نیلوفر حاج قاضی
30
شهریور خبر مبهمی در حد چند سطر در رسانهها دست به دست شد. خبر تلخ بود و گزنده؛
خودکشی جوان پس از ناکامی در کنکور. در خبرها آمده بود جوان ۱۹
ساله بابلی به علت ناکامی در کسب رتبه دلخواه برای قبولی در رشته پزشکی در دومین
سال پیاپی، با اسلحه شکاری دست به خودکشی زد. پس از انعکاس همین چند سطر،
مثل همیشه انواع شایعات و تحلیلهای پررنگتر از خبر یکباره اوج گرفتند و پس از
چند ساعتی لابهلای هجوم اخبار و اطلاعات دیگر، غبارشان فرونشست.
مرکز اطلاعرسانی پلیس مازندران هم با تأیید
خبر جان باختن پسر ۱۹ ساله با اسلحه شکاری اعلام کرد هنوز
علت اقدام به خودکشی این جوان مشخص نیست و از فعالان فضای مجازی خواست تا مشخص
نشدن دلایل یک رویداد و تأیید آن از سوی مراکز اطلاعرسانی معتبر و قانونی از
هرگونه گمانهزنی خودداری کنند.
این قابل انکار نیست که در سالهای اخیر و با تغییراتی که در سبک زندگی و نوع نگرش و اهداف پیش روی افراد به وجود آمده، موفقیت هم شکل «قالبی» به خود گرفته است. موفقیت دیگران ذوق و سلیقه یا تلاش و استعداد فرد برای رسیدن به هدف دوستداشتنیاش نیست. موفقیت حباب کمجانی است که از سمت جامعه و خانواده به فرد القا شده است و شخص مجبور است برای رسیدن به آن از آمال و آرزوهایش فاصله بگیرد.
کنکور هم مسابقهای نهچندان عادلانه در همین راستاست. گاهی زیر سایه سنگین القائات جامعه و اطرافیان فراموش میکنیم پذیرش در بهترین دانشگاهها نمیتواند تضمین خوشبختی باشد. خوشبختی در احساس رضایت است و زندگی نه مسابقه است نه مقایسه.
مرتضی نظری کارشناس آموزشوپرورش که بارها درباره تبعات تحمیل آموزش هشدار داده هم نوشته است:
«قاتل پسر درسخوان،
تفکری است که هدف از آزمون را غربال کردن افراد ضعیف از قوی میداند و تعریف موفق
شدن را در محدوده پاداش و تنبیه خلاصه کرده است. در «رفتارگرایی» انتظار والدین از فرزندان
موفقیت در یک بُعد خاص است و از اینرو انتظاراتی فراتر از توان دختران و پسران بر
گُردههاشان مینشیند. بهجای آنکه زندگی کنند و زندگی را یاد بگیرند تنها برای آن
موفقیت خاص تربیت میشوند. با اینکه این سبک آموزش 60 سال است که اندکاندک از
مدارس دنیا رخت بربسته اما سایه آن بر الگوهای آموزشی ما سنگینی میکند.»
انتخاب میان بد و بدتر
در این شکی نیست که کنکور از سنجش مهارت به صنعت درآمدزا تبدیل شده و بازیگردانانی خاص آن را مدیریت میکنند. شاهد این ادعا هم این که از سال 1385 زمزمههایی برای حذف کنکور شنیده شد و چندین بار در مجلس مورد بررسی قرار گرفت اما انگار توسط لابیهایی قدرتمند عامدانه به دست فراموشی سپرده شد و نتیجه این مدرکگرایی فارغالتحصیلانی بی سواد یا کمسوادی است که اکثریتشان در رشتههای شغلی غیرمرتبط با مدرک دانشگاهی خود در حال فعالیت هستند و در معامله پرسود کنکور فقط آنهایند که متضرر شدند و هزینه، عمر، جوانی و وقتشان بهجای انتخاب همان رشتهای که میخواهند به هدر رفته است.
اگرچه که سیستم آموزشی ما بسیار پرمشکل و استعدادکش است اما فرض کنیم تمام
قوانین آموزشی هم غلط است. اما شاهدیم هزاران هزار نوجوان و جوان هم از پس همین
شرایط نابرابر و همین نظام آموزشی اشتباه برآمدهاند و مسیر درست زندگی را انتخاب
کردهاند.
