کد خبر: ۵۲۴۸
تاریخ انتشار: ۲۹ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۴:۵۵
پپ
نگاهی به برگزاری مجالس سیدالشهدا به سبک قدیم
صفحه نخست » زیرگذر تاریخ

عاطفه میرافضل

عزاداری محرم در تهران از قرن‌ها پیش مرسوم بوده و همه ساله باشکوه‌تر از قبل برگزار می‌شود. اما شرایط برگزاری این مراسم در قدیم بسیار سخت بود و از آنجایی که در برخی از دوره‌ها مردم با سخت‌گیری‌های دولت‌ها و جلوگیری از عزاداری مواجه بودند، مراسم خود را در پستو‌ها و صندوق‌خانه‌های منازلشان برپا می‌کردند تا چراغ عزادرای سیدالشهدا را روشن نگه دارند.

به نقل از خبرگزاری فارس؛ در ایام قدیم از ۱۵ ماه ذی‌الحجه بچه‌ها با پارچه‌های سبز و سیاه و علامت‌های حلبی برای خود تکیه درست می‌کردند و مساجد حسینیه‌های شهر برای عزاداری آماده می‌شدند.
حسینیه‌های خصوصی که از طرف رجال و بزرگان برپا می‌شد به خرج خود آن‌ها بود، اما حسینیه‌ها و مساجد را اهالی و مردم محل دایر می‌کردند، به این شکل که یکی دو ماه مانده به محرم هرکسی مبلغی را به ناظم حسینیه یا صندوق‌دار آن پرداخت می‌کرد یا تعهدی نقدی، کاری یا کالایی می‌داد. برخی هم به فراخور حال خود روزانه چیزی مانند چای و قند، ذغال و تنباکو و یخ و آب را تقبل می‌کردند.
تکیه هر محل در زمان خود از جمله اماکنی بود که از نظر زینت و ظاهر در آن افراط و مبالغه بود، زیرا این عزاخانه‌ها که از ابتدا هر یک به نام محل خود تأسیس شده بودند از روی برخی خودنمایی‌ها و چشم و هم‌چشمی‌ها با آینه و چراغ، عکس و شمایل، قالی‌کوبی و کتیبه‌بندی، گوی و قندیل و آویز و لاله تزئین می‌شد که چهره آن را از صورت عزاخانه خارج کرده و شبیه حجله می‌کرد این تکیه‌ها همچون دباغ‌خانه، تکیه حمام‌خانم، تکیه درخوانگاه، تکیه پاچنار، تکیه سرتخت، تکیه امامزاده یحیی‌علیه‌السلام و تکیه رضاقلی‌خان از جمله این مکان‌ها بودند.


نحوه پیرایش عزاخانه‌ها
سیاه‌پوشی حسینیه‌ها به این صورت بود که حتی نباید یک آجر سفید معلوم می‌شد و علاوه بر قالیچه‌ها، پرده، مخمل‌ها، ملیله‌دوزی‌ها، سوزن‌دوزی‌ها و پارچه‌های گران‌بها از عکس‌های شیر و خورشید، حضرت عباس‌علیه‌السلام، اشعار و گلبرگ‌های حاشیه‌شده و... استفاده می‌شد.
در این تکیه‌ها اشعار جان‌سوز شعرای مرثیه‌سرای نامی همچون محتشم، جودی و جوهری به چشم می‌خورد و اگر هیچ‌کدام از تجملاتی که استفاده کرده بودند هم نبود، همین کتیبه‌های سیاه کافی بود تا آنجا را به شکل عزاخانه درآورد.
زمانی که مساجد و تکایا عزاداری خود را شروع می‌کردند بچه‌های کوچک هم با گرفتن چادر و افراشتن آن بر سر چوب دسته‌های کوچک عزاداری تشکیل می‌دادند.
سیاه‌پوش شدن برای امام حسین‌علیه‌السلام پیر و جوان و فقیر و غنی نداشت و حتی تهی‌دست‌ترین افراد که از دار دنیا که به جز قبای تن چیزی نداشتند همان را فروخته سیاه می‌خریدند یا با یک کهنه سیاه مبادله می‌کردند.

نذورات مردم در ماه محرم
یکی از نذورات مجرب مردم نذر پیراهن، دستمال و پارچه سیاه بود که بین فقرا و بی‌سیاه مانده‌ها تقسیم می‌کردند. بعد از نماز صبح در اغلب خانه‌ها و روضه‌خانه‌ها از مردم با نان روغنی و پنیر و خرما پذیرایی می‌شد و در بعضی از تکایا نیز ظهر و شب غذا می‌دادند، تا روز دوازدهم این مراسم برقرار بود و مردم اطعام می‌شدند، حتی بعضی از آن‌ها تا آخر ماه صفر این مراسم را برگزار می‌کردند.
اگر در ایام محرم کودکی به دنیا می‌آمد واجب بود که یک نذری مثل آش، پلو، آبگوشت، حلوا، خرما یا نان و ماست بدهند تا هر اتفاق، گرفتاری و خطری به حرمت امام حسین‌علیه‌السلام و حضرت عباس‌علیه‌السلام از کودک دور شود.
البته عده‌ای هم به ریختن مشتی برنج بر روی برنج‌های نذری یا انداختن تکه گوشتی در دیگ غذای نذری بسنده می‌کردند. تهران در این ایام شهری یکپارچه نعمت و بخشش و نذر و نیاز بود و مردم بی‌ریا و باریا، فهمیده و نفهمیده جان و مال خود را صرف امام حسین‌علیه‌السلام می‌کردند.


غذا‌های نذری در طهران قدیم
جعفر شهری در جلد سوم کتاب طهران قدیم در مورد نذری‌های ماه محرم چنین نوشته است: «آب دادن، شربت دادن، سقایی، دادن نان و ماست و پخت انواع آش‌ها همچون آش کشک، شعله‌قلمکار، آش امام‌زین‌العابدین‌علیه‌السلام، آش ابودردا، شیربرنج از جمله نذری‌هایی بود که مردم در این دو ماه برای خودشان فرزندانشان و رفع گرفتاری‌ها می‌دادند. البته خوراک‌هایی همچون خرما و حلوا، عدس‌پلو، ماش‌پلو، قیمه و قرمه‌سبزی، فسنجان و آبگوشت و رشته‌پلو جزو نذری‌های ماه محرم بود.»


آداب‌ورسوم عزاداری

از جمله آداب‌و‌رسومی که تهرانی‌های قدیم در عزاداری امام حسین‌علیه‌السلام انجام می‌دادند می‌توان به کاه پاشیدن بر سر دسته‌های سینه‌زن، گل مالیدن بر سر و صورت، پوشیاندن لباس عربی به بچه‌ها، روزه گرفتن، زنجیر زدن، رفتن زیر علم و کتل و قمه زدن اشاره کرد.
برخی از افراد هم که توانایی کمتری داشتند خدمتی از خدمات عزاخانه‌ها و دستگاه‌ها را انجام می‌دادند همچون قهوه‌چی‌گری، استکان جمع کردن، جاروکشی، قلیان چاق‌کردن، اسپند دود کردن، کفشداری و سیاهی لشکر شدن.
یکی دیگر از نذر‌هایی که در ماه محرم محبوب بود نذر سکوت در تمام
۱۲ روزه عزا یا تا آخر محرم و صفر بود البته عده‌ای هم نذر تشنگی، گرسنگی، بی‌خوابی، کمک به هم‌نوعان ناتوان، سرکشی به زندانیان و بیماران بی‌بضاعت و پاشیدن دانه برای پرندگان می‌کردند.

روایتی کمتر شنیده شده از واقعه کربلا

همه روایت‌های تاریخی کربلا را هم که زیرورو کرده باشیم، باز هم قصه‌هایی را پیدا می‌کنیم که کمتر به گوشمان رسیده باشد. در اینجا بعضی از این داستان‌ها را مرور می‌کنیم.

به گزارش خبرگزاری مهر؛ در قصه عاشورا کنار همه شهدایی که از کربلا می‌شناسیم و در ماتم و عزاداری‌هایمان پای روضه‌ها برایشان اشک ریخته‌ایم؛ می‌شود آدم‌هایی را پیدا کرد که قصه نبرد و هم‌رکابی‌شان با سیدالشهدا‌علیه‌السلام کمتر به گوشمان رسیده، آن‌هایی که صدای هل من ناصر ینصرنی امامشان را شنیده‌اند و داستان زندگی‌شان را با شهادت تمام کرده‌اند.
شاید این‌طور به نظر برسد که همه آن‌هایی که در یک خانواده هستند، راه‌و‌رسم یکسانی را انتخاب می‌کنند، اما گاهی برخی روایت‌ها یادمان می‌آورد هرچقدر هم پیوند خانوادگی تأثیرگذار باشد، باز هم هرکدام از افراد می‌توانند انتخاب‌های متفاوتی داشته باشند
.

«عمروبن قرظه» و «علی‌بن قرظه» دو برادری بودند که در روز عاشورا هرکدام در یک سوی میدان قرار گرفتند. پدر آن‌ها «قرظه انصاری» از اصحاب پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ و امیرالمومنین‌علیه‌السلام و همچنین از راویان حدیث بود. قرظه در جنگ‌های مختلف از جمعه احد شرکت داشت، اما دو پسرش دو راه جدا از هم را انتخاب کردند.

عمرو نماینده امام حسین علیه‌السلام

عمرو، ششم محرم وارد کربلا شد و به امام حسین‌علیه‌السلام پیوست. او نماینده امام برای صحبت با عمربن‌سعد بود، در واقع از روز هفتم محرم همزمان با بستن شریعه فرات، تشنگی خیام امام را آزار می‌داد. امام «عمرو‌بن‌قرظه انصاری» را به سوی ابن‌سعد فرستاد تا جلسه‌ای را بین دو سپاه ترتیب بدهد، او موفق شد و قرار بر این شد که از هر طرف بیست سوار از سپاه بیایند و در نزدیکی خیمه محل مشورت، بیست سوار به هم نزدیک شوند و سپس به امر امام بایستند. امام خود به همراهی عباس و علی‌اکبر‌علیه‌السلام وارد خیمه شدند و ابن‌سعد به همراه فرزندش حفض و غلامش نیز به آنجا آمدند.

امام به ابن‌سعد فرمود: «ای ابن‌سعد آیا با من می‌جنگی؟ آیا از خدا ـ آن کس که بازگشت تو به سوی اوست ـ نمی‌ترسی؟ پس من پسر آن کسی هستم که تو خود می‌دانی. آیا نمی‌خواهی با من باشی و این‌ها را رها کنی؟ این کار به خدای تعالی نزدیک‌تر است.»

او از یاران بسیار فعال امام محسوب می‌شد. به‌طوری که همراه سعید‌بن‌عبدالله پاسداری و حفاظت از جان امام‌حسین‌علیه‌السلام را به‌عهده گرفت و در این راه مورد اصابت چندین چوبه تیر قرار گرفت و مجروح شد.

پس از نماز ظهر عاشورا، عمرو‌بن‌قرظه با اذن امام‌حسین‌علیه‌السلام به میدان شتافت و در حالی‌که رجز می‌خواند، جنگید و چند نفر را از پای درآورد.

عمرو در برابر تیر‌ها و نیزه‌ها می‌ایستد تا از امامش دفاع کند. او در اثر خون‌ریزی بسیار از میدان بازمی‌گردد و از امام‌حسین‌علیه‌السلام می‌پرسد: آیا وظیفه خود را به‌جا آوردم؟ که حضرت فرمودند: آری! سلام مرا به رسول‌الله‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ برسان که من نیز به‌زودی در پیشگاه او حاضر خواهم شد. عمرو چند لحظه بعد به شهادت رسید.

در زیارت رجبیه و زیارت ناحیه مقدسه به وی سلام داده شده است: «السَّلامُ عَلَی عَمرِو بنِ قُرَظَةِ اَو قُرطَةِ اَنصاری»

برادری در سپاه یزید

شاید برایتان عجیب باشد بدانید که پس از شهادت عمرو در آن سوی میدان علی‌بن‌قرظه (در کتاب انساب‌الاشراف از او با نام زبیر یاد شده است)، با دیدن جسم بی‌جان برادرش روی خاک، از سپاه ابن‌سعد فریاد برآورد: «ای حسین!‌ ای دروغگو! برادرم را فریب دادی تا اینکه او را کشتی.»

امامحسین‌علیه‌السلام فرمود: «من برادرت را فریب ندادم، بلکه خدای تعالی او را هدایت فرمود، و تو را گمراه ساخت.» او گفت: «خدای مرا بکشد، اگر تو را نکشم.» و سپس به امام حمله‌ور شد تا با نیزه، ضربه‌ای به آن حضرت وارد آورد. در این لحظه «نافعبن‌هلال» که از جمله یاران باوفای امام بود نیزه‌ای به سوی او پرتاب کرد، او بی‌هوش روی زمین افتاد و اطرافیانش او را از معرکه بیرون بردند.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: