کد خبر: ۵۲۶۶
تاریخ انتشار: ۲۹ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۵:۵۵
پپ
روایت هایی از دیگر کشورها
صفحه نخست » ینگه دنیا

گردآوری و تنظیم: مریم سیادت

زندگی در بدترین کیفیت هوای جهان!

یکی از دوستان می‌گفت در آب‌وهوای خوش سیلیکون‌ولی زندگی می‌کنی… تنها چند روز کافی بود که قضیه برعکس بشه و تمام درب و پنجره‌ها رو به‌خاطر آلودگی دود و خاکستر موجود در فضا ببندیم و در خانه حبس بشیم.

دو چمدان حاوی مدارک و اشیاء قیمتی و لوازم ضروری بستیم تا اگر آتش‌سوزی‌ها گسترش پیدا کرد و دستور تخلیه اومد آماده باشیم...

بنابر کتاب شریف نهج‌البلاغه، حضرت امیر علیه‌السلام فرمود:

-مَثَل دنیا مانند مار است که زیر دست انسان نرم و ملایم است ولی سم کشنده‌ای در درون با خود دارد. نادان بی‌خبر به آن علاقه پیدا می‌کند و هوشمند عاقل از آن پرهیز می‌نماید.

- ای دنیا، ای دنیا، از من دور شو، خود را به من عرضه می‌کنی؟ یا می‌خواهی مرا به شوق آوری؟ هرگز آن زمان نرسد، هیهات، دور شو از من، دیگری را فریب ده، من به تو نیازی ندارم، تو را سه‌طلاقه نمودم که بازگشتی در پی نداشته باشد. زندگی تو کوتاه، جایگاهت اندک، آرزویت پست است. آه از کمی زاد و توشه و طولانی بودن راه و دوری سفر و عظمت مقصد.

@K1inUSA

******************

کادو دادن در اندونزی

تو اندونزی مثل خیلی از کشورهای دیگر قومیت به چشم می‌آید اما نکته مهم این است که با وجود این تنوع، تعصب زیادی برای هر فرد نسبت به قوم و اصالت خودش وجود داره و مردم خود را با گروه قومیتی، خانوادگی و محل تولد معرفی می‌کنند.

برای همین هدیه دادن در اندونزی هم حساسیت‌های خودش رو داره و به شدت به قومیت طرف مقابل مربوط است. آنجا هم مثل ایران تعارف وجود داره اما برخلاف رسم ما که هدیه را با کمال میل می‌پذیریم، آن‌ها قبل از گرفتن هدیه، تعارف می‌کنند که نیاز به این کار نبوده است تا به شما نشان ‌دهند که حریص نیستند. اینجا مدل کادو کردن اهمیت داره و رنگ‌های طلایی و قرمز خوش‌یمن به حساب می‌آید. مردم در این کشور، هدیه را بعد از دریافت، باز نمی‌کنند. وقتی می‌خواهیم هدیه را به شخص مسلمانی بدهیم باید حتما و فقط با دست راست آن را تقدیم کنیم.

اما برای هدیه دادن به قومیت‌های هندی، باید هدیه را در کاغذهایی به رنگ زرد، قرمز، سبز یا رنگ‌های روشن بپیچیم که خوش‌شانسی بیآورد. کلا هدیه دادن در این کشور قواعد سختی دارد که باید رعایت شوند. مسلمانان یک سری رسم‌ورسوم دارند و سایر قومیت‌ها رسومات دیگر.

غیر از رسم هدیه دادن، قواعد دیگری هم در این کشور هست که باید رعایت شود. مثلا باید از لمس کردن یا عبور دادن اشیاء از بالای سر افراد پرهیز کنید. اینجا سر خیلی حرمت دارد و مقدس‌ترین عضو است. موقع نشستن هم نباید کف کفش خود را به طرف مقابل نشان دهید زیرا این رفتار را توهین تلقی می‌کنند. در این کشور روبوسی و در آغوش گرفتن در محیط‌های عمومی ممنوع است.

محمد قرنی

***********

گدای شیک‌پوش آمریکایی!

-بابا چرا اون آقاهه وایستاده وسط خیابون؟

- چون فقیره، نوشته از مردم پول می‌خواد پسرم

- پس چرا کلاه و عینک داره؟

- ندانم!

- شاید قبلا فقیر نبوده

- چه جوری یعنی؟

- خب ممکنه قبلا عینک و کلاه و دوچرخه خریده، اما بعدش پول تموم کرده و حالا داره گدایی می‌کنه!

شهر فریمانت، ایالت کلفرنیای آمریکا

@K1inUSA

*************

همه چیز پلو نیست!

