فائقه بزاز
قصه از آنجا شروع شد که فرزندان عمه پیر و ناتوانم مجبور شدند برایشان پرستار شبانهروزی بگیرند و خودشان هم گاهگاهی به منزل مادر سر بزنند. پرستار اول یکی از اتاقهای خانه را به سریدوزی شخصی خودش تبدیل کرد البته با اجازه فرزندان؛ به قول خودشان مجبور بودند بپذیرند چون پرستار میرفت و مادر تنها میماند. پرستار آستینهای مانتوهای یک تولیدی را جادکمه میزد و به مادر هم قرص خواب میداد تا زیاد ناله و شکایت نکند البته بیاجازه. فرزندان که قضیه را فهمیدند عذرش را خواستند و با هماهنگی همان شرکت مربوطه، خانم دیگری جایگزین شد. این یکی چرخ خیاطی همراهش نبود اما فرزندان میدیدند مایحتاجی که همیشه بهصورت هفتگی برای آشپزخانه مادر میخرند فوری ناپدید میشود. همسایهها هم گفتند دایی و عموی پرستار ناهار و شام مهمان این خانهاند، فکرش را بکنید افرادی که به بیمار غریبه و نامحرماند.
القصه! سرتان را درد نیاورم؛ پرستار سوم هم معتاد از آب درآمد و عذرش را خواستند و پشت دستشان را برای سپردن مادرشان به دستهای مهربان داغ کردند!
حالا روی سخنم با پدیده رایج این روزهاست، پرستاری از سالمند و بیمار در خانه. سالمندانی که روزگاری ارجوقرب داشتند و حالا مجبورند توسط غریبهها تیمارداری شوند. آن هم غریبههایی نهچندان دلسوز و مطمئن. موضوعی که برای برخی مؤسسات دکان شده و برای برخی افراد که نام مقدس پرستار را یدک میکشند کاسبی.
در واقع بیماری و التهابات اقتصادی ناشی از آن که میتواند شرایط را برای هر خانوادهای دشوار کند میتواند مجالی برای محک ایمان و مهمتر از آن، انسانیت افراد باشد و مثل هر مسئله دیگر سره را از ناسره مشخص و ممتاز کند؛ برخی از جانشان مایه میگذارند و برخی در کوچهپسکوچههای ناصرخسرو داروهای تقلبی را به نزدیکان مستأصل بیماران با قیمتهای گزاف میفروشند. این از همان دست بحرانهای است که در هر جامعهای زمینهساز سودجویی برخی افراد میشود.
از سویی دیگر شرایط جدید به وجود آمده و هجوم بیماری جدید مردم
را بیشتر با مسئولیت خطیر حرفه پرزحمت و پرمسئولیت طبابت آشنا کرد. پزشکان،
پرستاران و کادر درمانی دلسوزی که جانشان را در دست گرفتند و حماسه آفریدند.
آنچه مسلم است ارسال نیروی درمان و همدم و... به منزل
بیماران، نظامی صحیح و قانونمند میطلبد و لازم است که همراهان و نزدیکان بیماران
هم دقت لازم را در این امر مهم و حساس به عمل آورند.
این حساسیت در خود من وقتی بیشتر شد که در خبرها خواندم پرستاری بهخاطر قتل غیرعمد یک بیمار دستگیر شده. از قرار معلوم شانس با او یار نبوده و وقتی مثل بقیه همکارانش برای خواب اجباری به بیمارمیانسال قرص خواب داده مرد بیچاره بهخاطر حساسیت، جان خودش را از دست داده است.