کد خبر: ۴۹۰۰
تاریخ انتشار: ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۸:۲۵
پپ
صفحه نخست » مقاله


گردآوری و نگارش: سپیده احدپور

در هفته گذشته پخش زنده ویدئویی در شبکه‌های مجازی و تلویزیونی که در آن شهروند سیاهپوست آمریکایی به نام «جورج فلوید» به دست نیروهای پلیس این کشور، برای بخش اعظمی از مردم، فارغ از نژادشان، غیرقابل باور بوده و اعتراضات بسیاری را در آمریکا به همراه داشته است.

با نگاهی عمیق‌تر به این ویدئو می‌توان دید طلایه‌دار بودن در ارتقای سطح فرهنگی، برخورداری از جهان‌وطنی و زندگیِ آرمانی از سوی آمریکا ادعای دروغینی بیش نیست و کوته‌بینی، تنگ‌نظری و بیگانه‌هراسی از گذشته‌ای دور تاکنون همراه همیشگیِ ساختار حاکم بر نظام سیاسی و اقتصادی این کشور است. به طور طبیعی، رفتار وحشیانه افسر پلیس در این کلیپ با شهروند سیاهپوست آمریکایی هر انسانی را به تفکر وا می‌دارد تا این نکته را به خود یادآور شود که با روی کار آمدن دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، نژادپرستی، یا به عبارتی آپارتاید، که تصور می‌شد به بخشی از تاریخ تبدیل شده باشد، بیش از پیش به جریان اصلی حاکم بر آن مبدل گشته است.

از این رو بر آن شدیم تا با نگارش این گزارش ابتدا پیشینه‌ای کوتاه از تاریخ نژادگرایی در آمریکا را بررسی کرده و سپس نگاهی به ابعاد مختلف جنایت وحشیانه اخیر داشته باشیم. (...)

شروع تاریخ سیاه و سفیدِ آمریکا

اوایل قرن ۱۷ میلادی اروپایی‌های سفیدپوستی که به تازگی در آمریکای شمالی سکنی گزیده بودند برای برآورده کردن نیاز خودشان به کارگر منبعی ارزان و با تعداد بالا، یعنی سیاهپوستان آفریقایی ـ آمریکایی را در نظر گرفتند. ورود یک کشتی ۲۰ نفره از سیاهپوستان آفریقا به جیمزتاون (ویرجینیا، آمریکا) در سال ۱۶۱۹ میلادی (۹۹۸ شمسی) سنگ‌بنای برده‌داری در آمریکا را پی‌ریزی کرد. تخمین زده می‌شود بعد از این زمان حدود ۱۶ میلیون برده سیاهپوست به آمریکا وارد شده است. در سال ۱۸۰۸ ورود برده به آمریکا ممنوع اعلام شد، اما در جنوب آمریکا که تعداد سیاهپوستان کمتر بود و اقتصاد برپایه محصولاتی مانند تنباکو و پنبه می‌چرخید همچنان برده‌داری ادامه داشت. در این زمان با وجود ممنوعیت ورود برده‌ها به آمریکا، تعداد آن‌ها سه برابر شده بود. اکثریت آن‌ها در جنوب به تولید پنبه مشغول بودند.

بردگان سیاه، زیرساختِ صنعت پنبه در آمریکای جنوبی

پس از جنگ استقلال آمریکا (Revolutionary War) به دلیل از بین رفتن خاکِ مزارع تنباکو این صنعت در آمریکای جنوبی با بحران جدی مواجه شد. در همین زمان صنعت دوخت و دوز در انگلیس رونق پیدا کرد و باعث شد آمریکای جنوبی، که همچنان به برداری افراطیِ خود ادامه می‌داد، این بار سیاهپوستان را برای تولید پنبه به کار گیرد.

شبکه راه‌آهن زیرزمینی راه فراری برای سیاهپوستان

اواخر قرن ۱۸ میلادی بردگان سیاهپوست و سفیدپوستانی که با نام «کوئیکرها» ـ دوستان خانواده‌ای از جنبش‌های مذهبی ـ به مخالفت شدید با بردگی پرداختند، اما در این زمان صنعت پنبه در آمریکای جنوبی با کار بی‌وقفه بردگان رونق بسیار خوبی پیدا کرده بود و در نیتجه آن این جنبش نتوانست راه به جایی ببرد.