بد نیست در خیلی از شکستها و ناکامیها انگشت اتهامی هم نثار خودمان کنیم. جوانی
که از روی بطالت و فقط برای فرار از سربازی سراغ کنکور و دانشگاه میرود و حتی از
روی عمد مدرک کارشناسیاش را بهجای چهار سال طی شش سال میگیرد چطور میتواند در
زندگی موفق عمل کند؟ جوانی که قصدش از ورود به دانشگاه تنها به چشم آمدن و انتخاب
همسر و تشکیل زندگی مشترک است واقعا میتواند از پس سختیهای احتمالی زندگی هم
برآید؟
سؤالی هم متوجه جوانانی است که با هر ناکامی کم ارزشی سراغ خودکشی میروند. آیا ودیعهای به نام عقل در وجود تک تک ما نیست؟ آیا فردی که در کنکور شکست خورده نمیتواند از هوش سرشارش کمک بگیرد تا در برابر این شکست تصمیمگیری بهتری انجام دهد؟ یعنی در هر ناکامی و شکستی همیشه دیگران مقصرند و من نوعی یک موجود فاقد عقل و تفکر هستم؟ چرا توکل به خدا را فراموش کردهایم؟ اعتماد به قادر مطلقی که همه اختیارات و امکانات در قدرت اوست و مهربانترین مهربانها نسبت به انسانهاست و ناامیدی از درگاهش از گناهان بزرگ است.
چرا یادمان میرود انسان، بیهوده آفریده نشده است. انسان، دارای ظرفیتها و قابلیتهای بالای علمی، فکری، تلاش و صبر است که با ارتقای این ظرفیتها میتواند به بالاترین قلههای خوشبینی برسد. با این حساب، با نگاه به رویکرد خداشناسانه، رسیدن به بنبست برای انسان باایمان بیمعناست و خودکشی هم بهعنوان شومترین اقدامها جایی در زندگی چنین انسانی ندارد و نکته مهم این که آیا برای همه محرز شده که جوان ۱۹ ساله بابلی فقط به دلیل ناکامی در کنکور به زندگی خود پایان داد؟ آیا نمیدانیم نباید خبر خودکشی را انتشار دهیم؟ چون خودکشی مسری است و مهم است که چطور خبر خودکشی را منتشر کنیم تا دیگران تحریک به انجام آن نشوند و آن را بهعنوان راهحلی برای بیرون رفتن از مشکلات نبینند.
نگاهی اجمالی به خودکشی
انگیزههای خودکشی
متفاوت است. مهمترین آنها تصور رهایی از ترس، نومیدی، سردرگمی، ناتوانی، افسردگی
و درماندگی است. همین طور احساس تنهایی، بیارزشی، اضطراب زیاد،
تحقیر یا گاهی به خاطر بیماریهای جسمی و روحی. درواقع، رسیدن به بنبست فکری، روانی و انگیزشی
انسان باعث ایجاد فکر خودکشی در او میشود و این مسئله به قطع امید وی از آینده برمیگردد.
همیشه هم
به قصد مرگ نیست و بعضی وقتها برای جلب توجه هم صورت میپذیرد.
روانشناسان معتقدند خودکشی با ضعف اعتمادبهنفس و احساس پوچی در انسان مرتبط است. در این میان، ایمان و اعتقاد به پروردگار میتواند در پیشگیری از خودکشی بسیار مؤثر باشد. این ایمان و اعتقاد، روح کمال و مؤثر بودن را در انسان زنده میکند. طبق پژوهشهای به عمل آمده مشخص شده است؛ هرچه تعلق فرد به ارزشهای دینی و مذهبی بیشتر باشد به همان اندازه احتمال ارتکاب خودکشی پایین میآید.
اکثر قریببهاتفاق پژوهشها مؤید این نکته است که افراد متدین
کمتر اقدام به خودکشی میکنند زیراکه حیات را موهبتی الهی میدانند. مؤمنان در هر
دین و مذهبی باور دارند که زندگی امانتی از جانب خداوند است و فقط او میتواند در
زمان مقرر زندگی را از فرد بستاند.
از طرفی دیگر اصالت کانون خانواده و
فرزندپروری، تأکید بر آموزش مهارتهای زندگی و ارتباطی و ارائه خدمات مشاوره بر
مبنای فرهنگ و ارزشهای اسلامی ـ ایرانی، ترویج و نهادینهسازی سبک زندگی اسلامی ـ
ایرانی و مقابله با ابعاد نامطلوب سبک زندگی غربی میتواند زمینه فعالیت گسترده و
کارایی برای مسئولین ذیربط جهت مقابله با این پدیده شوم باشد .
رفاقت
اگرچه که ابعاد اتفاق گزندهای مثل خودکشی جوانی که میتوانست استعداد برتر یک خانواده و یک جامعه باشد هزارتویی است که واکاویهای بیشتری میطلبد اما نکتهای هم متوجه والدین این جوان و جوانان دیگری است که موقع بروز مشکلات حاد بهجای آغوش خانواده به پدیده شوم خودکشی پناه میبرند؛ والدین باید تفاوت سنی بین خود و فرزندانشان نادیده بگیرند و مانند یک دوست با جوان خود رفتار کننند. والدین باید با آرامش به حرف فرزندشان گوش بدهند و اعتماد آنها را دلسوزانه جلب کنند تا جوانانی که روحشان مثل برگ گل لطیف است اطمینان داشته باشند بهترین مأمن برای آنان آغوش خانواده است.
12 تا 20 سالگی دوره طوفانی زندگی است
یک متخصص کودک و نوجوان دلایل گرایش به خودکشی در نوجوانان را عنوان و راهکارهای مقابله با آن را ارائه داد.
مختار ویسانی در گفتگو با خبرنگار ایسنا، اظهار کرد: روانشناسان بالینی معتقدند خودکشی نتیجه نفرتی است که فرد نسبت به دیگران و جامعه دارد.
وی افزود: دوره نوجوانی که بین سنین 12 تا 20 سالگی است، به دوره طوفانی معروف است، دورهای که فرد مانند طوفان تند میآید و خاموش میشود، ثبات مشخص در رفتار و گفتار ندارد، آرمانگرایی و نااستواری هیجانی داشته و بیثبات است.
وی بیان کرد: نوجوانی دوره انسجام و سرگشتگی هویت است که در این دوره نوجوانان از خودشان میپرسند هدف از درس خواندن چیست؟ یا مقابل آیینه زیاد با خود صحبت میکنند، و خود را در مسائل دینی، مذهبی، تحصیلی و خانوادگی نسبت به دوستانشان مقایسه میکنند.
ویسانی ادامه داد: ویژگی اساسی دوره نوجوانی منحصر به فرد بودن است، نوجوان خود را تافته جدا بافته میداند و احساس میکند با اعضاء خانواده خود فرق دارد و میخواهد سیگار بکشد، مواد مخدر را تجربه کند، تند رانندگی کند و بر این باور است که سیگاری، معتاد و کارتون خواب نمیشود و تصادف نمیکند. نوجوانان یک شکاف نسلی بین خود و پدر و مادر احساس و فکر میکنند توسط والدین درک نمیشوند و در نتیجه تعارض میان آنها ایجاد میشود.
وی تصریح کرد: والدین باید در سن کم بچهدار شوند چراکه وقتی پدر و مادر در سن بالای 35 یا 40 سالگی بچهدار میشوند، فرزندانشان به دوره نوجوانی که برسد والدین تقریبا میانسالاند که این شکاف نسل و درک نکردن فرزندان را موجب میشود.
نوجوانان در این دوره سنی ایدهآلگرا هستند و میخواهند راه 100 ساله را یکشبه طی کنند. آنها از لحاظ مالی، اقتصادی، شغلی، هنری و ازدواج یک ایدهآل برای خودشان ترسیم میکنند و معمولا جنبه منفی آن را دنبال و وارد راه فروش موادمخدر، شبکه هرمی و باند فساد میشوند که زود به خواستههایشان برسند.
ویسانی ادامه داد: همه نوجوانان در دورهای از زندگی خود احساس ناامیدی و درماندگی را تجربه میکنند و دچار مشکل میشوند اما تنها عده قلیل و خاصی از این افراد به سمت مصرف موادمخدر و خودکشی میروند، خصوصیت مشترک بین افرادی که خودکشی میکنند، داشتن این باور است که خودکشی تنها راه غلبه بر احساسات، آشفتگی و مشکلات عاطفی شدید بین جنس مخالف است.
این متخصص روانشناسی کودک و نوجوان خاطرنشان کرد: داشتن سابقه افسردگی مزمن، سابقه مشکلات روانی در خانواده، جدایی والدین، اعتیاد به الکل و موادمخدر، آزار جنسی از جمله عوامل زمینهساز اقدام به خودکشی است.
ویسانی یادآور شد: برای داشتن ارتباطی دوستانه با فرزندان، والدین باید سعی کنند وقتی فرزندشان از اشتباههای خود حرف میزند مانند یک دوست رفتار کنند چراکه این دوستی امکان شناخت را فراهم و موجب پیشگیری از خودزنی، خودکشی ومصرف موادمخدر و داروهای روانگردان فرزندشان کنند.