عاطفه میرافضل
محمدحسین نصاربخت در کتاب خواندنی «سرگرمیهای مردم تهران در دوران قاجار» مینویسد: «بازیها در تهران دوره قاجار، در برخی از جشنها نیز کاربرد داشته است که معمولا انواع نمایشی آنها، در مراسم نامزدی، عقد و عروسی و امثال آن و در جشنهای نوروز و سیزدهبهدر هم انجام میشد. نکته مهم دیگری که تقریبا در تمامی بازیهای سنتی به چشم میخورد و از ویژگیهای بازیهای سنتی تهران دوره قاجار نیز بهشمار میآید، ابتدایی و در دسترس بودن ابزار آن است؛ ابزارهایی، چون چوب، سنگ، توپ پارچهای، طناب، کمربند، نردبان، حبوبات و میوهها. از جمله بازیهای مشهور این دوران، که برخی از آنها تنها ویژه شهر تهران نبود، میتوان به بازیهای زیر اشاره کرد: «کدوم آب، آتشداری بالاترک، آسیاب بچرخ، عموزنجیرباف، آفتاب مهتاب چه رنگه، اتل متل توتوله، ارش قرش، اوستا بدوش، کلاغپر، تاپتاپ خمیر، یک قل دوقل، باقالی به چند من، تاببازی، تُرنابازی، حمومک مورچه داره، نون بیار کباب ببر، هل و گلاب و...»
برای نخستین بار در آستانه مشروطه برخی اندیشهگران متجـدد دوره قاجاریـه در کنار مباحث سیاسی، اقتصادی به طرح برخی دیدگاههای جدید درباره بازیها و سرگرمیهای کودکان پرداختند. میرزا آقاخان کرمانی و طالبوف تبریزی از این جملهاند که از بازی نه به مثابه ابزاری جهت سرگرم کردن کودکان، بلکه بهعنوان یک ضرورت و نیاز سخن گفتند. به گفته میرزاآقاخان کرمانی، میل شدید کودکان به دویدن و بازی کردن به دلیل احتیاج جسمی آنان «به استحکام عضلات و قوام اعصاب» بود.
همچنانکه طالبوف از زبان پدر احمد به او توصیه میکرد که؛ «طفل باید روزی چند ساعت حکما بازی کند... اطفال باید در هوای صاف و تمیز در باغچه و حیاط مشغول بازی و جستوخیز باشند که در قوه (فیزیک) بـدنی آنها استقراری پیدا شود و از اینرو اسباب قوای باطنی ایشان تکمیل استعداد کند.»
قایمباشکهای
درباری با صلههای شاهانه
سرگرمیهای کودکان در دوره قاجار به خلاقیت و ابتکار آنها و ابزارهایی بستگی داشت که در اختیارشان بود. اسباببازیهای صنعتی در آن روزگار چندان گسترده و فراوان نبود. چنین اسباببازیهایی تنها در خانوادههای سلطنتی یا طبقاتی مرفه یافت میشدند که برای سفر به اروپا میرفتند. بخشی از آنها همچنین این اسباببازیها را از بازرگانانی میخریدند که از اروپا وارد کرده بودند. اسباببازیهای ماشینی یا کوکی حتی در خانوادههای سلطنتی نیز اندک بود.
اکبر میرزا پسر ظلالسلطان شاهزاده قاجاری در نامهای به مادر «ویلفرد اسپاروی»؛ آموزگار خود چنین نوشته است: «آموزگار ما و آقای هنوود، ما را به یک مغازه ارمنی بردند و هدایای زیادی برای ما خریدند. ما با اسباببازیهای فراوانی به کاخ بازگشتیم. اسباببازی بهرام میرزا خیلی قشنگ بود. حضرت والا و مادرانمان هم مثل ما با آن اسباببازیها، نشستند و بازی کردند. این اسباببازی فیلی بود که عاج سفید بلندی داشت. این فیل کلیدی مثل ساعتهای کوکی داشت که میشد آن را کوک کرد. این فیل دورِ اندرونی، که محل اقامت مادرم هم همانجاست، مثل یک فیل واقعی راه میرفت؛ اما الان دیگر از کار افتاده است. زنان اندرونی خیلی با آن بازی کردند و چرخدندههای درونش را خراب کردند به طوری که دیگر حرکت نمیکند. وقتی خراب شد که ما مدرسه بودیم».
