سعیده میرنظری
جهاني که در آن زندگي ميکنيم پر از شگفتيهاي گوناگون است. از شگفتيهاي طبيعي گرفته تا شگفتيهايي که ساخته دست بشر است. بعضيها کار عجيب و غريب ميکنند و بعضيها وسايل بهتآور ميسازند. برخي از اين ساختهها آسيب جدي به طبيعت يا زندگي عادي مردم ميزنند و برخي نيز براي خدمت به مردم و در جهت تأمين آسايش آنها به کار گرفته ميشوند. در اين شماره چند مورد از اين شگفتيهاي دنيا را معرفي خواهيم کرد.
بحران ساعت مچی اهمیت زمان در حملات نظامی
اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، مردانی که نیاز داشتند زمان را بدانند و پول برای تهیه آن نیز داشتند، ساعت را با یک زنجیر در جیب خود نگه میداشتند. هرچند به دلایلی، زنان در خرید آن پیشگام بودند به طوریکه الیزابت اول ساعت کوچکی داشت که میتوانست به بازوی خود ببندد. اما در حالیکه زمانبندی در جنگ اهمیت زیادی داشت مانند همزمانی آتش توپخانهها، تولید کنندگان به فکر ساخت ساعتهایی افتادند که هر دو دست را درمیان جنگ آزاد میگذاشت. خلبانان نیز نیاز داشتند هر دو دستشان آزاد باشد، برای همین مجبور بودند ساعتهای قدیمی جیبی خود را کنار بگذارند. شرکت مَپین اَند وب، در جنگ بوئر (سال ۱۸۸۸ در آفریقای جنوبی) ساعتی را با سوراخ روی دستههایش (بند) ساخته بود و به نحوه کارایی آن افتخار میکرد، اما در جنگ جهانی اول بود که واقعا این بازار پا گرفت و استفاده از ساعت مچی، فراگیر شد. بهخصوص در یکی از روشهای جنگی انگلستان همهچیز به زمانبندی بستگی داشت. یکی از ساعتهای لوکس امروز هم به جنگجهانی اول برمیگردد. لوئیس کارتیه، ساعتساز فرانسوی در سال ۱۹۱۷ ساعت تانک کارتیه را با الهام از شکل تانکهای رنو طراحی کرد که فروش قابل توجهی هم داشت.
بحران جنگهای ناپلئونی
جنگهای ناپلئونی علاوه بر اختراع آمبولانسها و سایر نوآوریهای پزشکی میدان جنگ، منجر به اختراع فرایند کنسروسازی نیز شدند. در سال ۱۸۱۰، دولت فرانسه که بهدنبال راهی برای حفظ جیرهبندی و تغذیه نیروهای خود در تمام مدت سال بود، به قناد مشهور «نیکلاس اَپر» بیش از ۱۲ هزار فرانک جایزه اعطا کرد، چراکه وی به روش مؤثری برای حفظ فرآیند مواد غذایی دست یافته بود. سرانجام اَپر با به کارگیری به موقع دستاوردهای خود توانست اولین کارخانه کنسروسازی تجاری جهان را ابداع کند و حالا کنسرو به جزء جداییناپذیر زندگی انسانها تبدیل شده است؛ بنابراین بحرانی که جنگهای ناپلئونی به وجود آورد باعث اختراع کنسرو شد.
بحران شیوع راشیتیسم بین کودکان
در زمستان سال ۱۹۱۸، تخمین زده میشود که نیمی از کل کودکان در برلین دچار بیماری راشیتیسم بودند، بیماری که استخوانها را نرم و خمیده میکند. علت دقیق بیماری در آن زمان مشخص نبود، اگرچه علت این عارضه را مرتبط با فقر میدانستند. در همین شهر پزشکی به نام کرت هالدشینسکی متوجه شد که بیماران وی بسیار رنگپریده هستند. او تصمیم گرفت روی چهار تن از بیمارانش آزمایشی را انجام دهد که یکی از آنها به نام آرتور فقط سه سال داشت. او هر چهار نفر را زیر لامپهای جیوهای از جنس کوارتز قرار داد که نور ماورای بنفش ساطع میکردند. هالدشینسکی هنگام درمان متوجه شد که با این تکنیک، استخوانهای بیماران جوانش قویتر میشوند. در ماه می ۱۹۱۹، در تابستان هنگامی که نور خورشید آسمان را فرا گرفته بود، او آنها را در تراس زیر آفتاب نشاند. انتشار نتایج آزمایش او با استقبال زیادی روبرو شد و کودکان در سراسر آلمان مقابل نور گذاشته میشدند. در شهر درسدن، تمام ساعات روز چراغهای خیابانها را روشن نگه میداشتند و در اختیار خدمات رفاهی کودکان قرار میدادند تا از آن برای معالجه کودکان استفاده کنند. محققان بعدها دریافتند که ویتامین D برای جذب کلسیم و داشتن استخوانهای متراکم ضروری است و نور ماورای بنفش این فرایند را انجام میدهد بنابراین با چند پژوهش، قرصی درست کردند که برای افزایش ویتامین دی در بدن کاربردی بود.