کد خبر: ۵۲۶۳
تاریخ انتشار: ۲۹ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۹
پپ
بلوغ عاطفی یا هیجانی چیست؟
صفحه نخست » مشاوره

یاسمین رضوی

در این یادداشت می‌خواهیم درباره بلوغ هیجانی و عاطفی صحبت کنیم. بلوغی و تکاملی که ربطی به سن‌و‌سال ندارد. ممکن است فردی باشید در دهه‌ 50 زندگی اما هنوز به بلوغ عاطفی دست پیدا نکرده باشید یا 20‌ساله‌ای باشید که به خوبی می‌دانید این تکامل چیست و چگونه باید به آن دست پیدا کرد.

بلوغ عاطفی چیست؟

ساده‌ترین تعریفی که می‌توانیم ارائه دهیم این است که بلوغ عاطفی یعنی اینکه انسان عواطف و هیجانات خود را بشناسد و بتواند آن‌ها را به‌خوبی مدیریت کند. می‌دانم آدم مضطربی هستم، یا می‌دانم که خیلی زود دچار خشم می‌شوم، اما نمی‌توانم آن را مدیریت و کنترل کنم. این یعنی نیمی‌از بلوغ عاطفی اتفاق افتاده است. شما به هیجانات خود آگاهید اما تا‌به‌حال یا قدمی ‌برای مدیریتش برنداشته‌اید یا آن‌قدر که باید موفق عمل نکرده‌اید.

البته که این مسئله قطعا بر رفتار فرد هم اثرگذار است. کسی که هیجانات و احساسات خود را می‌شناسد و آن‌ها را کنترل و مدیریت می‌کند، تصمیم و رفتار متفاوتی در مقابل ناملایمات زندگی، بحران‌ها و چالش‌های آن دارد نسبت به شخصی که هنوز به این مرحله نرسیده است یا در نیمه راه قرار دارد.

همچنین فردی که به بلوغ عاطفی رسیده است، روابطش از هر نوع که باشد، با کیفیت عمیق‌تری است. اینکه چرا این افراد روابط عمیق‌تری را تجربه می‌کنند در ادامه مشخص می‌شود.

سن هیجانی

هرکدام از ما در یک سن‌و‌سالی به سر می‌بریم، بیست‌ساله و سی‌ساله و...! خودمان را که می‌خواهیم معرفی کنیم یا وقتی که می‌خواهیم فرمی‌ را پر کنیم، تاریخی را که پا به زمین گذاشته‌ایم به عنوان مبدأ درنظر می‌گیریم. در کنار سن تقویمی، سن فیزیولوژی، سن عقلی و هوشی، سن اجتماعی و سن هیجانی قرار دارد.

سن هیجانی، به این معناست که فرد نسبت به سن تقویمی‌ و سال‌هایی که در زمین و در میان اجتماع زندگی کرده است، به بلوغ هیجانی رسیده یا نه و به همان نسبت قادر به شناخت هیجانات و کنترل آن‌ها است؟

طبعا ما از یک کودک پنج‌ساله توقع نداریم که مانند یک فرد بیست‌ساله بتواند هیجاناتش را شناخته و آن‌ها را کنترل کند. با این حال ما نسبت به سن تقویمی‌مان حق انتخاب و کنترلی نداشته‌ایم، اما در برابر سن هیجانی خود، مختاریم، حق انتخاب داشته و داریم و نسبت به آن موظف و مسئولیم و از یک سن‌و‌سالی دیگر حتی نمی‌توانیم عدم بلوغ هیجانی را به گردن تربیت خانوادگی انداخته و والدینمان را مقصر بدانیم. فقط و فقط خود ما هستیم که می‌توانیم در این مسیر قدم برداشته و پیشرفت کنیم.

آیا ارتباطی میان سن تقویمی ‌و سن هیجانی وجود دارد؛ پاسخ هم بله است هم خیر. عوامل زیادی هستند که بر بلوغ هیجانی و سن عاطفی ما اثر می‌گذارند. سن تقویمی، رشد مغزی که بخشی از سن فیزیولوژی ماست، هوش هیجانی، نوع تربیتی که در آن بزرگ شده‌ایم و... همگی بر بلوغ هیجانی ما اثرگذارند.

نشانه‌های بلوغ هیجانی

ما می‌توانیم در این نوشتار رفتارهایی را مثال بزنیم که نشان می‌دهد شما هنوز به بلوغ هیجانی نرسیده‌اید، اما بهتر می‌دانیم که با برشمردن نشانه‌های بلوغ هیجانی، به آن‌ها نیز اشاره کنیم. پس می‌توانید به خواندن مطالب بعدی سن هیجانی خودتان را به‌خوبی حدس بزنید.

1ـ آگاهی از توانایی و ارزش: فردی که به بلوغ هیجانی رسیده است از اهمیت، ارزش و توانایی خود آگاه است و از این‌ها در جهت تغییر رفتار خود استفاده می‌کند و در این مسیر سعی خود را می‌کند. کسی که در مقابل تغییر، مقاومت می‌کند، خاصه تغییراتی که در جهت بهبود شرایط و شخصیت اوست، هنوز به بلوغ عاطفی دست نیافته است.