بارها به این فکر کردم که اگر همیشه در رشتمی‌ماندم بسیارطبیعی بود که موقع طبخبه مرغ ، یا به خورش سبزی؛ موقع قل زدن‌های آخر آب‌غوره یا آبانار اضافه کرد. همیشه در نظرم چیزهایترش طبعیتخورش‌ها بوده‌اند.

باز هم فکر می‌کنم اگه همیشه درایران می‌ماندم، با خودم فکر می‌کردم طبیعی است که هر غذایی موقع نهار با برنج سرو شود و برنج هم یا آب کشیده شود یا به حالت کته باشد و ته دیگ داشت باشد؛ حالا یا با سیب‌زمینی یا با لواش.

سفرهای گاه و بی‌گاهم در ایران فرصت این تجربه را به من داد که نه تنها طعم مسلم غذا ترش بودنش نیست بلکه غذا حتی می‌تواند شیرین باشد. مثل مرصع‌پلوی کرمان! همین طور این مهاجرت مرا به این باور رسانده که برنج تنها یکی از مواد غذایی است که می‌تواند موقع غذا کنار غذاهای دیگر باشد.

ذائقه غذایی در آلمان چنان به دست ترک‌ها و ایتالیایی و دیگر اقوامتنوع پیدا کرده که یادآوریاین پیشینه‌های غذایی لبخند بر لبم می‌نشاند. بارها شده بود که وقتی در تهران بودم، وقتی مادرم زنگ می‌زد و می‌فهمید برای نهار ماکارونی دارم کلی ناراحت می‌شد که لابد دیگر پول ندارم و مگر ماکارونی هم شد نهار؟ نمی‌توانست بپذیرد و هنوز هم نپذیرفته که بدن انسان بر اساس ذائقه غذایی رشتی‌ها چیده نشده! اینجا اما آلمانی‌ها خودشان را با دونا کباب ترکی و پیتزای ایتالیایی چنان وقف داده‌اند که دود از کله آدم بلند می‌شود.

وبلاگ فاطمه . آلمان

***************

لمس بدن ممنوع!

لذت شام خوردن و خوابیدن تو یه خونه کاملا ژاپنی و زیبا که فقط تو انیمه‌ها میشه پیداکرد، اون هم در مجاورت کوه فوجی، فرصتی نیست که قسمت همه آدم‌ها، یا دست‌کم ما ایرانی‌ها بشه. به لطف دکتر سانو، در راه سفر به توکیو با ماشین شخصی ایشون، شب رو در منزل مادری و زادگاهشون در شهرفوجینومیا گذروندیم. یک خونه بسیار بزرگ، تمام ژاپنی و برای ما بسیار بدیع. و شام مفصلی که با وسواس تمام و با سفارشات قبلی دکترسانو به مادرشون، از مواد حلال و مجاز تهیه شده بود. دوتا نکته جالب هست که دوست دارم درمورد این تجربه بنویسیم.
1. گذر عمر؛ اینجا یک خونه بزرگ در یک شهرستان بسیار سنتیه ژاپنه که طبقه اول ساختمان، یک محل تجاری بزرگ و به قول ما ایرانی‌ها، دو نبش با چندین دربزرگ ورودیه. دکتر سانو گفتن پدر و مادر ایشون دکتر داروساز بودن و روزگاری طبقه پایین این ساختمان یک داروخانه بزرگ شخصی بوده. چشم‌هام رو بستم و تصور کردم؛ یک خونه بزرگ و سرزنده، با سه چهار بچه قد و نیم‌قد و پر نرژی، پدر و مادر جوان داروساز و فعالی که هرروز صبح تا عصر در داروخانه شخصی مشغول سرویس‌دهی به انواع مشتریان هستند. و حالا؛ یک خونه ساکت، داروخانه‌ای که به گفته دکتر سانو، ده سال پیش بعد از مرگ پدرشون، برای همیشه تعطیل شد، و پیرزن 86 ساله‌ای که حالا در تنهایی و سکوت این خونه بزرگ، مسئول نگهبانی از خروارها خاطره و یادگاریه.

۲. لمس بدنی در فرهنگ ژاپن یک تابوی نفرت‌آور محسوب میشه. به لطف معاشرت با غربیه‌ها، دست دادن، کمی بین ژاپنی گ‌ها رواج پیدا کرده اما بغل کردن و بوسیدن در احوالپرسی، از اون عادت‌هاییه که برای رواجش باید ژاپن روکوبید از اول ساخت! دکتر سانو و مادرشون بعد از 6 ماه! دوری همدیگرو دیدن، یک تعظیم کوتاه از دور و تمام!! مگه میشه؟! مگه میشه آتش عشق مادری و دلتنگی فرزندی رو بدون درآغوش کشیدن و نوازش، آرام کرد؟! برای من که غیرقابل تصوره.

@bahrami -zeinab

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: