نیلوفر حاجقاضی
همین سال گذشته بود؛ یکی از این سلبریتیهای دست چندم، که البته به خاطر شباهتش به یک هنرمند نسبتا معروف دیگر، از حالت بالقوه به حالت بالفعل درآمد و چون با بازی در یکی، دوتا سریال اقبالی نیاورد برای جلب توجه بیشتر عکسهایی از خودش را با تیپ و چهرهای متفاوت منتشر کرد. او در این عکسها با چشمی کبود و سری تراشیده دیده میشد و عدهای از کاربران تصور کردند شاید این تصاویر مربوط به تستهای گریم این دخترخانم برای ایفای نقشهای در فیلم یا سریال دیگری است. اما اخبار واصله نشان میداد تصاویر مربوط به شرکت ایشان در مسابقات بوکس زنانه است.
بوکس ورزش بیرحمی است که برنده و بازنده را مجروح و لگدمال میکند. اگرچه ظاهرا اهمیت این ورزش در افزایش میزان پایداری و قدرتطلبی است اما به طعم درد و تحقیر ضربههای آهنین آغشته است. ضربههایی که ممکن است به قیمت از دست دادن جان حریف یا شکستگیهای عمیق و از بین رفتن مدل سر و صورت طرف تمام شود. بوکسورها معمولا دستان بسیار قوی دارند و برای وارد کردن و دریافت آسیبهای جسمی که میتوانند یک فرد معمولی را حتی در صورت خوششانس بودن نیز هفتهها در بیمارستان بستری کند کاملا آمادهاند، حتی به قیمت مردن! بوکس ورزشی خشن برای مردان است اما بدتر اینکه زنانهاش هم رونق خودش را دارد.
نظرکارشناس پزشکی
یک متخصص پزشکی ورزشی میگوید: شواهد علمی زیادی وجود دارد که بوکسورها در معرض آسیبهای ساختاری مغز، ناهنجاریهای شناختی و نقایص عصبی ناشی از این ورزش هستند.
دکتر فرزین حلبچی در گفتگو با خبرنگار ایسنا، اظهار کرد: ورزش بوکس یک رشته ورزشی پربرخورد و مبارزهای است که با خطرات زیادی برای ورزشکاران همراه است که شایعترین آسیبها در ورزش بوکس در نواحی سر، صورت و گردن رخ میدهد.
رئیس انجمن علمی پزشکی ورزشی ایران افزود: مطالعات نشان میدهد که بیش از ۷۰ درصد آسیبها در بوکس (اعم از آماتور یا حرفهای) در سر ایجاد میشوند. در این میان ضربه مغزی، جراحات و شکستگیها بیشترین شیوع را دارند. همچنین آسیبهای بینی و ابرو هم در این ورزش بسیار شایع هستند.
ممنوعیت ورزشهای خشن برای بانوان
معاون بانوان وزارت ورزش و جوانان در مورد فعالیت زنان در رشتههای پاورلیفتینگف، بوکس و ورزش زورخانهای گفت: در مبانی اعتقادی ما از زن به عنوان ریحانه یاد شده، نمیتوانیم رشتهای را قبول کنیم که کل سیستم بدنی و فیزیولوژی او را تحتتأثیر قرار دهد.
فعالیت بانوان در برخی از رشتههای ورزشی همیشه حواشی خاصی همراه داشته است؛ چندی پیش بانوان علاقهمند به بوکس خواستار دریافت مجوز حضور بانوان در این رشته رزمی بودند و بهتازگی نیز بانوان پاورلیفتینگ و ورزش زورخانهای خواهان حضور در این رشتهها شدهاند اما تاکنون تصمیم قطعی در مورد این رشتهها گرفته نشده و وزارت ورزش در حال بررسی این درخواستها است.
علاوه بر این پیشینیه رشته را هم درنظر میگیریم که در بخش زنان چگونه است، از طرفی به ملاحظات فرهنگی هم توجه میکنیم. با توجه به اینکه در مبانی اعتقادی ما از زن به عنوان ریحانه یاد شده، نمیتوانیم رشتهای را قبول کنیم که کل سیستم بدنی و فیزیولوژی او را تحتتأثیر قرار دهد بنابراین مسائل پزشکی و ورزشی را مورد بررسی قرار میدهیم.