پس از آن، یعنی در اوایل قرن ۱۹ میلادی، باز هم جنبشی ضد بردگی شکل گرفت، اما این بار به رهبری آمریکای شمالی. در جنبش دوم مخالفان بردگی در آمریکای شمالی که خود اغلب بردگان آزاد شده بودند از طریق شبکه‌ای با نام «را‌ه‌آهن زیرزمینی» به بردگان مشغول به کار در مزارع آمریکای جنوبی کمک به فرار می‌کردند. این اصطلاح در واقع به شبکه‌ای از راه‌های مخفی و خانه‌های امن برای کمک به بردگان سیاه اطلاق می‌شد.

پایمالی حق سیاهان، راه اثباتِ وجود ازسوی آمریکا

در ماه مارس سال ۱۸۵۷ (۱۲۳۵ شمسی) دیوان عالی آمریکا تصمیمی با نام «دِرِد اسکات در برابر سَندفُرد» را تصویب کرد و بار دیگر صفحه بازی را به نفع موافقان برده‌داری در آمریکای جنوبی چرخاند. به موجب این تصمیم سیاه‌پوستان آمریکا، خواه در اسارت و بردگی و یا آزاد، حق شهروندی آمریکا را نداشتند.

دلیل مطرح شدن این قانون شکایت برده‌ای سیاهپوست با نام «دِرِد اسکات» به دیوان عالی بود. زمانی که اسکات به دست مالکینش به بخش‌های رها از بردگی آمریکا برده شد، تلاش کرد تا از آن‌ها شکایت کرده و خود را آزاد کند. اما راجر تینی، قاضی ارشد وقتِ دیوان عالی، شکایت اسکات را نپذیرفته و اعلام کرد به دلیل سیاهپوست بودن این شخص او حق شکایت نداشته و همچنین هیچ یک از سیاهانِ آفریقایی نمی‌توانند حق شهروندی آمریکا را داشته باشند.

لینکلن، مرهمی بر زخم بردگان

در سال ۱۸۶۱ درگیری چهل ساله میان آمریکای شمالی و جنوبی بر سر موضوع برده‌داری به «جنگ داخلی» آمریکا ختم شد. در بحبوحه درگیریِ پیش از این جنگ، و با ریاست جمهوری آبراهام لینکلن، اولین رئیس‌جمهور حزب جمهوری‌خواه، یازده ایالت جنوبی جدایی خود از آمریکا را اعلام کردند. بخش‌های جداشده در آن زمان به «ایالت‌های برده» خوانده می‌شدند.

لینکلن، که به دلیل خاتمه دادن به برده‌داری مشهور است، پس از رسیدن به ریاست جمهوری، «بیانیه آزادسازی» مقدماتی را صادر کرده و حدود ۳ میلیون برده سیاهپوست را آزاد کرد. در این جنگ ۶۲۰ هزار نفر جان خود را از دست دادند.

برابری در جدایی

اما بعد از آزادی بردگان در زمان ریاست جمهوری آبراهام لینکلن بخش‌های جنوبی بازهم دست از زورگویی خود برنداشتند. بین سال‌های ۱۸۷۶ و ۱۹۶۵ در این بخش‌ها جداسازی نژادی انجام گرفت. به عبارتی بخش جنوبی آمریکا در آن زمان نگرش «جدا، ولی مساوی» را مد نظر قرار داده و وضعیتی برای سیاهپوستان تعریف کرد که در همه حال پایین‌تر از سفیدپوستان قرار گیرند. قوانین وضع شده از سوی این بخش‌ها را «قوانین جیم کرو» می‌دانند. براساس این قوانین جداسازی نژادی در مدارس دولتی، اماکن و حمل و نقل عمومی، دستشویی‌ها، رستوران‌ها و آبخوری‌ها میان سفیدپوست‌ها و سیاهان برقرار می‌شد.

