مریم کمالی نژاد
والدین ممکن است در مسیر فرزندپروری دچار احساس گناه شوند. علت احساس گناه در بین والدین متفاوت است، از احساس منفیای که بعد از زایمان نسبت به نوزاد ممکن است وجود داشته باشد، گرفته تا شاغل بودن، طلاق و دلایلی دیگر. به هر حال ممکن است هرکدام از والدین در هر بخش از فرزندپروری دچار احساس گناه شوند و این تنها مختص به عدهای خاص نیست. اگر شما هم با احساس گناه نسبت به فرزند دستوپنجه نرم میکنید، پیشنهاد ما خواندن این مطلب است. ما میخواهیم در ادامه به علل ایجاد احساس گناه در والدین بپردازیم و سپس با هم مرور کنیم که این احساس چه اثری بر رفتار والدین و باتبع آن بر کودک خواهد گذاشت.
چرا احساس گناه میکنیم؟
همان طور که در بالا اشاره شد والدینی هستند که نسبت به کودکشان احساس گناه میکنند و ما معتقدیم که این احساس بر رفتار آنها و تربیت فرزندشان اثر منفی دارد. اما چرا والدین دچار احساس گناه میشوند؟
1ـ چرا من این بچه را دوست ندارم؟
قبل از اینکه کودک متولد شود، ذهن والدین در حال ساختن تصویری از فرزند آیندهشان است. والدین کمتجربهتر ممکن است تصویری رؤیایی از کودک در ذهن داشته باشند، کودکی زیبا، باهوش، خوش سروزبان، آرام و... اغلب در ساختن تصویر ذهنی از کودک به سختیهای فرزندپروری و یا احتمالات کمتر دوستداشتنی، بها نمیدهند. ممکن است کودکم یک بچه معمولی باشد با هوش و ظاهری ساده و معمولی. به این وضعیت میگویند: «بچه آرمانی» تصویر ذهنی والدین یک بچه آرامانی ساخته است و منتظر اوست و وقتی با نوزادی کاملا متفاوت روبهرو میشود، توی ذوقش خورده و دچار افسردگی و حتی نفرت نسبت به کودکش میشود. این مسئله یکی از دلایل دوست نداشتن یا حس منفی داشتن نسبت به کودک است.
دلیل دوم به دلیل شرایط سخت بارداری، زایمان و نگهداری از نوزاد است. مادر که روزهای سخت بارداری را پشت سر گذاشته، پروسه زایمان را با تمام استرس، نگرانی و دردهای جسمیاش را هم از سر گذرانده و حالا با هورمونهایی که حسابی بههمریختهاند و نوزادی که نیازمند توجه و رسیدگی مداوم است، با کمبود خواب و دردهای جسمی و حالات ناملایم روحی روبهرو است. تمام این مسائل ممکن است مادر را خسته کند و احساس کند هیچ حسی نسبت به این موجودی که باعث این همه دردسر و سختی شده و حتی اجازه یک ساعت خواب راحت را به او نمیدهد، ندارد.
افسردگی پس از زایمان نیز در برخی موارد باعث ایجاد حس منفی نسبت به کودک میشود.
در تمام این موارد مادر هیچ حسی نسبت به نوزادش ندارد، ممکن است از نوزاد متنفر باشد، او را کم دوست داشته باشد یا معمولی و بهخاطر حس تنفر یا کمتر دوست داشتنش دچار احساس گناه و عذابوجدان زیادی باشد. تا پیش از این شنیده است که مادران عاشق فرزندشان هستند، آیا شما جز این چیزی دیده یا شنیدهاید؟ آیا مادری را سراغ دارید که بگوید از فرزندم متنفرم؟ تقریبا خیر! اما مادران بسیاری در روز و ماههای اول زایمان با این احساسات دست به گریباناند، دچار افسردگی و احساس گناهاند اما جرئت به زبان آوردن حسشان را ندارند چون ممکن است به سختی به قضاوت اطرافیانشان دچار شوند.
ماندن در این وضعیت بههیچعنوان صحیح نیست. با خودتان نگویید کمکم درست میشود. حتما به یک مشاور و یا روانشناس مراجعه کنید. تستهای افسردگی بدهید، کمک حرفهای دریافت کنید و روی کمک اطرافیان بهخصوص همسرتان حساب کنید.
بهخاطر داشته باشید که شما گناهکار نیستید، بلکه در شرایطی هستید که هر مادر دیگری ممکن است آن را تجربه کند یا در حال تجربه آن باشد. شما تا این لحظه هیچ گناهی نکردهاید که بخواهید بابتش احساس گناه کنید، اما ماندن در این وضعیت که باعث شود احساسات منفیتان روزبهروز بیشتر شود و از شما یک مادر دلسرد، افسرده و کمانرژی بسازد، قطعا به احساس گناهتان هم دامن میزند و فرزندتان را از داشتن مادری مهربان، عاشق، پرانرژی و... محروم میگذارد.