او در مورد رشته پاورلیفتینگ گفت: این رشته باید توضیح بدهد که در چه حوزههایی به دنبال فعالیت است. اگر بحث پرورش اندام را در نظر دارند، بهسرعت و پس از دریافت نامه پاسخ منفی میدهیم چون بحث پرورش اندام و حجیم شدن عضلات شیوههای خود را دارد که با شرایط زنان جور در نمیآید.
این ممنوعیت برخی واکنشها را از سوی جماعتی همیشه معترض به همراه داشته است.
اگرچه به نظر میرسد ورزشهای خشن مردانه در دنیای غرب رواج بیشتری دارد اما در ممالک آسیایی نیز در حال تسری است. زنانی که به نوعی در وجودشان احساس سرخوردگی میکنند میل و اشتیاق زیادی برای بیشتر دیده شدن دارند پس به موضوعات غیرمتعارف رو میآورند و با رویدادهای ساختگی خرسند میشوند. تلختر اینکه بسیاری از مدعیان حقوق زن نیز خشونتی را که در این قبیل ورزشهای تهاجمی سنگین علیه زن و زنانگی اعمال میشود، نادیده گرفته و به ازای برابری با جنسیت مرد برای پاسداشت چنین آزادیهایی هیاهو میکنند. این گروه با یک دست لوازم آرایش به دست بوکسور میدهند و با دست دیگر او را برای کتک خوردن وآسیب دیدن راهی رینگها میکنند و این معرکه متولد جهالتی ازجنس زنانه است که قربانیهای بیشتری میطلبد.
مورین مورداک در کتاب ژرفای زن بودن موضوع عقدههای فروخورده و گسستگی ارتباط پدران و دختران را این چنین واکاوی کرده است:
«بسیاری از زنان از واژه زن میترسند. این واژه به واژه لکهداری
بدل شده است. در دنیای غرب زنان میترسند در صورتی که زن دیده شوند، استقلال خود
را از دست داده، یا از آن ها سوءاستفاده شود و زیر سلطه مردان قرار بگیرند.
همچنین در جامعه، زنانگی با یک بار روانی فدا کردن زندگی مورد نظر خود برای رضایت
خاطر دیگران در هم آمیخته شده است. برای همین سراغ طرد
بدن زنانه میروند.
اتفاق تلخی که در راه موفقیت برای بسیاری از زنان رخ میدهد، این است که بسیاری از
کارهایی را که دوست داشتهاند، انجام ندادند و تا موفق و پیروز باشند، اما کسی را
ندارند تا بپرورانند و هیچ دانش و خردی هم از اینکه خود را چگونه بپرورانند هم در
دست ندارند.
زمانی که دختران خردسال در خانوادههایی بزرگ م یشوند که برای ارزشهای زنانه ارزش قائل هستند در آینده خانوادهها و روابط اجتماعی سالمتری ایجاد خواهند کرد و در آینده احتمال اینکه مرد مذکر درونی آنها مرد مهربانی باشد، بیشتر است.
پدران درنقش پرورشدهنده قابلیتهای سالم دختران
با مطالعه در مورد زنانی که تعهد شدیدی به کار خود داشتهاند، دریافتند که این زنان، پدرانی داشتند که روی اهمیت تحصیلات پافشاری کرده و بازیهای دنیای کسبوکار را به آنها یاد دادند. آنها، دختران خود را هدایت کردهاند که با وجود احتمال شکست و احساس عادی نگرانی، پیش بروند. این زنان در کودکی تشویق شدند به جای وابسته بودن، موفق باشند. زنانی که از حمایت پدر برخوردارند، اطمینان دارند که به سمت هدفی پیشروی میکنند و به نسبت گروهی که از حمایت کافی پدر در مورد توانمندیهایشان برخوردار نیستند، اهداف قابل تعریف و مشخصی را طی میکنند.