انجمن ملی پیشرفت سیاهپوستان

در سال ۱۹۰۹ (۱۲۸۸ شمسی) «ویلیام دوبوآ»، نویسنده آمریکایی و ازمخالفان سرسخت تبعیض نژادی، سازمان حقوق مدنی و سیاسی سیاهپوستان با نام «انجمن ملی پیشرفت رنگین‌پوستان» یا به اختصارِ انگلیسی «NAACP» را بنا نهاد. هدف این نهاد تحریک جنبش سیاسی جدیدی با هدف مطالبه حقوق مدنی سیاهپوستان و الغای بردگی بود.(...)

کشتنِ غیرقانونیِ پسری سیه چرده، جرقه‌ای برای جنبش مدنی سیاهان

در سال ۱۹۵۵ (۱۳۳۴ شمسی) پسری سیاهپوست به نام «اِمِت تیل» به دست دو مرد سفید پوست به طور غیرقانونی کشته (لینچ) شد. ماجرا از این قرار بود که به این پسر، که به تازگی به می‌سی‌سی‌پی آمریکا رفته بود، اتهام نادرستِ پیشنهاد قرار گذاشتن با زنی سفید و سوت زدن برای او را زدند. روز بعد همسر و برادر ناتنی آن زن، به خانه عموی اِمِت رفته، او را دزدیدند، به طویله‌ای بردند و درآنجا بعد از شکنجه و آزار و درآوردن یک چشمش، با گلوله به دفعات به او شلیک کرده، و در آخر جسد او را در رودخانه تالاهاچی انداختند. پیکر بی‌جان او سه روز بعد پیدا شد.

آن دو مرد سفید که این بلا را بر سر او آورده بودند هرگز مجازات نشدند و حتی هیئت منصفه دادگاه آن‌ها را تبرئه کرد، اما غضب و خشمی که رفتارشان در مردمِ آن زمان بوجود آورد منجر به جنبش مدنی دیگری به دست سیاهپوستان با نام «اتوبوس مونتگومری» شد.

آغاز جنبش مدنیِ سیاهپوستان به دست مادرِ جنبش آزادی

سه ماه پس از قتلِ وحشیانه اِمِت تیل، زنی سیاهپوست با نام «رزا پارکس» در مونتگومری، آلابامای آمریکا، سوار اتوبوس می‌شود. بعد از مدتی راننده اتوبوس از او می‌خواهد تا صندلی‌اش را به مرد سفید پوستی بدهد، اما پارکس از این کار سر باز می‌زند. رزا پارکس را به دلیل نقض قوانین جداسازی نژادی در مونتگومری دستگیر می‌کنند. در آن زمان قانونِ ظالمانه وضع شده به دست سفیدپوستان از این قرار بود که سیاه‌ها موظف به نشستن در انتهای اتوبوس بودند و اگرهم ظرفیت جلوی اتوبوس پر می‌شد، بدون اعتراضی باید صندلی خود را به سفیدپوستان می‌دادند.

رزا پارکس، ۴۲ ساله، که در آن زمان دبیر انجمن ملی پیشرفت سیاهپوستان در شعبه مونتگومری بود، درباره دلیل خود برای امتناع از دادن صندلی خود به مرد سفید پوست گفته است: «تا جایی که ظرفیت داشتم رفتار آن‌ها را تحمل کرده بودم. در آن لحظه تصمیم گرفتم یک بار برای همیشه بفهمم چه حقوقی به عنوان یک انسان و شهروند دارم.»

چهار روز پس از دستگیریی پارکس، «مارتین لوتر کینگ»، که در آن زمان کشیشی جوان بود، ریاست انجمنی با نام «انجمن پیشرفت مونتگومری» را عهده‌دار شد. پس از آن سیاهپوستان از اتوبوس‌های این بخش از آمریکا استفاده نکردند و از آن رو که ۷۰ درصد از رانندگان اتوبوس و بخش عظیمی از جمعیت مونتگومری در آن زمان را سیاهپوست‌ها تشکیل می‌دادند، «جنبش مدنیِ اتوبوس مونتگومری» پس از یک سال به دلیل ترس شرکت اتوبوسرانی از ورشکستگی، کارساز شد.

