نیلوفر حاجقاضی
گاهی اوقات
ردپای بعضی حرفها خیلی روی فکر و روح آدم باقی میمونه. وقتی این حرفها زمان
جوانی توی ذهنمون نقشبند بشه مثل حک شدن روی یک تخته سنگه؛ ماندگار و زوال
نیافتنی. مثل حرفهای خانم معینی درمورد ترس. خانم معینی معلم کلاس پنجم بود و حرفهای
متفاوتی راجع به ترس می زد. خانم میگفت: ترس موضوعی حیاتی است و برای بقای ما لازم است. حتی باعث رشد
و تکامل ما میشه. بدن ما نیاز داره
به خاطر خطرات و تهدیدها آماده فرار یا دفاع
بشه. توانایی تشخیص و واکنش سریع در برابر تهدید برای بقا لازمه و این توانایی انسانها
روزنده نگه میداره.» اما مشکل اینجاست که گاهی ترس غیرمعمول میشه و مثل خوره به
جان آدمیزاد میفته. آن هم ترسی بیاساس!
ژانر وحشت
دیدید که برخی فیلمهای زانر وحشت با وجود ترس و دلهرهای که تو وجودمان ایجاد میکنه میچسبه. حتی دلمان میخواهد حسابی روح و روانمان را با این مدل ترس چوبکاری کنیم. اندی نیمن، یکی از سازندگان و بازیگران نمایشنامهٔ ترسناک «داستانهای ارواح» که مدتی طولانی در لندن بر صحنه بود و در سال ۲۰۱۷ فیلمی هم از آن ساخته شد، میگوید: «اولین مرحله همان یکه خوردن یا ترس ناگهانی است؛ بیشتر مردم فکر میکنند این کاری سبک و ساده است، اما واقعیت این است که خیلی کار پیچیدهای است تا خوب و درست از کار درآید. اگر بتوانی آن را خوب از کار درآوری، ذهن مخاطب را منحرف کنی و ناگهان کاری کنی که یکه بخورد، کار فوقالعادهای کردهای، چون توانستهای آنها را بهطور کامل غافلگیر کنی! بهترین فیلمهای ترسناک، فیلمهایی هستند که نمیتوانیم توضیح دهیم چرا ترسناک هستند. مثلا فیلم «درخشش» به نظر من ترسناک است بدون آنکه حتی بتوانم دلیلی برای آن پیدا کنم. چرا باید راهروهای دراز و خالی یک هتل یا پسربچهای که با سهچرخه در اتاقی دور خودش میچرخد اینقدر ترسناک باشد؟ من که سر در نمیآورم!»
حتما شما هم تجربه کرده اید که بهترین فیلمهای ترسناک احساس عجیبی در شما به وجود میآورند بدون آنکه اتفاق ترسناکی در صحنههای فیلم بیفتد. شما این احساس را دارید که اتفاق بدی در جریان است از این موضوع لذت میبرید. در واقع ترشح آدرنالین و کمی هیجان حال شما را دگرگون میکند و شما از این دگرگونی لذت میبرید اما برخی ترسها هم هستند که علاوه بر اینکه بدون ریشه و اساس هستند زندگی شما را به حالت نیمه فلج در میآورند.
بیخود و بیجهت
حتما فوبیا به گوش شما هم آشناست؛ ترس غیرعادی و مداوم! حالا این ترس میتواند در چندین گروه دستهبندی شود. از ترسهای بیپایه و اساس کودکی گرفته تا ترسهای مرضی در بزرگسالی.
مثلا یادم هست زمانی دور با دیدن فیلمهای سینمایی ترسناک درباره موجودات شیطانی ماورایی فکر میکردیم چنین موجوداتی وجود دارند و بهخصوص شبها اطراف ما پرسه میزنند تا حالمان را بگیرند یا ما را با خودشان به سیاره دیگر ببرند. گاهی هم در نوجوانی تصورات مربوط به اجنه سراغمان میآمد و در گپوگفتهایمان با دوستان همسن سعی میکردیم از مشاهدات خیالی خود داستانهای عجیبتری ببافیم. یادم هست روزی یکی ازدوستان نوجوانم قسم میخورد در یک پارک خلوت زنی را دیده که به جای پا، سُم داشته و انتهای دم باریکش هم از زیر لباسش بیرون زده بوده! ما هم میخندیدیم و میگفتیم حتما دوربین مخفی در کار بوده تا عکسالعملها را ثبت و ضبط کنن.
اما از حرفهای عامیانه در مورد خفاش و جغد و کلاغ و موجودات زیرزمینی و شیطانی که بگذریم برخی افراد اطرافمان به طوری غیرعادی با برخی اضطرابهای نهفته شده در وجودشان دست به گریبانند مثل؛
- اضطراب زیست محیطی وترس زیاد در باره در مورد تغییرات اقلیمی مثل زلزله،
- بیگوشیهراسی؛ در عصر امروز که ارتباطات بیش از حد وجود دارد، هراس مشترکی بین افراد شیوع یافته که تا حدی نیز از نظر فرهنگی پذیرفته شده است و بسیاری از افراد در صورت جا گذاشتن گوشی خود و به همراه نداشتن آن دچار اضطراب و پریشانی میشوند.
- ترس از چاقی و لاغریهای بیمارگونه؛ افزایش رژیمهای غذایی مختلف و زودگذر و فشار زیاد اجتماعی در مورد پیدا کردن راهی برای تناسب اندام، جریان فکری اشتباهی شروع شده که برخی افراد بر اساس آن تمامی کربوهیدراتها را برای تناسب اندام، مضر میدانند و نسبت به خوردن هر گونه کربوهیدرات هراس داشته باشند
- ترس از فرزند و معاش
نمیدانم این خبر را شنیدهاید یا نه؟ این که آیکیو یا همان متوسط ضریب هوشی ایرانیها از ۱۰۴ به ۶۸ رسیده است. فاطمه محمد بیگی نماینده مجلس گفته است که،«با ادامه روند کاهش جمعیت کشورمان در حال حاضر میانگین ضریب هوشی یا IQ ایرانیها از ۱۰۴ به ۶۸ رسیده است؛ دلیل آن این است که نخبگان و تحصیلکردگان ما عمدتا ازدواج نکردهاند یا دیر ازدواج کردند یا نهایتا تکفرزند و دو فرزندی هستند.» از جامعه نخبگان که بگذریم ترس از مسئولیتهای تشکیل خانواده و فرزند جوانان را به پیر پسرس و پیر دختری سوق داده و جامعه را سالمند کرده است.
- حتی فوبیاهای خندهداری که ممکن است برای برخی تا سر حد مرگ جدی باشند. مثل فوبیای در باز کمد که برخی افراد را درگیر میکند و فرد در صورت باز ماندن لای درب کمد هم خوابش نمیبرد و ترجیح میدهد در اتاق بدون کمد بخوابد چون میترسد یکی از قعر کمد او را به اعماق بکشاند. فوبیای گربه، هراس از حفره، ترس از فضاهای دربسته، ترس از تاریکی و خون!
کروناهراسی
کرونا که آمد بیماری شایع ناشی از این ویروس جامعهای چند وجهی را به وجود آورد. عدهای بیخیال بیماری و بدون توجه به زندگی خودشان ادامه دادند و احیانا بیمار شدند و عده دیگری را هم مریض کردند و با بیخیالی و بیمسئولیتی به شیوع مرض دامن زدند. عدهای هم مراعات کردند و عدهای دیگر دچار مشکلات وسواسگونه یا ترس غیرعادی از این ویروس شدند.
از یک طرف ترسی ایجاد کرد مبنی بر اینکه بیماری آمده و افراد مختلف را به اشکال مختلف از بین میبرد، از سویی دیگر تولید اضطراب کرد چرا که نمیدانند کسی که بغل دست آنها است بیماری دارد یا خیر یا آنان مبتلا هستند یا نه ضمن اینکه یکسری افکار بیمارگونه و ترس مرضی تحت عنوان فوبیا را ایجاد کرد که مردم وقتی یکی سرفه یا عطسه میکند بلافاصله در ذهنشان عکسالعملی بیدار میشود که نکند دچار چنین اختلالی شوم.
یکی از آشنایان با ظهور این بیماری
دست به کار شد وبرای پیشگیری مبلغ 5 میلیون مواد ضدعفونی کننده، داروهای خاص و...
خرید و عنوان میکرد: دست خودم نیست، از همه میترسم، از اینکه با رعایت
تمامنکات بهداشتی باز هم کرونا بگیرم.ماسک و
مواد ضدعفونی کننده نباشد اعتمادبهنفس
خودم را از دست میدهم و ترسی عجیبی تمام
وجودم را میگیرد. اتفاقا این بنده خدا با وجود تمام وسواسی که به خرج میداد
مبتلا شد دوره سختی را گذراند و نوز هم با پیامدهایش دستوپنجه نرم میکند.
