عراقیها تصمیم گرفتند ما را به زیارت حرم حضرت علی و امامحسینعلیهمالسلام ببرند، اما وقتی نوبت به اردوگاه ما رسید کسی حاضر نشد در زیر پرچم صدام به زیارت برود. ما میگفتیم اگر ما را به زیارت میبرید، چرا در شب عاشورا، دو ماه پیش با ما آنطور رفتار کردید؟
عراقیها جواب میدادند که آن روز دستور داشتیم شما را بزنیم و امروز هم دستور رسیده که به هر طور ممکن شما را به زیارت ببریم اما کسی به حرف بعثیها گوش نداد و همه متحدالقول شدیم که زیر پرچم صدام به زیارت نرویم زیرا آنها میخواستند از این ماجرا علیه اسلام و انقلاب سوءاستفاده کنند.
دلیل دیگر این بود که گروهی را که قبل از ما به زیارت برده بودند به انها اجازه نداده بودند نماز صبحشان را بخوانند. این مسأله برای ما خیلی سخت بود و با اینکه یک عمر انتظار زیارت قبر اباعبداللهعلیهالسلام را داشتیم اما نتوانستیم برای یک امر مستحب (زیارت)، یک امر واجب (نماز) را کنار بگذاریم.
بعد از این اتفاق، نگهبانان بعثی ما را بیش از یک ماه مورد ضرب و شتم قرار دادند و بیش از دویست نفر از دوستانمان را عریان کردند و پس از کتککاری و شکنجه، به اردوگاهی دیگر انتقال دادند و ما تا مدتی از آنها بیخبر بودیم.
...