سفر‌های مسافران آزادی

در سال ۱۹۶۱ (۱۳۴۰) کنگره برابری نژادی آمریکا (CORE) که پیش از این به دست «جیمز فارمر»، فعال حقوق مدنی، شکل‌گرفته بود، تصمیمی برای خاتمه دادن به تبعیض‌های درنظر گرفته شده برای سیاهپوستان کرد. برمبنای تصمیم این کنگره مسافرت‌هایی با نام «سفر‌های صلح» انجام می‌شد و در آن گرو‌هایی از سیاهپوستان و سفید پوستان، که به «مسافران آزادی» معروف بودند، در کنار هم و در یک اتوبوس از شهری به شهر دیگر می‌رفتند. اغلب این مسافرت‌ها به جنوب آمریکا بود، زیرا این بخش همچنان قوانین لغو تفکیک نژادی را نادیده می‌گرفت و دولت فدرال نیز هیچ کاری برای اجرای قوانین انجام نمی‌داد.

رویای مارتین لوتر کینگ

در تاریخ ۲۵ اوت ۱۹۶۳ (شهریور ۱۳۴۲) در یک راهپیمایی به سوی واشینگتن با نام «برای کار و آزادی» و با حضور ۲۵۰ هزار نفر از مردم آمریکا، اعم از سیاه و سفید، بزرگترین سخنرانی تاریخ آمریکا، «رویایی دارم (I Have Dream، در برابر بنای یادبود لینکلن به دست «مارتین لوتر کینگ» شکل گرفت. او در سخنرانیش که در آن عبارت «رؤیایی دارم» به دفعات تکرار می‌شد، آرزوی خود را این‌گونه بیان کرد که امیدوار است روزی در آمریکا طبق آرمان خویش زندگی کند و تحقق مساوات و برابری ذاتی انسان‌ها را به چشم ببیند.

لایحه حقوق مدنی ۱۹۶۴

فعالیت‌های مارتین لوتر کینگ و کمپین‌هایی که به نفع سیاهان راه‌اندازی کرده بود سرانجام در سال ۱۹۶۴ (۱۳۴۳) به قانونی تاریخی مربوط به حقوق مدنی سیاهپوستان با نام «لایحه حقوق مدنی ۱۹۶۴» رسید. این لایحه با امضای «لیندون بی. جانسون»، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، در ۲ ژوئیه ۱۹۶۴ در کاخ سفید به قانون تبدیل شد. به موجب این قانون هرگونه تبعیض بر اساس نژاد، رنگ، دین، جنسیت، یا منشأ ملی غیرقانونی تلقی شد.(...)

راهپیمایی‌های سلما به مونتگومری

در سال ۱۹۶۵ کنفرانس رهبری مسیحی (SCLC) به رهبری مارتین لوترکینگ شهرستان سلمای آلاباما را به کانونی برای خود تبدیل کرد تا در آن به امور سیاهان رسیدگی شود. اما شهردار و کلانتر این شهرستان از مخالفان سرسختِ سیاهپوستان و طرفدار نژادپرستی بودند. به همین دلیل مقامات این شهر یک سیاهپوست آفریقایی-آمریکایی معترض به تبعیض نژادی را به ضرب گلوله کشتند. این مسئله آتش خشم مردم و کنفرانس رهبری مسیحی را برانگیخت و به انجام سه راهپیمایی از سلما به مونتگومری (مرکز آلاباما) منجر شد. این راهپیمایی‌ها خود بخشی از جنبش گسترده‌تر حق رای در سلما و در سراسر جنوب آمریکا بود.

ترور مالکوم ایکس

«مالکوم لیتل»، فعال سیاهپوست و مدافع حقوق آفریقایی ـ آمریکایی‌ها، در دهه ۱۹۵۰ بود. از آنجا که معنی لغوی نام خانوادگی او «کوچک و حقیر» بود پس از شروع فعالیت تبعیض نژادی خود و برای امتناع از برده بودن آن را به «ایکس» تغییر داد. ایکس زمانی را در زندان به سر برد و در آن زمان به اندیشه‌های گروهی با نام «امت اسلام (NOIروی آورد، اما بعد از سفر حج و شناخت اسلام حقیقی، تغییر عقیده داد و به برابری کامل انسان‌ها معتقد بود.

فعالیت‌های مالکوم ایکس برای جذب اعضای جدید برای «امت اسلام» خیلی زود تعداد اعضای این جنبش را از ۴۰۰ نفر در سال ۱۹۵۰ به بیش از ۳۰ هزار نفر در سال ۱۹۶۰ رساند اما هم زمان نشانه‌هایی از اختلاف میان مالکوم و الایجا محمد، رهبر گروه، بروز کرد که پس از مرگ «جان اف. کندی» به اوج خود رسید.

اظهار نظر جنجالی مالکوم در مورد مرگ کندی با واکنش تند «الایجا محمد» روبرو شد که باعث شد به مالکوم دستور دهد برای ۹۰ روز سکوت اختیار کند. اما در مقابل مالکوم دست به افشاگری درباره الایجا زد. پس از آن الایجا محمد بار‌ها به تهدید جانی مالکوم پرداخته و بستر حادثه‌ایی خونین را فراهم آورد.

سرانجام در یکی از سخنرانی‌های مالکوم، سه مرد مسلح (از نیرو‌های امت اسلام) به مالکوم حمله کرده و با ۱۵ گلوله او را به قتل رساندند. پیش از این، پدر مالکوم ایکس نیز توسط افراد گروه کوکلوس‌کلان کشته شده بود.

لایحه حق رأی ۱۹۶۵

کمتر از یک هفته پس از آخرین راهپیمایی سلما ـ مونتگومری لیندون بی. جانسون، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، لایحه‌ای تصویب کرد که به موجب آن قانون فدرالی تصویب شد و حق رأی دهی برای آفریقایی ـ آمریکایی‌ها نیز در نظر گرفته شد. این لایحه به همراه لایحه حقوق مدنی که سال گذشته تصویب شده بود، توانست کمی از اختلاف میان سفیدپوستان و سیاهان بکاهد.

ترور مارتین لوتر کینگ

دیری از تصویب لایحه حق برای سیاهپوستان نپایید که خبر ترور مارتین لوتر کینگ، رهبر جنبش حقوق مدنی آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار، در سال ۱۹۶۸، بار دیگر روی غم را به سیاهپوستان نشان داد.

لوتر کینگ به ممفیس در تنسی آمریکا رفته بود تا از اعتصاب کارکنان بهداشتی در آنجا پشتیبانی کند که «جیمز ارل ری»، او را در بالکن هتلش به ضرب گلوله‌ای کشت. مرگ کینگ باردیگر شکافی بسیار عمیق میان سفید‌ها و سیاهپوستان ایجاد کرد و باعث شد آن‌ها به ادعای حقوق برابر و عدالتِ مطرح شده در آن زمان ظنین شوند.(...)

عوام‌فریبی با روی کار آمدن سیاهپوستان در صحنه سیاسی

در دهه ۱۹۶۰ یعنی در زمان ریاست جمهوری جان اف‌کندی امتیازاتی با عنوان «تبعیض مثبت» یا «تبعیض جبرانی» برای سیاهپوستان در نظر گرفته شد. به همین منظور کندی دستور داد تا از آفریقایی ـ آمریکایی‌های بیشتری در جایگاه‌های سیاسی کشور استفاده شود.

اویل دهه ۱۹۷۰ جنبش مدنی با همراهی جنبش فمینیستی توانست برخی زنان آفریقایی ـ آمریکایی را به مناصب سیاسی آمریکا بنشاند. در سال ۱۹۶۸، «شرلی چیزم» نخستین زن سیاه‌پوست در تاریخ آمریکا بود که به عضویت کنگره این کشور درآمد. او در سال ۱۹۷۲ از سوی حزب دموکرات به نامزدی ریاست جمهوری آمریکا نیز انتخاب شد.

در دهه ۱۹۸۰، «جسی جکسون»، فعال حقوق سیاهان و از همراهان همیشگی مارتین لوتر کینگ، جنبشی به نام «اتحاد مردم برای خدمت به بشریت» را بوجود آورد تا به برابری نژادی در سیاست و اقتصاد آمریکا بپردازد. جکسون از مهم‌ترین چهره‌های این دهه برای سیاهپوستان به شمار می‌آمد و آن‌ها را به فعالیت هرچه بیشتر و حضور در صحنه سیاست دعوت می‌کرد. فعالیت‌های او باعث شد «هارولد واشنگتن» به سمت اولین شهردار آفریقایی ـ آمریکایی شیکاگو برسد. جکسون در همان سال برای ریاست جمهوری حزب دموکرات آمریکا نامزد شد اما نتوانست به این سمت دست یابد. او بین سال‌های ۱۹۹۱-۱۹۹۷ سناتور واشینگتن‌دی‌سی بود.

در سال ۲۰۰۱، «جورج دابلیو بوش»، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، «کالین پاول» را کاندیدای وزیر امور خارجه خودش کرد. او پس از گرفتن رأی اعتماد مجلس سنای آمریکا به این مقام رسید. (...) پس از پاول، «کاندولیزا رایس»، جانشین او و شصت و ششمین وزیر امور خارجه آمریکا، و دومین زن و سیاهپوست آفریقایی آمریکایی در این سمت شد.

پاول پس از جدایی از حزب جمهوری‌خواه آمریکا، با آن‌که گمانه‌زنی‌هایی برای ریاست جمهوری خودش در آینده می‌کرد، شروع به تأیید صلاحیت «باراک اوباما» برای رسیدن به این منصب سیاسی نمود. سرانجام اوباما از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷ (۱۳۸۸- ۱۳۹۶) در دو دوره چهار ساله به ریاست جمهوری آمریکا رسید؛ بنابراین او اولین آفریقایی ـ آمریکایی در سِمَت ریاست جمهوریِ آمریکا شد.

جدیدترین هنرنماییِ نژادپرستیِ مستبدان آمریکایی در قبال سیاهپوستان

چند هفته پیش ویدئویی به صورت زنده در اینترنت و تلویزیون پخش شد که در آن جهانیان شاهد آزار مردی سیاهپوست با نام«جورج فلوید» به دست افسر پلیسی در مینیاپولیس آمریکا بودند. «درک چاوین»، یکی از چهار افسر پلیسی است که سعی داشت شهروند بی‌دفاع سیاه‌پوست را به اتهام «کلاهبرداری» متوقف کند. او در این فیلم فلوید را بر زمین زده دستانش را بسته و به مدت ۸ دقیقه زانویش را بر گلوی او فشار می‌دهد. با آن‌که این فرد سیاهپوست بار‌ها فریاد می‌زند نمی‌توانم نفس بکشم افسر پلیس به رفتار وحشیانه خود ادامه داده و فشار وارد بر گردن باعث خفگی این شهروند بی‌دفاع می‌شود.

اگرچه هر چهار افسر پلیس از کار اخراج شده و چند روز بعد هم دستگیر شدند، این رفتار پلیس آمریکا با جورج فلوید باعث شد تا موج اعتراضات به نژادپرستی در آمریکا دوباره از سر گرفته شده و این کشور بازهم به صحنه برگزاری تظاهرات علیه نژادپرستی وکوته‌بینی مبدل شود.

تصاویر و فیلم‌های پخش شده از اعتراضات مردمی علیه نژادپرستی در برخی شهر‌های آمریکا گویای آن است که پلیس برخوردی خشونت‌بار با معترضان دارد.

همچنین نیرو‌های امنیتی آمریکا اعضای تیم خبری شبکه سی.ان.ان را در هنگام پخش گزارش زنده از اعتراضات مردمی به نژادپرستی در مینیاپولیس را بازداشت کردند. به نظر می‌رسد پلیس از این موضوع اطلاع نداشته که آن‌ها مشغول پخش زنده اعتراض‌ها بودند، زیرا این اقدام پلیس در حالی صورت گرفت که دوربین در حال ضبط تمام عملیات بازداشت بود.

در پی این ماجرا، شبکه سی‌ان‌ان در توئیتی این اقدام را نقض اصلاحیه اول قانون اساسی (آزادی بیان) خواند و خواستار آزادی سریع اعضای تیم خبری خود شد.

در شهر مینیاپولیس با آن‌که بار‌ها مقررات منع آمد و شد اعلام شد هزاران نفر با حضور در خیابان‌های این شهر این مقررات را نادیده گرفته و اعتراض کردند.

دونالد ترامپ و افزایش نژادپرستی در آمریکا

در سال‌های اخیر و با روی کار آمدن دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، نظرات درباره روابط نژادی در این کشور همچنان منفی است. از هر ده نفر آمریکایی شش نفر معتقدند نژادپرستی در آمریکا همچنان پا برجاست و ۵۶% از جمعیت کل نیز معتقدند دونالد ترامپ به این مسأله دامن زده و راه را برای ابراز نظراتی نژادگرایانه هموار کرده است؛ بنابراین می‌توان در واکنش به گفته مارتین لوتر کینگ در سخنرانیش مبنی بر آن‌که «گرایش تاریخ به سمت عدالت است» گفت برای آمریکایی‌ها تاریخ هیچ سمت و سویی ندارد و به جایی نخواهد رفته، چه رسد به عدالت!

دونالد ترامپ، که خود جرثومه‌ای از نژادپرستی نزد همه مردم جهان است، در قتل غیرانسانیِ جورج فلوید بازهم ساکت نمانده و چهره افراطیِ تبعیض‌گرای خود را هرچه بیشتر نمایان کرده است.

اولین واکنش رئیس جمهور آمریکا به اعتراضات مردم به نژادپرستی در شهر مینیاپولیس، «اراذل و اوباش» خواندن معترضین و صدور دستور شلیک به سوی آنان بود.

اما او تنها به این بسنده نکرده و همچنان در صحبت‌های بعد خود هرچه بیشتر تلاش می‌کند تا تظاهرات و آشوب‌های گسترده کنونی در شهر‌های آمریکا را به عوامل دیگر، و به طور خاص، رقبای دموکراتش در انتخابات ریاست جمهوری آتی ربط دهد.(...)

حقیقت تلخ: تظاهرات تنها راه باقی مانده برای مخالفان نژادپرستی

همان‌طور که پیش‌تر نیز گفته شد، دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، که در نژادپرستی شهره خاص و عام است، دستور حمله به معترضین اخیر نژادپرستی در آمریکا را صادر کرده تا این تظاهرات گسترده را به خون‌بازیِ فراموش نشدنی در تاریخ نژادپرستیِ آمریکا تبدیل کند.

اما اندک درنگی به اتفاقات حال حاضر در آمریکا و رفتار وحشیانه این کشور با سیاهپوستان کافی است تا گذشته پرفراز و نشیبِ آپارتاید و بردگی درآمریکا را به خاطر آورده و نتیجه بگیریم نژادپرستی در گوشت و خون این کشور نهادینه شده است بنابراین دادن فرصت به سیاهپوستان برای روی کار آمدنشان در صحنه سیاسی، و گاهی اندک مجالی برای اظهار وجود در دیگر عرصه‌ها، چیزی جز حقه‌ای عوام‌فریبانه از سوی این کشور نمی‌تواند تلقی شود.

اما سؤالی که در آخر مطرح می‌شود این است که باتوجه به پیشینه گفته شده در ابتدای این مقاله درباره تاریخ دیرینه نژادپرستی و برده‌داری در آمریکا، مخالفان نژادپرستی، اکنون، چه راهی جز تظاهرات می‌توانند پیش‌روی خود ببینند؟ آیا منطقی به نظر می‌رسد تا معترضان درخانه نشسته و نامه‌ای برای خاتمه بخشیدن به این ظلم بنویسند؟ یا تضمینی وجود دارد که اگر با رأی دادن به جو بایدن از ریاست جمهوری ترامپ جلوگیری شود دیگر شاهد چنین رفتار وقیحانه‌ای نباشند؟ و یا با اتکا به سخنرانی مارتین لوتر کینگ آن‌ها باید «شورش را زبان افرادی بدانند که صدایشان شنیده نمی‌شود» و آن را به عنوان تنها راه مقابله با خودبرتربینان و در واکنش به قتل وحشیانه جرج فلوید برگزیده و بپذیرند تا انواع برچسب‌ها مانند «اراذل و اوباش» یا «مردم غیرعادی» را به جان بخرند و خود قربانی گلوله رها شده از سوی یک نژاد‌پرستِ افراطی شوند؟

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان



نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: