یاسمین رضوی
در طول زندگی کارهای زیادی از سمت افراد و جامعه به ما سپرده میشود، هیچ کدام از ما بدون پذیرش مسئولیت بزرگ نمیشویم. مسئولیتپذیری خصیصهای است که اگر فرد به آن مزین شده باشد، مورد توجه و تحسین افراد قرار میگیرد و این ستایش به دلیل رفتار منصفانهای است که بهواسطه مسئولیتپذیری در قبال دیگران داریم.
مسئولیتپذیری شخصیتی مورد اطمینان از ما به دیگران معرفی میکند. فردی قابل اعتماد که میتوان کارهای مهم را به آنها سپرد. خود ما نیز در مقابل دیگران همین اعتقاد را داریم؛ فکر میکنیم و گذشته فرد را بهخاطر میآوریم که آیا او در موقعیتهای مختلف مسئولیتپذیریاش را نشان داده است یا نه؟ با فردی که به بیمسئولیتی شهره است ارتباط برقرار نمیکنیم. مسئولیتپذیری چیزی نیست که ما با آن متولد شویم، این خبر خوبی است، یعنی که هرکدام از ما میتوانیم با آگاهی و تلاش به آن دست پیدا کنیم و این یعنی موفقیت پایدار.
مسئولیت خوب و بد
مشخص است که وقتی موفقیتی در کار است، با کمال میل مسئولیت آن را میپذیریم و سرمان را بالا میگیریم و میگوییم: «این من بودم که با تلاش و پشتکار و استعداد و مسئولیتپذیری توانستم به موفقیت برسم.» اما اگر همین روال را طی کرده باشیم، استعداد و پشتکار را هم به کار انداخته باشیم با این حال، نتیجه آنی نباشد که انتظار داشتیم، حاضر نیستیم مسئولیت آن را بپذیریم و بهدنبال یک مقصر میگردیم. مقصریابی معمولا حس بد شکست را از روی دوش ما برمیدارد. بنابراین افراد زیادی هستند که در مرحله اول فرافکنی میکنند و دنبال مقصر یا مقصرانی هستند که شکست را به او نسبت دهند؛ «گروه من خوب کار نکردند» «تقصیر تو بود که به من گفتی این اتومبیل را بخر» «آها باعث شدند که من تمام پولم را توی بورس سرمایه گذاری کنم» «حرفهای او در نوجوانی باعث شد که زندگیام خراب شود» «او مرد دروغگویی بود و حاضر نبود برای زندگیمان دست از دروغ بکشد، راهی به جز جدایی نداشتم.»
مسئولیتپذیری بهمثابه راهکار
آدمیکه حاضر نیست مسئولیت شکست و سقوط و جدایی و هر آن چیزی که مسببش بوده را بپذیرد، در مرحله انکار مسئله و سرزنش دیگران باقی میماند و قدم بعدیای برایش وجود ندارد. حال بد و احساس شکست را با سرزنش دیگران خوب میکند و به اصطلاحش دلش خنک میشود و نگاه بدی که ممکن است بقیه به او داشته باشند را با مقصر کردن دیگران و بیخطا و اشتباه جلوه دادن خودش، درمان میکند.
اما آدم مسئولیتپذیر میداند که تمام ماجرا به خودش برمیگردد، اگر در سرمایهگذاریاش موفق نبوده است، اگر زندگیاش به بن بست و جدایی کشیده، اگر کارش به بنبست خورده است، باید مسئولیتش را بپذیرد و بهجای سرزنش دیگران از خودش بپرسد: «اشتباهم کجا بود؟ الان چه کاری میتوانم بکنم؟»
مسئولیتپذیری خلاف آنچه به نظر میرسد، ابتدای جاده موفقیت است.
آن چیزی که هستم، منم
درست است که ما تحت تربیت والدینمان و شرایط اجتماع و دیگر عوامل، بزرگ شدهایم. اما از یک جایی به بعد نمیتوانیم ضعف شخصیتمان را به گردن والدینمان بینداریم چون ما صاحب قوه اختیار و قدرت انتخابیم. هیچکسی از کودکان مسئولیتی بزرگتر از سن و سالش نمیخواهد، چون کودکان هنوز قوه تمیز و اختیار چندانی ندارند و همه این را میدانند. اما وقتی بزرگ میشویم، تمام ما نتیجه انتخاب خودمان است. خوب و بدش را باید به گردن بگیریم و این پذیرش، با اینکه در کلام ساده به نظر میرسد، در عمل، گاهی بسیار طاقتفرساست و بسیار در رشد شخصیت فردیمان مؤثر است.
