشد همراه با خیالی آسوده از سلامت حداقلی.

اما در وانفسای سال‌های تدبیر و امید مگر می‌شد در کارگاه‌های تخصصی شیرینی و شکلات ثبت‌نام کرد و جان سالم از قیمت‌ها به در برد؟ به یمن وجود «گوگل» عزیز عطای کارگاه‌های تخصصی را به لقای‌شان بخشیدم. جستجو و امتحان انواع دستورالعمل‌های به قول خودشان؛ «رسپی» ذکر شده در سایت‌ها و اپلیکیشن‌ها مختلف برای شروع خوب بود اما نتیجه آن چیزی نبود که در بازار خوشمزه‌ها یافت میشد.

پس از مدتی پیج‌های بانوان هنرمندی رسیدم که ـ احتمالا فی سبیل الله! ـ کلی دستور آشپزی و قنادی برای ساکنان دنیای مجازی به اشتراک می‌گذاشتند. طعم خیلی‌هاشان دور از ذائقه باسلیقه ما بود! یا در ترکیب مواد مشکل داشتند یا در تجزیه آموزش. خیلی وقت‌ها آنچه می‌گفتند با آنچه می‌پختند تفاوت داشت. شاید هم پیمانه‌هامان فرق میکرد یا حوصله نداشتند فوت‌های کوزه‌گری را بگویند تا شیرینی ما برخلاف تصویر خوش‌بافت و پرنقش‌ونگار شیرینی آن‌ها بیسکویت سنگی نشود! شکلات هم که دیگر هیچ.

اما در این بین، صفحه‌ استادبانویی کشف شد که خانوادگی مشغول شده بودند به کار پخت و آموزش انواع شیرینی و شکلات و حتی حلوا با طعم‌های بی‌نظیر و متفاوت. گنجینه‌ای از آموزش‌های مفید برای خانم‌های باذوق و سلیقه بخصوص تازه عروس‌های خودشیرین! او و همسرش، آموزش‌های حرفه‌ای و تخصصی را در یک اپلیکیشن زیبا با قیمتی مناسب و تخفیف‌های فصلی جذاب در اختیار همه قرار داده بودند. آنچه این بانو را از دیگران متمایز می‌کرد بیان دستورالعمل‌ها به بهترین شیوه و همراه با تمام ریزه‌کاری‌های لازم بود.

او در واقع با آموزش‌ آنچه می‌دانست عشق‌ورزی می‌کرد. مخاطبانش را فرزندان خود می‌دید و تلاش می‌کرد نتیجه کار آن‌ها نه فقط برای یک رخداد خانگی بلکه برای کسب‌وکار زندگی هم استفاده شود. آن‌قدر راحت و دلسوزانه پاسخ تمام سوال‌های ریز و درشت را می‌داد که معلوم بود چیزی به نام «وحشت از رقیب» در وجودش نیست. بلکه از بهترین شدن شاگردانش و راه انداختن کسب و کار خانگی‌شان لذت می‌برد و حمایت می‌کرد.

این یعنی یک مسئولیت‌پذیری همدلانه که هم موجب رشد خود فرد می‌شود و هم هرچه در شعاع تابش وجودی او قرار می‌گیرد را بالنده می‌کند، امید می‌پراکند و موجب پیشرفت می‌شود. قطعا هرکس در هر جایگاهی می‌تواند و باید باوجدان و دلسوزانه کار کند و در کنار لذت بردن از کارش، اینچنین زیبا و مسئولانه دستگیری کند و استعدادهای دور و برش را تا جایی که توان دارد برای موفقیت پرورش دهد.

بدین ترتیب کاری بر زمین نمی‌ماند، استعدادی در دام ناامیدی و شکست نمی‌افتد و ریشه «چه کنم چه کنم»ها کنده می‌شود. تعاون ملی شکل می‌گیرد و رشته‌های وابستگی به ناکجاآبادها قطع می‌شود. در نهایت هم آقای دلار می‌ماند و حوض تحریمش! تا باد چنین بادا.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: