قطب جهان و امام عصر
جز شربت لطف تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده
ای آنکه تویی صاحب اخلاق حمیده
گیسوی تو چون شام و جمال تو سپیده
دل وصل تو از ایزد یکتا طلبیده
ای آنکه کسی سرو چو قد تو ندیده
چون لعل لبت غنچه ز گلزار نچیده
ای قطب جهان، کهف امان، مفخر آدم
ای از همگان برتر و والاتر و اقدم
ای آیت یزدانی و ای حجت خاتم
چون نرگس مستت به همه گلشن عالم
نه دیده چنین دیده و نه گوش شنیده
هجران تو هر چند کشیده به درازا
امید وصال تو هنوز است به دلها
مايیم گل روی تو را طالب و شیدا
خضر ار لب لعل تو نمیکرد تمنا
تا حشر به سرچشمه حیوان نرسیده
تو لایق و شایسته هر مدح و ثنایی
درد دل دلسوختگان را تو دوایی
ما را نرسد آن که بگوییم چه هایی
نشناخته گفتند گروهی که خدایی
پس مرد شناسای تو را چیست عقیده
قدر آگه ز مقام تو بود حضرت دادار
در وصف تو ما را نبود جرأت اظهار
و شرفت برتر از اندیشه و افکار
واقف نشد از سر تو ای مخزن اسرار
شیخ فضلالله نوری
دفتر دوم
به مناسبت ولادت امامعلیالنقی هادیعلیهالسلام
درگاه عزت
لطف امام هادى و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتش
بر لطف بىکرانه او بستهایم دل
امشب که جلوهگر شده خورشید طلعتش
منت خداى را که به ما کرده مرحمت
توفیق برگزارى جشن ولادتش
تبریک باد بانوى کبرى سمانه را
کین غنچه بر دمید ز گلزار عصمتش
ماه تمام و نیمه ذىحجه مطلعش
خیر کثیر و کوثر قرآن بشارتش
این است آن امام که تقدیر ایزدى
بعد از جواد داده مقام امامتش
این است آن امام که ذرات کائنات
اقرار کرده اند به جود و کرامتش
این است آن امام که در برکه السباع
شیران شوند رام و گذارند حرمتش
این است آن امام که از نقش پرده هم
ایجاد شیر زنده کند حکم قدرتش
این است آن امام که دشمن به چند بار
رخسار عجز سوده به درگاه عزّتش
سر تا به پاى عاطفه و مرحمت ولى
دشمن به لرزه آمده از برق هیبتش
آن سومین ابوالحسن از خاندان وحى
چون سه على دیگر باشد عبادتش
افزون ز ریگ هاى بیابان عطاى او
بیش از ستاره هاى درخشان فضیلتش
ماییم و دست و دامن آن حجت خدا
چون ناامید کس نشود از عنایتش
گردیدهایم جمع به ذیل لواى او
افکندهایم دست به دامان رحمتش
از آستان قدس رضا هدیه مىکنیم
آه دلى به غربت و اشکى به تربتش
یا رب به حق فاطمه با فتح کربلا
بگشا بروى ما همه راه زیارتش
از لطف آن امام «مؤیِّد» مؤیَّد است
کو را نشان خدمت آل محمد است
سیدرضا مؤید
دفتر سوم
ماه تا ابد تمام
گفت:«سُرّ من رَای»، ترجمان «سامرا»ست
من ولی دلم گرفت، این حرم چه آشناست
چون نجف شکوهمند، چون مدینه رازدار
داستان آن ولی داستان کربلاست
ماهِ تا ابد تمام! السلام یا امام!
ذکر ما علیالدوام، گریههای بیصداست
آنچه بر زبان ماست، نام مهربان توست
آنچه بر زبان توست، اسم اعظم خداست
از زمان کودکی، در پیات دویدهایم
از همه شنیدهایم، گرد راه تو شفاست
باغهایی از بهشت، گوشه عبای توست
این عبای مصطفی، این عبای مرتضاست
مجلس شراب را چشم تو به هم زدهست
چشم تو هنوز هم، مستی مدام ماست
ما شهید میشویم، روسفید میشویم
روزگار، بیوفا، عاشق تو باوفاست
ای هدایت نجیب! آسمانی غریب!
مضطریم و منتظر، یادگار تو کجاست؟
میلاد عرفانپور
دفتر چهارم
وارث رسول خدا
امشب فزودهاند صفای مدینه را
نور خدا گرفته فضای مدینه را
با جلوههای اشرقتالارض قدسیان
بستند چلچراغ سمای مدینه را
روحالامین به یاد بهار نزول وحی
گلبوسه میزند سر و پای مدینه را
بیتالنبی و گنبد خضرا و مسجدش
بخشیده لطف، صحن و سرای مدینه را
آنگونه خرم است که گویی گشودهاند
بر هشت خلد پنجرههای مدینه را
عطر و گلاب و لاله بدینگونه دلپذیر
تغییر داده حال و هوای مدینه را
نور جمال حضرت هادی است کاینچنین
روشن چو روز کرده فضای مدینه را
ماهی دگر به محور خورشید عشق تافت
تا روشنی دهد همهجای مدینه را
آنسان که بود هجرت والای احمدی
تاریخساز شهر و بنای مدینه را
این وارث رسول هم از راز هجرتش
تا سامرا رساند صفای مدینه را
گلبانگ شادی است به گوش فرشتگان
فریاد مکه را و ندای مدینه را
کاین ماه جلوهای ز جمال محمد است
ابنالرضای دوم آل محمد است
رضا مؤید خراسانی
ستون دست نویس
مادر
تار مویت، رشته جان من است
تاب زلفت، راز پنهان من است
ناوک مژگان تو بر دل نشست
تیغ جراح درد و درمان من است
کیش وصف هر دو چشمانت شدم
مهرخت، راه گریزان من است
طعم لبها چون شکر شیرین بُوَد
شهد غنچه باغ و بستان من است
در فراقت آهی از دل میکشم
چانهات هم، سنگ میزان من است
نی و نایت گر برون ریزد دمی
شورِزار چنگ لرزان من است
مرمر زیر گلویت مهلقاء
حوضِ اشکِ چشم گریان من است
سینه بیکینهات، ناز نفس
بوته باغ گلستان من است
هر سحرگه کندوکاوش میکنم
زانکه جای کشت ریحان من است
مشک آهوی ختن از ناف تو
سجدهگاه و مهر ایمان من است
نیک دانی این سرابِ کشت زرع
خون دل از جوی شریان من است
نغمههای دلنواز کوی یار
چون نسیم صبح تابان من است
امیرعباس حیدری
ستون دوبیتی
بر پایه اصول را بنا باید کرد
بر هادی راه اقتدا باید کرد
پیش از نجف و قدم به وادی غدیر
تعظیم به سوی سامرا باید کرد
قاسم نعمتی
***
گر قرب خدا میطلبی، دلجو باش
وندر پس و پیش خلق، نیکوگو باش
خواهی که چو صبح، صادقالقول شوی
خورشید صفت، با همهکس یکرو باش
ابوسعیدابوالخیر
***
پیمانه پاکی و سعادت پُر شد
سنگ دل من تراش خورد و دُر شد
بال و پر پرواز به من بخشیدند
تا پیله پروانگیام چادر شد!
مرضیه عاطفی
***
با گوشه چشمت نظری بر ما کن
ما را بپذیر و عقدههامان وا کن
دل خوش نکنیم به این بهار بیتو
با آمدنت بهار تازهای برپا کن
موسی رئیسی
**