عاطفه میرافضل
داستانهای شگفتانگیزی برمیخوریم درباره آنهایی که از تاریخ ایران باقی مانده و دربارهشان پژوهشهای علمی هم انجام شده است.
جالب است بدانید در واکاویهای باستانشناسی
«شهرسوخته« کجه بقایای آن در جنوب «زابل» امروز باقی
مانده، نخستین چشم مصنوعی جهان و نیز شواهدی از عمل جراحی جمجمه یافت شد که این
اکتشاف سبب شد نام این شهر پنج هزار ساله جهانی شود. البته عدهای هم مثل همیشه
درباره آن خیالپردازی کردند که؛ علت سوختن این شهر باستانی، غنیسازی اورانیوم
در آن و منفجر شدن نیروگاه هستهایاش بوده! در حالیکه «شهرسوخته»، اصلا نسوخته،
بلکه از خشکسالی و هجوم اقوام مجاور کمکم رو به ویرانی رفته. اگر هم این نام
یعنی «شهرسوخته» را بر خود دارد، به دلیل گمانههای اولیهای است که سالها پیش
درباره خاکسترهای بهجامانده در اطرافش دادهاند.
«شهرسوخته« صنعتی بوده با روابط تجاری گسترده با شرق و
غرب آن روزگار. تمدنی با اقتصادی شکوفا که چشم طمع هر دولتی را به خود جلب میکرد. درست
مثل «تختجمشید» که بقایای باشکوه آن در حوالی «مرودشت» امروز قرار دارد. شهری که
مأمن افسانههای بسیاری شده و در گذر از تاریخ حتی نام اصلیاش «پارسه» هم تغییر
کرده، چراکه مردم آن را جایگاه تختی میدانستند که به گفته اسطورههای کهن
«جمشیدشاه» بر آن مینشسته است. حالا میدانیم که این شهر باستانی یکی از پایتختهای
هخامنشیان بوده که در آتش سوخته و ویران شده. میدانیم که موجودات افسانهای نقش
شده بر آن، در افسانههای کهن نگهبان خدایان بودهاند نه موجوداتی واقعی و این شهر
به دست معماران و صنعتگران و کارگرانی از سرتاسر دنیای آن روز ساخته شده نه بنابر
ادعای برخی به دست دیوان و موجودات فضایی. همچنان که اشیای «سیلک» کاشان و »فرغانه»
خراسان هم آنطور که «اریش فون دنیکن» گفته، نقشی از موجودات فضایی نیستند و به
مراسمی آیینی آن روزگار اشاره دارند.