علاوه بر این سونامی اطلاعات ناصحیح و شایعات هم بر آتش فوبیا میدمد و آن را شعلهور میکند.
روانشناسان این زمینه میگویند: این تنوع و پراکندگی انتشار اطلاعات که عمده آنها
پیشتوانه علمی نداشتند و صرفا بر اساس تجربه فردی و نظرات شخصی تنظیم میشد به همراه
انتشار موجی از آمار و ارقام
فوت شدگان بر اثر کرونا وضعیت زندگی
افراد را تحتالشعاع قرار داد. در خانوادههایی
که اضطراب بالا است و اعضای آن از وسواس فکری برخوردارند یا بسیار کنترلگر هستند،
ابتلا به فوبیا شایع است. نکته قابل توجه اینکه هرچقدر افراد بیشتر درگیر اضطراب
ترس یا فوبیای ناشی از کرونا میشوند به همان اندازه احتمال بروز خطر و بیماری
آنان بیشتر است. بهعنوان مثال برخی از ترس مردن خودکشی میکنند یا ممکن است فردی
را در مترو ببینید که از ترس کرونا دستکش به دست
دارد و با دستکش تخمه میخورد. یعنی زیرسایه توهم و فوبیا اصول صحیح برای
پیشگیری از بیماری را رعایت نمیکند!
اضطراب و فوبیا بیشتر تولید تنش عصبی میکند چرا که عاملی ناشناخته دارند و هرچه ناآگاهی بیشتر، شدت آن هم بیشتر میشود؛ این حالات رفتاری در افرادی که مرتب در مورد این بیماری صحبت میکنند دیده میشود.
در ترس غوطه در شو!
و وقتی فرد از موضوعی مىترسد پيوسته در اضطراب و پريشانى و ناراحتى است، اما وقتی خود را در آن مىافكند مىبيند بسيار راحتتر از آن بود كه فكر مىکرد. دليل اين مشكل روانى روشن است، تا انسان وارد چيزى نشده پيوسته در پريشانى و وحشت به سر مىبرد و اى بسا روزها و هفتهها اين درد و رنج ادامه يابد، اما هنگامى كه خود را در آن افكند ممكن است در چند دقيقه پايان يابد.
سعدى در گلستان خود داستانی در اين زمينه نقل مىكند. مىگويد: «پادشاهى با غلامى عجمى در كشتى نشست، و غلام هرگز دريا نديده بود و محنت كشتى نيازموده. گريه و زارى در نهاد و لرزه بر اندامش افتاد. چندان كه ملاطفت كردند آرام نمىگرفت و عيش مَلِك از او منغّص بود چاره ندانستند. حكيمى در آن كشتى بود مَلِك را گفت: اگر فرمان دهى من او را به طريقى خاموش گردانم. گفت: غايت لطف و كرم باشد. بفرمود تا غلام را به دريا انداختند. بارى چند غوطه خورد، مويش گرفتند و پيش كشتى آوردند و به دو دست در سكان كشتى آويخت. چون برآمد به گوشه اى بنشست و آرام يافت. مَلِك را عجب آمد پرسيد: در اين چه حكمت بود؟ گفت: از اول محنت غرقه شدن ناچشيده بود و قدر سلامت كشتى نمىدانست. قدر عافيت كسى دارد كه به مصيبتى گرفتار آيد.»
به گفته مرحوم كمرهاى در منهاجالبراعة
بسيارى از مكتشفان و محققان جهان با عمل به اين دستور به افتخارات بزرگى نائل شدهاند،
آنها در درون جنگلها و صحراهاى آفريقا و بيابانهاى پراكنده وارد مىشوند و به
سير درياها مىپردازند و به درون جزاير دوردست نفوذ مىكنند و از اين طريق هم ثروت
فراوانى به دست مىآورند و هم شهرت جهانى كسب مىکنند.
در پایان بگوییم منظور این نیست که
انسان بىمطالعه خود را به خطر بيفكند، بلكه به مواردى مربوط است كه انسان ترس بیجا
به چيزى دارد و همين مانع پيشرفت برنامههاى او مىشود. اینجاست که بايد با مطالعه
و مشورت وارد عمل شد تا ترس فرو ريزد و شجاعت اقدام به عمل حاصل شود. باشد که چنین
شود.