بسیاری از زنان یا با شبیه مردان شدن یا با محبوب مردان شدن، در پی قدرت و اقتدار میروند. این امر در ابتدا بد به نظر نمیرسد، زیرا جستجوی تأیید مردان در واقع گذاری سالم از اتصال به مادر، به استقلال بیشتر در جامعه مردسالار است، اما این امر احتمال زیان هم دارد. اگر زنی همه وجود خارجی خود را در آینه توجه مردان یا تعریف شدن توسط آن ها ببیند، صدمه میبیند.
عدم وجود متحد مذکر مثبت در زندگی زن
همانطور که وجود متحد مذکر مثبت در زندگی زنان باعث رشد خویشتن مثبت در زن میشود، عدم مشارکت واقعی آنها نیز، به حس زن از خویشتن آسیب میزند. این امر میتواند زن را به تلافی جویی بیش از حد و کمالگرایی تحریک کند و در واقع رشد زن را متوقف کند.
کمتوجهی از جانب پدر اتفاقی است که زنان را آمازونی زرهپوش میکند. این زنان مجبور میشوند تا آنچه را که پدران آنها به آنها ندادند را خودشان برای خودشان تأمین کنند، این امر به آنها کمک میکند که به حد قابل قبولی از نظر حرفه و کار رشد نموده و در دنیای روابط ابراز وجود کنند اما از آنجا که این زره مانع از ارتباط مؤثر آنها با احساسات زنانه و وجه ملایم وجود آنها میشود، این زنان معمولا از زنانگی خالی و از خلاقیت جدا میشوند، از تشکیل خانواده و برقراری رابطه سالم با مردان باز میمانند و خودجوشی و سرزنده زیستن در زمان حال برای آنها ممکن نیست.
چنین زنی دارای شخصیت مذکر مستبد و حریصی شده، که هرگز راضی نمیشود. هرچه این زن انجام میدهد از نظر این مذکر درونی کافی نیست. این مذکر درونی بدون تشخیص و ادراک آرزوی زن برای مورد محبت واقع شدن، احساس رضایت کردن یا حتی استراحت کردن، مدام به او فشار میآورد که بیشتر بهتر و تندتر کار کند.
اگر پدر نقش طبیعی خود را به عنوان حامی جنسیت دختر جوان نادیده بگیرد، بیشتر به روحیه دختر آزار میرساند، زیرا به علت نیاز به سلطه مذکر، رشد جنسی عادی دختر از طریق معاشرت با محارم از بین میرود و این دختر بقیه عمر خود را صرف بازپسگیری جنسیت خود میکند. دخترانی که در دوران کودکی از بیتوجهی پدر رنج میبرند، در هر رابطهای دنبال آن توجه گمشده میگردند.
اعتیاد به کامل بودن
یک زن جوان ممکن است در حالیکه از درون روان خود زخم خورده و آسیب دیده است، در بیرون موفق به نظر برسد. زنان برای هماهنگی با تصویرهای کمالگرایی، مجبور شده معیارهای فضیلت، موفقیت، هوش، ذکاوت و جذابیت جسمی را داشته باشد و در غیر این صورت، باید این کسریها را جبران نماید. آنها مجبور میشوند سختتر کار کنند، مطالعه کنند، رژیم بگیرند و ورزش نمایند و لباس های بهتر بپوشند تا با تصویر حاکم از شخص ایده آل هماهنگ شود و در این فضا ویژگیهای منحصر به فرد زن احتمالا بهعنوان نوعی مشکل تلقی میشود و برای خوب بودن، باید مشکل را حل کرد و ویژگیهای منحصربهفرد زنانه را از بین برد.
بسیاری از زنان به شکست دادن مردان در دنیای مردانه و رقابت با آنها افتخار میکنند، ولی بسیاری نیز به طرز آزاردهندهای احساس میکنند که هر کاری میکنند کافی نیست.
آنها کارها را در حد کمال انجام میدهند و در نهایت تصمیم میگیرند که اگر کاری را به حد کمال نمیتوان انجام داد، از انجام آن صرفنظر میکنند.»