2ـ عمل‌گرا بودن. یکی از لذت‌بخش‌ترین نتایج بلوغ عاطفی این است که شما وقتی با خطای دیگری یا حتی خودتان روبرو می‌شوید، دست به سرزنش کردن خود یا دیگری نمی‌زنید و عوض شکوه و شکایت کردن از خودتان می‌پرسید: «برای بهتر شدن اوضاع چه کاری می‌توانم انجام دهم» بنابراین افرادی که به بلوغ عاطفی رسیده‌اند، افراد هرگز نسبت به زندگی و شرایط و بحران‌های آن منفعل نیستند.

3ـ همدلی کردن؛ کسی که نمی‌تواند خودش را جای دیگری بگذارد یا به‌اصطلاح قبل از قضاوت دیگران با کفش آن‌ها راه برود، هنوز به بلوغ عاطفی نرسیده است. همدلی کردن مشخصه بارز بلوغ است. در صورتی که بلوغ هیجانی رسیده باشید، برای اطرافیانتان فرد حمایت‌گری هستید و سعی در کمک کردن و همدلی دارید. افراد بالغ می‌دانند که ریشه رفتار بد دیگران احتمالا به ترس و اضطراب آن‌ها ربط دارد و نه بدجنسی یا حماقت آن‌ها.

4ـ معذرت می‌خواهم؛ پذیرش اشتباه و سپس عذرخواهی کردن، یکی دیگر از نشانه‌های بلوغ عاطفی است. شما به‌عنوان شخصی بالغ به دنبال بهانه2تراشی نیستید تا خطایتان را توجیه کنید. بلکه مسئولیت آن را می‌پذیرید، عذرخواهی کرده و سعی در جبران دارید. این البته به این معنا نیست که شما هرگز خطا نمی‌کنید یا خودتان توقع معصوم بودن دارید. شما آن‌قدر به آگاهی رسیده‌اید که می‌دانید نه معصومید و نه عالم به تمام پاسخ‌ها، بنابراین ممکن است اشتباه کنید و دچار خطا شوید. آنچه نشان از بلوغ عاطفی دارید، برخورد ما در قبال اشتباهاتمان است.

5ـ نیاز دارم تنها باشم؛ بلوغ عاطفی یعنی زمانی که شما می‌توانید نیاز و خواسته‌های به حق و درست‌تان را به زبان بیاورید و منتظر نمی‌مانید تا دیگران آن‌ها را حدس بزنند. فقط نوزادان هستند که به دلیل ضعف در سخن گفتن و بیان احساساتشان باید منتظر بمانند تا والدین نیاز آن‌ها را از روی گریه یا سکوتشان حدس بزنند. شما یک فرد بالغ هستید و نیازتان را از طریق ارتباط برقرار کردن با اطرافیانتان به زبان می‌آورید. امروز نیاز به استراحت دارید، پس این مسئله را به رئیس‌تان گفته و مرخصی می‌گیرید. در عوض کسی که هنوز به بلوغ عاطفی نرسیده است سعی می‌کند با رفتارهای مبهم و کنایه‌آمیز به دیگران بفهماند خسته است و نیاز به استراحت دارد.

6ـ مرزهای روشن؛ فردی که به بلوغ عاطفی رسیده است، مرزهای روشنی دارد. خط قرمز و مرزی‌هایش را به خوبی برای خودش تعریف کرده است و از آن‌ها عبور نمی‌کند و اجازه نمی‌دهد که دیگران هم از آن عبور کنند. شما به این توانایی رسیده‌اید که اگر فردی خط قرمزهای‌تان را نادیده گرفتن، روشن و صریح انتظارتان را بیان کنید و سدی در مقابل او ایجاد کنید.

7ـ واکنش به خشم؛ وقتی عصبانی می‌شوید، به جای اینکه منفجر شوید و داد و فریاد راه بیندازید، مکث می‌کنید و به چیزی که در حال حاضر به آن نیاز دارید فکر می‌کنید. کناره‌گیری، آرام‌تر کار کردن، دوری و فاصله یا حتی یک لیوان آب خنک یا هوای تازه برای نفس کشیدن...! به‌خاطر داشته باشید که فریاد خشم، در یک لحظه ممکن است به شما احساس قدرت داده و یا به اصطلاح دلتان را خنک کند، اما در کنه این رفتار ترس از دست دادن کنترل بر اوضاع مشهود است.

8ـ کنترل بر احساس رنجش؛ فردی که به بلوغ عاطفی رسیده است به‌سادگی دچار رنجش نمی‌شود در واقع هرگز جزء گروه زودرنج‌ها دسته‌بندی نمی‌شود. در مقابل، افرادی که به بلوغ عاطفی نرسیده‌اند، به شدت زودرنج‌اند و هر چیز ساده و بی‌منظوری ممکن است آن‌ها را دچار رنجش کند.

9ـ افراد بلوغ‌یافته، نسبت به والدین‌شان خشم ندارند و حتی اگر والدین نامسئولی هم داشته و از سمت آن‌ها آسیب‌دیده‌اند، می‌توانند آن‌ها را ببخشند، چون می‌دانند که هیچ والدی فرزندش را برای آزار دادن یا بدبخت کردن به دنیا نیاورده است، بلکه خود او هم تحت‌تأثیر شرایط و تربیت نادرست و مشکلات زندگی قرار دارند و دردهای خودشان را دارند.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: