یاسمین رضوی
چه کسی است که ادعا کند بدون کمک و حضور دیگر انسانها در زندگیاش میتواند از پس تمام امور برآید و هرگز نیاز به کمک، پیدا نکند؟ مطمئنا همه ما نیاز به کمک دیگران و ارتباط و تعامل با آنها داشته و داریم. اما چطور باید از دیگران کمک بخواهیم، چه وقت باید دست یاری دراز کنیم و از دوست و آشنا بخواهیم که ما را یاری کنند؟ آیا کمک خواستن از ما شخصیتی وابسته و غیرمستقل نمیسازد؟ آیا کمک خواستن از غیر خدا، نشانه شرک نیست؟ تا کجا باید روی پای خودم بایستم و از کجا مجازم که از دیگران کمک بخواهم؟ ما در این یادداشت به پاسخ سؤالاتی که در رابطه با کمک خواستن وجود دارد، خواهیم پرداخت.
استقلال خوب است؟
استقلال داشتن و به دیگران وابسته نبودن، ارزشی است که همهمان به آن احترام میگذاریم و در آرزوی به دست آوردنش هستیم. دلمان میخواهد دستمان توی جیب خودمان باشد، نه پدر و مادر و همسر، دوست داریم مستقل باشیم و کار و زندگیمان معطل دیگری نباشد. برای این امر هم تلاش میکنیم، کار و تمرین میکنیم، قناعت میکنیم و خلاصه سعی میکنیم بار زندگی ما روی دوش دیگری نباشد. اما استقلال داشتن ممکن است جنبه منفی هم داشته باشد؟ چه زمانی استقلال از ارزش به ضدارزش تبدیل میشود؟
مشخص است که اگر تعادل را از دست بدهیم و به اصطلاح از آن طرف بام استقلال خواهی، بیفتیم، آنقدر که از خودمان توقع فراانسانی داشته باشید، استقلالمان میشود عامل آزار و آسیب. تصور کنید که فردی آنقدر از خودش توقع دارد و هرگز دست کمک به سمت دیگری دراز نمیکند که بالأخره جایی زیر بار تمام فشارهای شخصی، شغلی و... کمر خم میکند. ما ناگزیریم که جایی، از دیگران کمک بخواهیم.
مادر زهرا در اواخر عمرش دچار آلزایمر شد. زهرا تنها دختر مادرش بود با چهار برادر که همهشان ازدواج کرده و سر خانه زندگیشان بودند. زهرا غمگین بود، دلش میسوخت، احساس مسئولیت میکرد و گمانش این بود که فقط خودش باید و میتواند از مادرش نگهداری کند. تمام پیشنهاد کمک را از سمت عروسهای خانواده رد میکرد، حتی اجازه نمیداد برادرهایش، مادر را به خانهشان ببرند، شوهر زهرا کمکم داشت شاکی میشد که تو تنها فرزند مادرت نیستی، اجازه بده دیگران هم در این مسئله تو را کمک کنند. اما گوش زهرا بدهکار نبود. فکر میکرد باید مستقل و بدون کمک دیگران از مادرش مراقبت کند. اسم پرستار را نمیشد جلویش آورد، اگر کسی بهش پیشنهاد کمک گرفتن از یک پرستار را میداد، توهین تلقیاش میکرد و ناراحت و خشمگین میشد که مگر من بد از مادرم پرستاری میکنم. وضعیت مادر زهرا روزبهروز بدتر شد و زهرا روزبهروز توانایی کمک خواستن از دیگران را کمتر در خودش میدید، روزهای میرسید که خسته و درمانده بود، زمانی برای رسیدگی به خود و خانوادهاش نداشت، نمیتوانست بهخاطر مادر خانه را ترک کند و فراغتی برای خودش دست و پا کند، دلش میخواست کسی بود که فقط چند ساعت از مادر پرستاری میکرد و به زهرا مرخصی میداد، اما دیگر خجالت میکشید یا به هر دلیلی نمیتوانست از برادر و زن برادرهایش کمک بخواهد. از طرفی، آنها هم این را وظیفه صددرصد زهرا میدانستند و کمتر از قبل حاضر بودند وظیفهشان را انجام دهند. زهرا توانایی کمک گرفتن را با دست خودش، نابود کرده بود.
وابستههای پرزحمت
در مقابل آدمهایی که حاضر نیستند از دیگران کمک بخواهند و از خودشان انتظارات غیرواقعی که در توانشان نیست، دارند، کسانی هستند که مدام دستشان برای کمک خواستن دراز است. حتی برای آوردن یک لیوان آب هم باید کمک بخواهند، علی، تنها پسر خانواده است، دانشجوست و چند وقت دیگر از دانشگاه فارغالتحصیل میشود، وقتهایی که دانشگاه نیست، از روی تخت و توی اتاقش داد میکشد: مامان! یه لیوان آب به من میدید؟
وقتی خواهرش از جلوی اتاقش رد میشود، میگوید: یه لیوان آب برام بیار. علی در دانشگاه هم آویزان بقیه است، برای راه انداختن کارهای اداریاش دست به تلفن است و از بقیه که مسیرشان به آموزش دانشگاه میخورد کمک میگیرد، برای پاس کردن درسهایش به تقلب و نشستن پشت سر درسخوانها، چنگ میاندازد. فعلهایش، فعل امری است، خبری از خواهش و لطفا در جملههایش نیست، هر روز وابستهتر و آویزانتر و البته پرتوقعتر میشود. این شخصیت غیرمستقل و پرتوقع نتیجه تربیت سهلگیرانه والدین علی است که خواستهاند همه جوره جور تک پسرشان را بکشند که آب توی دلش تکان نخورد.
متعادل باشیم
ما انسانیم و باید برای استقلالمان تلاش کنیم. نباید اجازه دهیم بار زندگیمان روی دوش بقیه باشد. باید برای توانمند شدن در زمینههای مختلف تلاش کنیم، دچار وابستگی نیستیم اما استقلال افراطی را هم پس میزنیم. میدانیم که به حکم انسان بودن نیازمند کمک و تعامل با دیگران هستیم. دست یاری دراز کردن، نشانه ضعف نیست. اما باید بدانیم که چطور از دیگران کمک بخواهیم، که هم خودمان دچار حس بدی نشویم و احساس نکنیم عزتنفسمان زیر سؤال رفته است و هم طرف مقابل گمان نکند که داریم به او دستور میدهیم و ازش درخواست کاری را داریم که بههیچعنوان وظیفهاش نیست و داریم از او سوءاستفاده میکنیم.
چطور کمک بخواهیم؟
1ـ کمک گرفتن از دیگران نشانه ضعف نیست، اتفاقا نشانه اعتمادبهنفس است. اما باید درست و بجا عنوان شود. اینکه شما حاضر نیستید در کلاس زبان، سؤالتان را بپرسید و از معلم بخواهیم دوباره آن را تکرار کند تا شما کاملا متوجه شوید، نشانه ضعف شماست. چون گمان میکنید که سؤالتان، دمدستی و پیشپاافتاده است و همه پاسخ آن را میدانند و اگر بپرسید ضایع میشوید. در حالیکه چنین نیست. شما برای یادگیری، باید کمک بگیرید و اصلا معلم آنجاست که شما را در جهت یادگیری کمک کند.
2ـ آدمتان را بشناسید. در واقع نباید دست کمک و یاری را به سمت هرکسی دراز کرد. باید از کسی کمک خواست که اولا میدانید که برای شما ارزش و احترام قائل است، برایتان وقت میگذارد و خوب شما را میشنود، اهل یاری رساندن است و نه قضاوت کردن. کسانی که میدانید از پس دریافت درخواست کمک شما، همه جا جار میزنند و امانت نگهدار نیستند، مورد مناسبی محسوب نمیشود. همچنین کسی که در زمینهای که مدنظر شماست، توانایی خاصی ندارد، نباید به عنوان کمکرسان انتخاب شود. مثال اینکه: اگر با همسرتان دچار مشکل شدهاید، صحبت کردن و درددل با اهالی خانواده، اغلب مشکلی را حل نمیکند، آدم مناسب شما یک مشاور کاربلد است که هم شما را قضاوت نمیکند و هم تخصص کمک کردن به شما را دارد.
3ـ درخواستتان را مستقیما عنوان کنید. نمیشود حرف نزد و انتظار داشت که بقیه خودشان بفهمند. معمولا افرادی که استقلال زیادی دارند و اعتمادبهنفس پایین، حاضر نیستند درخواست شان را به زبان بیاورند و مستقیم بیان کنند، بلکه انتظار دارند بقیه با دقت و تمرکز در زندگی آنها، درخواست کمکشان را بفهمند و به یاریشان بیایند. نباید منتظر ماند تا دیگری برای مشکل و درخواست ما قدم بردارد،برداشتن گام اول، کار خودتان است. مستقیما درخواستتان را بگویید: من مدتی است که در کارم دچار این مشکل شدهام، شما میتوانید به من کمک کنید؟
4ـ جلوی زود افسرده و بیانگیزه و ناامید شدن تا را بگیرید. ممکن است که طرف مقابل شما بهتان «نه» بگوید و درخواست کمکتان را رد کند. نباید سریع ناامید شوید و بگویید: دیدی گفتم کسی به من کمک نمیکنه! همچنین به فردی که از او کمک خواستهاید زمان بدهید و مدام او را تحت فشار قرار ندهید که «پس چی شد؟» «چرا هیچ کاری نمیکنی؟» اجازه دهید که او هم با مسئله کنار بیاید و فکرهایش را بکند.
5ـ آدمهایی که اهل کمک خواست نیستند، معمولا درخواست کمک دیگران را هم به سختی قبول میکنند، چون انتظار ندارند وقتی خودشان باری بر دوش دیگری نمیگذارند، دیگران هم باری به آنها تحمیل کنند. نظر آنها دقیقا این است که هرکسی باید از پس زندگی خودش بدون کم دیگران برآید. بنابراین اگر کمک خواستن برایتان سخت است، یک تمرین خوب این است که به دیگران کمک کنید.