این روایت نشان میدهد اسباببازیهای ماشینی در آن روزگار به اندازهای کمیاب بود که حتی خود ظلالسلطان و همسرانش نیز با آن بازی کردند. کتابهای رنگآمیزی و جعبههای مدادرنگی، از دیگر وسایل تفریح و سرگرمی به شمار میآمد. دوستعلی خان معیرالملک در کتاب «یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدینشاه» اشاره کرده که چنین سرگرمیهایی را در حرم سلطنتی دیده است.
با نگاهی به اسباببازیهای عبدالله مستوفی، نگارنده کتاب «شرح زندگانی من» که در روز جشن ختنهسوران برایش کادو آورده بودند، میتوان دریافت، هدیه دادن اسباببازی به بچه در آن دوران چندان مرسوم نبوده است. اسباببازیها عمدتا خانگی بودند؛ یا خود بچهها یا بزرگترها برایشان درست میکردند. بنابر روایت کلارا کلیور رایس در کتاب «زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان» گزارشی نیز از وجود مغازه اسباببازیفروشی در آن دوره در دست نیست. آنگونه که مستوفی گزارش داده است راسته جلوی حرم عبدالعظیم در ری، تنها مکانی بود که اشیایی همسان اسباببازی مانند میمونک چوبی، فرفره و طبلکهای دستهدار یافت میشد.
سعید نفیسی نیز در اثر خود به نام «به روایت سعید نفیسی» به تفصیل درباره اسباببازیهای دستساز خانگی برای پسرها و دخترها سخن گفته است؛ کودکان، اگر هوا مساعد بود بیشتر زمان خود را بیرون از خانه میگذراندند. بچههای ثروتمندان در باغهای شخصی بازی میکردند. یک خیابان یا میدان، مکان بازی کودکانی به شمار میآمد که از خانوادههای مرفه نبودند؛ چیدن میوهها به ویژه گردو از دیگر تفریحهای آنان بود.
ادوارد پولاک، پزشک اتریشی دربار ناصرالدینشاه
در کتاب «سفرنامه پولاک: ایران و ایرانیان» روایت میکند که کودکان و حیوانات
خانگی همچون باغوحش درهم میلولیدند. بازی بیرون از خانه آسیبهایی در پی میآورد؛
هرچند بازی درون خانه نیز چندان بیخطر نبود؛ خانههای شخصی حوضهایی داشتند که هم
برای شستوشو هم برای زیبایی خانه و عمارت پدید آمده بودند. به روایت پولاک چنانچه
کودکان را به حال خود رها میکردند، بیشتر زمانها پیش از رسیدن بزرگترها، در آب
حوض غرق میشدند.
بازیها و سرگرمیهایی بر اساس جنسیت
گزارشهایی در منابع تاریخی درباره بازیهایی کودکان در آن روزگار وجود دارد. با بررسی گذرای این روایتها درمییابیم بازیهای کودکانه بر اساس جنسیت آنان شکل گرفته بود. پسربچهها معمولا بازیهایی میکردند که فعالیتی بیشتر نیاز داشت، در برابر، دختربچهها بیشتر به انجام بازیهایی تمایل داشتند که به تحرکی چندانی نیازمند نبود. بازیهای پسرانه همچنین گروهی و دستهجمعی بود، در حالیکه دختربچهها معمولا به بازیهای تکنفره گرایش داشتند. آنگونه که قهرمان میرزا سالور در کتاب «روزنامه خاطرات عینالسلطنه» روایت کرده است اسبسواری، تیراندازی و شکار، از جمله تفریحات رایج پسربچهها در خانوادههای سلطنتی و مرفه بود. قایمباشک، از جمله بازیهایی بود که گروهی انجام میگرفت و در آن دوره برای کودکان در هر سن با هر جنسیت رواج داشت.
