لیلا ملوکی
از قدیم توی گوشمان پر میکردند که عشق منطقه ممنوعه است. میگفتند این عشقها صوری و مجازی است و بعد از مدتی آتشش فرو مینشیند و جز حسرت باقی نمیماند. حق هم داشتند اما شاید به اقتضای سنوسالمان کمی برایمان غیر قابل درک بود. بعدتر که بزرگتر شدیم و عقل و منطق و تجربه در نهادمان بالغ شد فهمیدیم اصل قضیه از کجا آب میخورد. شاید برای همین است که حرفهایی که آن روز برایمان خستهکننده و تکراری بود این روزها و در بلوغ فکر یبیشتر به جان مینشیند.
علامه طباطبایی در «المیزان» و در تعریف عشق آوردهاند: «عشق یعنی قرار گرفتن موجودی کمالجو (انسان) در جاذبه کمال مطلق (خداوند متعال) یعنی پروردگاری جمیل و بینیاز،… و معشوقی که همه رو به سوی او دارند و او را میطلبند. «بنابر این عشق حقیقی، عشق به زیبایی یا «خیر مطلق» است که عالیترین مرتبه عشق است. عشقی است که در جان آدمی نهفته و مبدأ و غایت آن، خداوند است، از عشق حقیقی با تعابیری چون «عشق اکبر» و «محبت اول یا سوم» نیز یاد میشود.
از طرفی عشق مجازی در پلهای بالاتر از عشق کاذب است؛ عشق به مظاهر و آفریدههای ذات پروردگار همچون عشق به انسان و کمالات او، بهعنوان مجموعه ای از لطایف عالم هستی و آینهای از صفات حق. با این وجود، توقف و ماندگاری در این عشق، اگرچه بهتر از نداشتن عشق است، ولی نتایج عشق حقیقی و راستین را ندارد. عشق مجازی پاک و عفیف همچون نردبان و پل و یا مسیر ورودی به عالم عشق حقیقی است.
اما بدا به حال آنکه در طوفان سهمناک عشقهای کاذب در تلاطم است. عشقی که جز طغیان شهوت نیست. در این عشق، عاشق محو صورت ظاهری معشوق و رنگ و روی او است. استاد مطهری درباره چنین عشقی میگوید: «جوانی که از دیدن روئی زیبا و مویی مجعد به خود میلرزد و از لمس دستی ظریف به خود میپیچد، باید بداند، جز جریان مادی و حیوانی در کار نیست. اینگونه عشقها به سرعت میآید و به سرعت میرود، قابل اعتماد و توصیه نیست، خطرناک است و فضیلت کش و تنها با کمک عفاف و تسلیم نشدن در برابر آن است که آدمی سود میبرد. «همان عشقی که عاشق را خودخواه و مملو از کینه میکند تا برای رسیدن به هدف کاذبش به هر راهی متوسل شود و نتیجهاش هم در خوشبینانهترین حالت ندامت و فروماندگی است.
بیخود نیست که ملاصدرا در تعریف عشق گفته است؛ با عظمت عشق پر كنيد زيرا كه عشق چون عقاب است بالا میپرد و دور، بیاعتنا به حقيران در روح اما كينه چون لاشخور و كركس است. كوتاه میپرد و سنگين جز مردار به هيچچيز نمیانديشد. برای عاشق، نابترين، شور است و زندگی و نشاط و برای لاشخور، خوبترين، جسدیست متلاشی و متعفن …قلبهايتان را از حقارت كينه تهی كنيد.
عشق یک نیروی بیحدوحصر است وقتی تلاش میکنیم مهارش کنیم ما را نابود میکند. وقتی میخواهیم آن را اسیر کنیم ما را برده خود میکند و وقتی تلاش میکنیم تا درکش کنیم ما را با احساس گمگشتگی تنها میگذارد.
شما هم اگر عاشقید و اگر گلی را دوست دارید آن را نچینید چون با چیدن، آن گل میمیرد و دوست داشتن تمام میشود. اگر گلی را دوست دارید بگذارید بماند. عشق مالکیت نیست عشق قدر چیزی را دانستن است.