محمدرضا کردلو
سینمای جاسوسی و پلیسی، ژانر تاریخداری است؛ از فریتز لانگ که نامش با خیلی از اولینهای سینما، حداقل در اروپا پیوند خورده تا «هیچکاک» که به ژانر جاسوسی حیثیت بخشید. کارگردانهای سری مجموعههای جیمزباند به نوعی به این ژانر پرداختند تا اینکه پس از تجربه سالهای جنگ دوم جهانی و جنگ سرد، این سالها هالیوود مصاف سیستم اطلاعاتی آمریکا با رقبای چینی و روسی را روی پرده ببرد. اگرچه اطلاعات دست اول و تجربههای امنیتی در بیشتر آثار ژانر جاسوسی مورد استفاده کارگردانان و سینماگران قرار گرفته است اما هیچ سند و پروندهای جای تخیل را در این ژانر نمیگیرد؛ تخیل و داستانپردازیهای خیالی که همه هیجان این ژانر است. تعقیب و گریزهایی که گاه پیش از آنکه مبتنی بر واقعیت باشد، طراحی ذهنهای پلیسی برای خلق یک لحظه سینمایی جذاب است و اساسا پیشتر از اینکه به ژانر تعلق داشته باشد، متعلق به سینماست؛ سینمایی که در ایران بهاندازه ظرفیتهای موجود جدی نگرفته شده است.
استقبال از فیلمها و سریالهایی در ژانر جاسوسی البته نشان داده که بستر پرداختن به این ژانر، از موضع مخاطب وجود دارد. استقبالی که سال گذشته از سریال گاندو صورت گرفت و باعث شد این سریال یکی از ۳ سریال پرمخاطب سال 98 باشد، نشان میدهد که مخاطبان حساسیت ویژهای به آثار اینچنینی نشان میدهند. این استقبال از سریال گاندو در حالی بود که اتفاقا در رسانههای دولتی به قصه و سوژههای این سریال به طور مستمر حمله میشد و تفسیرهای سریال از وقایع امنیتی به مذاق تعدادی از دولتمردان خوش نمیآمد اما مردم آن را تماشا کردند.
سریال «خانه امن» نیز که این روزها درباره آن زیاد گفته و شنیده میشود، میتواند از استقبال اینچنینی برخوردار باشد. البته در آینده نزدیک نظرسنجیهایی دراینباره منتشر میشود و دراینباره بیشتر صحبت خواهد شد. با این همه یکی از دلایلی که به نظر میرسد این ژانر در ایران مورد بیمهری قرار گرفته، محافظهکاری در ژانر است که پیشتر درباره ژانر پلیسی به آن اشاره کردهام. در حالیکه ملودرامهایی با مخاطب زیر 20 درصد، همین اندک آبروی باقیمانده برای جریان سریالسازی در تلویزیون را از بین میبرند اما بهطور مرتب ساخته میشوند و به ژانر اصلی تلویزیون تبدیل شدهاند. نه اینکه این ژانر مخاطب نداشته باشد اما اسراف هم خوب نیست! ملودرام شاید برای بخشهایی از مخاطبان اتفاقا ژانر اصلی و اول باشد اما نوجوانها و جوانها، طیفهای شغلی و تحصیلی مختلف را نمیشود مدام پای ملودرامهای تکراری نشاند؛ ملودرامهایی که قصههایی ابتدایی و کلیشهای دارند و حتی در ساخت به تکرار افتادهاند؛ ملودرامهایی که وضعیت مخاطب را در شرایط حداقلی و نهایتا 30 درصدی نگه داشتهاند. برخی از آنها بهرغم پروپاگاندای عجیبوغریب و هزینههای عجیبوغریبتر ساخته میشوند اما باز دیده نمیشوند. بسیار گفتهایم که عقلی لازم است که این روند را سروسامان دهد.
پروندههای امنیتی، موقعیتهای قابل تاملی برای طرح قصه و درام دارند. پروندههای امنیتی در طول 42 سال گذشته هم به جهت تعداد و هم به جهت کیفیت و دامنه تأثیرگذاری چیزی کم از ایدههای یک خطی که در هالیوود اجرا میشوند، ندارند اما به نظر میرسد در ایران تعامل لازم برای شکل گرفتن قصههای اینچنینی وجود ندارد. در کنار معضل «محافظهکاری در ژانر» که باعث شده ژانر جاسوسی مورد توجه قرار نگیرد، مسئله «شخصیتپردازی» مأمور امنیتی و جاسوس نیز چالش مهمی است. شخصیتپردازی برای مأمور امنیتی در جمهوری اسلامی طبعا نمیتواند از الگوهای هالیوودی پیروی کند، چراکه باید (آنچنان که هست) باورهای معنوی و چالشهای درونی در یک نیروی امنیتی بهدرستی نشان داده شود. توانمندیهای فیزیکی و اکشن او البته محدودیتهای وجوه درونی و معنوی را ندارند. گاهی همین شخصیتپردازیهاست که الگوی مأموران آینده است. حالا این شخصیتپردازی دارای چه ملاکهایی باید باشد؟! درباره این ملاکها در وقت دیگری بهطور مفصل باید صحبت کرد اما آنچه روشن است، این است که حتما میان شخصیتهای امنیتی ما و شخصیتهای امنیتی آنها (هالیوود و الگوهای دیگر) تفاوت وجود دارد. نیروی امنیتی جمهوری اسلامی در کنار اقتدار و ابهت و توانمندیهایی که یک نیروی امنیتی میتواند از خود نشان بدهد و باید نشان دهد، باید به نحوی وجوه روحی و معنوی و گاهی ترحم خود را نیز به نمایش بگذارد. شاید شخصیت جاسوس و خرابکار در سینمای ما با سینمای دنیا تفاوت چندانی نداشته باشد اما طبیعتا یکی از مولفههایی که فیلمهای ضدجاسوسی را جذاب و تماشایی میکند، حرفهای بودن و توانمند بودن جاسوس / خرابکار است. یکی از موفقترین آثار تلویزیون در نمایش این تصویر «هوش سیاه» بود. «هوش سیاه» توانست خرابکار را که مدام از دست نیروی امنیتی فرار میکند به نمایش بگذارد و در عین حال سمپاتیک نباشد. جاسوس / خرابکار باید کاراکتری باشد که دستیابی و غلبه بر آن دارای اهمیت و البته سخت باشد. خرابکار / جاسوسهای سطحی که زود به دام میافتند زیاد جذاب نیستند و امکان دراماتیک شدن را آنچنان ندارند. یکی از موارد دیگر که به نظر مهم میرسد انتخاب بازیگری است که قرار است ایفاگر نقش امنیتی باشد. مثلا در سریال آقازاده که در حال حاضر در شبکه نمایش خانگی پخش میشود، بازیگر نیروی اطلاعاتی ـ امنیتی کسی است که اقتدارش باور نمیشود؛ همین مساله ضربهای جدی به ساختار سریال زده است. با همه اینها و در حالیکه هنوز بخشهای مهمی از قصه «خانه امن» را نمیدانیم، میتوان حدس زد که این سریال یکی از پرمخاطبهای این فصل باشد، چراکه در بخشی از مؤلفههای ذکر شده حد اعتدال را رعایت کرده است.