باران زعیمی
گرچه سکوت از جنس طلاست و کشیدن افسار زبان از لوازم سعادت و خوشبختی است اما نه همه جا. کلمات قدرت دارند و با قدرت بیپایان خود زندگیها را درگیر میکنند و میتوانند سرمنشأ تغییرات بزرگ در عالم باشند. هر کلمهای که از قفس ذهن آزاد میشود گوینده را اسیر خود میکند و راه برگشتی برای او باقی نمیگذارد، پس باید در استفاده از آن نهایت دقت را به کار برد تا موجب خسران نشود.
اما سکوت همه جا فضیلت نیست. پنهان کردن دانستهها و آکبند نگهداشتن مادامالعمر زبان نشانه حکمت نیست. حتی نمایش و اعلام فضیلت سکوت هم با کلام امکانپذیر است نه با سکوت. سکوت خوب است اما نه آنقدر که پیامبران به سکوت مبعوث شوند! مبعوث شدند تا با مردم سخن بگویند. گاهی حرف نمیزنیم چون میخواهیم ژست عالمانه بگیریم و به ناحق تکیه بر جای بزرگان بزنیم، درحالی که نادانی در وجودمان موج زده، «جای بزرگان» به تنمان زار میزند! خیلی وقتها هم حوصله نداریم و این بیحوصلگی میشود نقطه اول بسیاری از سوءتفاهمها.
وجود فضای مجازی هم تقویت کننده این راهبرد مشکلساز شده است. قدرت کلمات را به فضای مجازی منتقل کردهایم. کمتر با هم حرف میزنیم و بیشتر کامنت یا همان «حرف مکتوب» میگذاریم. برای مخاطب هم مشخص نمیشود که نویسنده این کلمات را از چه موضعی بیان کرده، خشمگین بوده یا خوشحال یا بیتفاوت؟ موسسان فضای مجازی برای رفع این نقصیه ایموجی یا شکلک را خلق کردند تا دست نویسنده تعیین حالت باز باشد اما همچنان سوءتفاهمها در مجازی قربانی میگیرد.
هیچ چیز جای حرف زدن با تمام عضلات صورت و چشم و ابرو و دهان را نمیگیرد. هیچ چیز جای موسیقی متن کلمات را که از تارهای صوتی ما نواخته میشود را نمیگیرد و منظور را نمیرساند. قدرت کامنتگذاریمان بالا رفته اما از بس حرف نزدهایم قدرت بیان را از دست دادهایم. مثل آن نابینایی که قدرت دیدنش به انگشتانش منتقل میشود و حس لامسهاش قوی میشود اما آیا حس لامسه میتواند درکی از لذت دیدن رنگها و چین و چروک کوهها و خطوط منحنی و شکسته ابرها را داشته باشد؟ آیا بدون فرآیند «دیدن»، با وجود یک حس چشایی قوی، لذت طعم و مزه کامل میشود؟
فاصلهها زیاد شده است و قهرها بیشمار. سکوت میکنیم و در دریای ایموجیهای غیرواقعی غرق میشویم و هیچکس هم علتش را نمیفهمد. بیهوده انتظار داریم درونیات ما با رهگیری دو تا شکلک مجازی توسط شم پلیسی اطرافیان کشف شده، مورد عنایت قرار گیرد.
بیایید تابلوی روشنفکرانه «سکوت سرشار از ناگفتههاست» را از بالای صفحه ذهنمان برداریم. اجازه ندهیم سکوت بیمبنا زندگیمان را ببلعد. با دقت و درست با اطرافیان حرف بزنیم و اجازه دهیم آنها نیز بگویند. همسر با همسر، پدر و مادر با فرزند و بالعکس، بعد هم وارد فاز گفتگوی سایر اعضای شبکه خانوادگی و دوستان و آشنایان شویم. کمی حوصلهها را بازیابی کنیم تا سوءتفاهمها و سوءبرداشتها رفع و مرزبندیها مشخص شود. اجازه دهیم واژهها در چالشهای سخت زندگی همراه و یاورمان باشند. خدا بیان حقیقت را دوست دارد.