مسئولیت شخصی
مسئولیت شخصی، یعنی داشتن قدرت انتخاب درست در هنگام مواجهه با چالش و پذیرش این مسئله که ما پشت فرمان زندگیمان نشستهایم، نه کسی دیگر. در ابتدا به زندگی و تمام آنچه که این روزها و در گذشته ذهنتان رامشغول کرده است فکر کنید و این سؤالات را از خودتان بپرسید:
1ـ آیا پیش آمده است که کاری به من واگذار شود و من بدون علت موجه، از انجامش غفلت کنم؟ این بیمسئولیتی را چند بار تکرار کردهام؟
2ـ در هنگام مواجه با مشکلات و چالشهای زندگی، چقدر دیگران را مقصر میدانم؟
3ـ آیا تابهحال با خودم تکرار کردهام: «والدینم مسئول مشکلات من هستند، نمیتوانم هرگز آنها را ببخشم؟»
4ـ آیا کارها را به تعویق میاندازم و هنگام تصمیمگیری دچار مشکل میشوم؟
5ـ تابهحال پیش آمده است که با اینکه میدانم بیمسئولیتی کرده و مقصرم، آن را نپذیریم و بهانه بیاورم؟
6ـ عذرخواهی کردن برایم سخت است؟
اگر پاسخ سؤالات بالا مثبت است، یا حداقل بیش از دو مورد آن مثبت است، خوب است که ادامه این یادداشت را بخوانید که راههای رسیدن به مسئولیتپذیری شخصی است.
چه کنم تا در مسیر مسئولیتپذیری کاری کرده باشم؟
1ـ تمرین اول این است که سرزنش نکنید. شاید سخت به نظر برسد. اما باید دست از سرزنش کردن دیگران بکشید. سرزنش دیگران شما را در موقعیت قربانی قرار میدهد و جلوی تغییرات واقعی را میگیرد. پس از تکرار جملاتی مثل: «تو زندگیمان را خراب کردی» «تو با کارهایت باعث شدی موفق نشویم» «والدینم زندگی من را جهنم کردند» و... دست بردارید. در این مرحله فقط کافی است این جملات را به زبان نیاورید، حتی اگر در دلتان هنوز به آن ایمان دارید.
2ـ اختلاف نظر با دیگران را درک کرده و بپذیرید و در مقابل آن جبهه نگیرید. هر اختلاف نظری را بهمثابه حمله به شخصیتتان در نظر نگیرید. اگر در مقابل اختلاف نظر دیگران برآشفته میشوید، پرخاش میکنید یعنی معتقدید که همه باید مثل شما فکر و عمل کنند و اگر چنین نمیکنند، عامل تمام اتفاقات ناگوارند.
3ـ اهدافتان را به خاطر داشته باشید. هرگز اهدافتان را فراموش نکنید. آنها را در جایی یادداشت کنید و مرتب مرورشان کنید.
4ـ صداقت داشته باشید. راستگویی به شما توانایی روبرویی با حقیت را میدهد و این عنصر مهمی در مسئولیتپذیری است. آدمهایی که زیاد دروغ میگویند معمولا مسئولیتپذیرهای خوبی نیستند.
5ـ عذرخواهی کنید. اگر عذرخواهی کردن برایتان سخت است، در مسیر مسئولیتپذیری دچار مشکل میشوید. عذرخواهی کردن یعنی پذیرش اشتباه و این بخش بزرگی از مسئولیتپذیری است.
6ـ یاد بگیرید که احساساتان را کنترل کنید. این یعنی پذیرش آنچه هستیم. وقتی شما خشمتان را کنترل نمیکنید، اتفاقات بدی میافتد و معمولا توانایی پذیرش مسئولیت آن اتفاقات را ندارید. اما کنترل احساسات به شما قدرت مسئولیتپذیری هم میدهد.
7ـ انتظار از دیگران؛ دقت کنید که انتظاراتتان معقول باشد. انتظار بیش از حد داشتن از دیگران، باعث میشود که در دام بیفتید و مدام در حال سرزنش دیگران بابت عدم انجام کارهایی باشید که وظیفهشان نیست و فقط انتظار شماست؛ دختر جوانی را تصور کنید که در زندگی زناشوییاش دچار مشکل شده است، سالها گذشته و او به یک زن میانسال تبدیل شده است؛ آنچه او از زندگیاش تعریف میکند، خطا و اشتباهی کامل از سوی والدینش است که او را زود شوهر دادهاند، به اندازه کافی تحقیق نکردند، هرگز او را برای جدا شدن از همسرش حمایت نکردند و...
8ـ کاری که وظیفه شما محسوب میشود و آن را پذیرفتهاید را به فردا موکول نکنید. سروقت انجام دهید، آدمهایی که میگویند: «من دقیقه نودی هستم» معمولا آدمهای مسئولیتپذیری محسوب نمیشوند، چون هیچ تضمینی وجود ندارد که آن فرد بتواند در دقیقه نود، تماموکمال از پس کار برآید. کارها را در سروقت خودشان و کامل انجام دهید.