2ـ احساس گناه بهخاطر انتقال ژن معیوب
مورد بعدی، احساس گناه داشتن بهخاطر انتقال ژن معیوب است. مینا دچار بیماری دوقطبی است، با اینکه چیزی کم نگذاشته و درمانش را پیگیری کرده و بیماری را تحت کنترل دارد، اما مدام بابت ساعات یا روزهای کوتاه افسردگی که ناگزیرند، دچار عذابوجدان نسبت به همسر و فرزندانش است.
چند بعد، پسر مینا با اضطراب و ترسهای زیادی از خواب میپرد، نشانههای اضطراب بهقدری پررنگ شدند که ناگزیر کودک را برای معاینات بالینی بیشتر نزد روانپزشک بردند، روانپزشک تشخیص داد که پسر مینا، دچار افسردگی و اضطراب زیادی است که ممکن است از مادر به ارث برده باشد.
بعد از این مسئله و تشخیص، مینا بهشدت دچار احساس گناه شد بهقدری که بیماری خودش شدت گرفت و از کنترل خارج شد و او دورههای افسردگی و شیدایی طولانیتری را پشتسر گذاشت در حالیکه کودکش به او نیاز داشت و او توان رسیدگی به فرزندش را نداشت.
ما نمیگوییم داشتن احساس گناه یک امر غیرطبیعی است. هر کدام ما ممکن است بهخاطر آسیبی که گمان میکنیم به زندگی فرزندانمان وارد کردهایم دچار احساس گناه شویم. اما میبایست ماجرا را منطقی بررسی کنیم. آیا شما میخواستهاید که ژن معیوب را به فرزندتان منتقل کنید؟ خیر! پس باید از این مرحله عبور کنید و و به جای پرسیدن: «چرا من؟» یا تکرار سرزنش «من باعث شدم بچهام درد بکشه» از خودتان بپرسید: «الان چه کاری باید انجام بدم که رنج خودم کم و سلامتی بچهام تأمین بشه؟» ما معتقدیم که اغلب مواردی که به والدین احساس گناه میدهد، در مرحله اول احساس گناه کاذب است، یعنی والد در ایجاد آن نقش چندانی نداشته است، اما به همان میزان هم معتقدیم ماندن در شرایط بیماری، مشکلات و... با احساس گناه بیشتری همراه است و اینجاست که والد باید از خودش حسابی حساب پس بگیرد که چرا خود و فرزندش را رها کرده است.
3ـ ما آدم خمشگینی هستم
شما در یک لحظه دچار خشم شدهاید و فرزندتان را کتک زدهاید. این بدترین تصویری است که میتوانیم برایتان مثال بزنیم. خشمی آنی که به احتمال قوی در آینده تبدیل به پشیمانی عمیق و احساس گناه مضاف میشود. اگر این رفتار در شما تکرار شده و باعث آسیب رساندن به فرزندتان میشود، باید هرچه سریعتر برای درمان خودتان اقدام کنید. همهچیز به شما بستگی دارد؛ اینکه به سختی عذابوجدان و احساس گناهتان را خاموش کنید و به خودتان بگویید: «من حق دارم بزنمش تا ادب بشه» و با اتفاق بعدی، دوباره احساس گناه بزرگتری را تجره کنید. یا اینگه بگویید: «من نیاز به درمان دارم نه کودکم به کتک خوردن» و دستبهکار شده و برای التیام و کنترل خشمتان قدم بردارید.
4ـ من لیاقت این بچه را ندارم
برخی از والدین هم هستند که بدون داشتن هیچ دلیلی برای احساس گناه، مدام گمان میکنند که برای مادری و پدری کماند. این افراد دچار ضعف اعتمادبهنفساند. این افراد کوچکترین مشکل رفتاری یا جسمیکودک را به پای خودشان مینویسند و بابتش دچار احساس گناه هستند. حتی اگر کمبود وزن کودک یا کمخوراکی او باشد.
بهتر است درباره کودک و تربیت کودکتان دچار ایدههای ذهنی کمالگرایانه نباشید. فرزند شما هم انسانی است مثل بقیه و هیچ چیز انسانی با او بیگانه نیست. شما نه مجبورید نه شدنی است که یک ابرقهرمان که دارای رفتارها و احساسات فراانسانی است پرورش دهید. پس واقعنگر باشید. فراموش نکنید که برای والد خوبی بودن نیاز به روحیه دارید و اصلیترین عاملی که میتواند روحیهتان را از بین ببرد، احساس گناه است.