حسنی احمدی
انسبنمالک در خدمت حبیب مهربانم نشسته است که شخصی وارد میشود و میگوید پیکی به دیدار شما آمده است. محمد با چهرهای متبسم میگوید تا پیک را به داخل راهنمایی کنند. پیک داخل شد و بو به جانب محمد کرد و گفت: من از طرف مستمندان و به نمایندگی از آنها خدمت شما شرفیاب شدهام. محمد با مهربانی گفت: خوش آمدی مرحبا به تو و جماعتی که از طرف آنها نماینده شدهای. ایشان کسانی هستند که من آنها را دوست دارم. مرد به چهره نورانی محمد نگاه کرد و گفت: ای رسول خدا فقرا مىگويند ثروتمندان تمام حسنات را بردهاند به حج مىروند كه ما قادر نيستيم. اگر مريض شوند زيادى اموال خود را مىفرستند تا بر ايشان ذخيره باشد. محمد به حرفهای مرد گوش فرا داد و بعد دستش را روی شانه مرد فقیر گذاشت و گفت: به فقرا بگو هر فقیری که صابر و شکیبا باشد سه امتیاز داد که ثروتمندان از آن محرومند. در بهشت غرفههایی است که بهشتیان چشم بر آن میاندازند همان طوری که مردم ستارگان را تماشا میکنند وارد آن قصرها نمیشوند مگر پیامبر، مستمند و یا شهید بینوا و یا مؤمن فقیر.
دوم آنکه نصف روز زودتر از اغنیا داخل بهشت میشوند که طول آن نصف پانصد سال است. و سوم آنکه هر گاه ثروتمندی بگوید سبحانالله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر و فقیر هم همین ذکر را بگوید ثواب غنی معادل فقیر نمیشود اگر چه ده هزار درهم هم انفاق کند. این سبقت در سایر کارهای نیک و عبادات هم محفوظ است.
مرد بسیار خوشحال شد سر از پا نمیشناخت از محمد رخصت خواست تا زودتر این بشارت که به دوستانش برساند. محمد میدانست همه آنها با شنیدن این سخنان راضی و خرسند خواهند شد.
منبع: انوار نعمانیه، صفحه 332.