اَلک و دولک نیز از دیگر بازیهای محبوب بود؛ یک بازی کهن که با نامهایی گوناگون در مناطق مختلف انجام میشد. آنگونه که در نوشتاری در «دانشنامه ایرانیکا» آمده است بازیکنان به گونه گروهی در یکسو جای میگرفتند و شخصی به قرعه برگزیده میشد و با فاصلهای اندک از گروه، در سوی دیگر میایستاد. تعدادی چوب کوچک روی دو قطعه آجر یا سنگ جلوی بازیکن برگزیده شده جای داشت که به اَلک معروف بود. بازیکن با چوبی ضخیم که دولک نام داشت چوبی کوچک را بالا میانداخت و ضربهای شدید بر آن وارد میآورد. گروه بازیکنانی که آنسو ایستاده بودند، اگر چوب را میگرفتند برنده شده، یکی از آنها به جای بازیکن نخست رفته و این دور تسلسل همچنان ادامه مییافت. پسربچهها همچنین با تیروکمان بازی میکردند. تاببازی، الا-کلنگ، بادبادکبازی و طناببازی، از دیگر تفریحات و سرگرمیهای بچهگانه به شمار میآمد. گاه نیز از سنگ به جای تیله برای پارهای بازیها بهره گرفته میشد.
تابها، الاکلنگ
و بادبادکها البته به گونهای بسیار ابتدایی بود، بدین شیوه که با گرهزدن دو
تکه طناب، کاغذ یا قطعههایی از چوب ساخته میشدند. به همین دلیل دقیقتر است،
آنچه را اسباببازی بنامیم که ساخته دست خودشان بود و برای بازی استفاده میشد
زیرا خلاقیت کودکان میتوانست هر ابزاری را به وسیلهای برای بازی تبدیل کند. آنها به عنوان مثال از یک
تکهچوب به عنوان اسب برای بازی بهره میبردند. دختربچهها علاقهمند بودند ادای خانمبزرگها
را در بازیهایشان درآورند؛ آنها در بازیهایشان از وسایلی کوچکتر شبیه آنچه
بزرگترها به کار میبردند، بهره میگرفتند. آنها با عروسکهایی بازی میکردند که
از پارچه یا چوب ساخته شده بود؛ همچنین با نظارت بزرگترها برای عروسکهایشان لباس
دوخته یا در قابلمه و ظرفهای کوچکتر حتی غذایی اندک مهیا میکردند. آنها حتی
اگر تکنفره بازی نمیکردند، بیش از یک یا دو همبازی نیز نداشتند. یکقُل دوقُل یا
تاببازی نیز از جمله سرگرمیهای گروهیشان بود.
شنیدن داستان،
یکی از مهمترین تفریحات پسرها و دخترها به شمار میآمد. یکی اعضای خانواده یا
خدمتکاران، داستانها را شفاهی بر مبنای حافظه بازمیگفتند. آغاز داستان همواره
اینچنین بود «یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود». بیش از دو یا سه شیوه
ویژه برای پایاندادن به داستان معمولا وجود نداشت. بسیاری از داستانها جزو متنهای
کلاسیک ادبی پارسی بود یا از روی داستانهایی عامیانه یا فولکلور روایت میشد که
از نسلی به نسلی دیگر رسیده بود. فضلالله مهتدی (صبحی) در کتاب «افسانهها» این
حکایتها را در دو جلد گرد آورده است. برای آنها بسیار سرگرمکننده بود. دیگر سرگرمیهای همگانی نیز در ایران عصر قاجار وجود داشت که
عمدتا در خیابانها و فضای باز همگانی عمومی انجام میگرفت و بچهها و بزرگترها
را تا اندازهای سرگرم میکرد. لوطی عنتری، از جمله آنها به شمار میآمد. آنگونه که منابع
تاریخی توصیف کرده است، لوطی، میمون یا گاه خرسی دستآموز را با نواختن کمانچه به
رقص وامیداشت. پرده قیامت، یکی دیگر از معرکهگیریهای خیابانی بود. این پرده،
تصویری از آتش جهنم و عذابهایی گوناگون را به تصویر میکشید که گناهکاران را
بدان شیوه شکنجه و عذاب میدادند. پردهدار، پرده را نصب کرده، با چوبی بلند و
صدایی دلنواز و آهنگین، هریک از رنج و عذابهای گناهکاران را در روز قیامت توصیف
میکرد. آکروباتهای دورهگرد
نیز در آن دوره وجود داشتند؛ رئیس آنها یک بزرگسال بود اما پسربچهها هنرنماییها
را انجام میدادند.
www.yic.ir