یاسمین امامی
پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرمایند: منفورترین حلال در نزد خداوند، طلاق است. هر روز که میگذرد آمار طلاق بالا و بالاتر میرود و این، تنها مختص به جامعه ی ما نیست. تا پیش از این «طلاق» امری قبیح بود و با این که آشناییهای پیش از ازدواج چندان مرسوم نبود، زندگیها ماناتر بودند. اما این روزها اخبار طلاق دوست و آشنا را اگر نگوییم زیاد میشنویم، حداقل چندباری در سال پیش میآید که با از یکیشان حسابی حیرت کنیم و با خودمان بگوییم: «باورم نمیشود، چه شد که جدا شدند؟ به نظر میرسید رابطه خوب و عاشقانهای با هم داشته باشند»
ما در این یادداشت نمیخواهیم بگوییم چه شد که قبح منفورترین حلال خدا، برای برخی ریخته است و به سادگی به جدایی و طلاق فکر میکنند، نمیخواهیم آسیب شناسی کنیم که کدام قشر و از چه سن و سالی بیشتر به طلاق تمایل دارند، ما میخواهیم به یک مسأله بپردازیم، اینکه هر کدام از ما ممکن است در طول زندگی مشترک، لحظاتی برایمان پیش آمده باشد که به جدایی فکر کنیم، حتی ممکن است همین حالا که این مطلب را میخوانیم، در آستانه ی جدایی قرار داشته باشیم یا به طور جدی به آن فکر کنیم. در این یادداشت قصد داریم از زاویهای به زندگی نگاه کنیم که به پیشگیری از طلاق بینجامد، در واقع مانع جداییمان شویم و زندگی را بازسازی کنیم.
اگر طلاق این همه بد است چرا حلال است؟
طلاق حلال است، اما حلال منفوری است نزد خدا و چه خوب است که نزد ما هم حلال منفوری باشد. منفور بودن نه از این لحاظ که اگر دیدیم کسی جدا شده، بگوییم حالمان از این فرد به هم میخورد و نفرت داریم از او و همسری که به جدایی راضی شده، یا حتی اگر خودمان در شرایطش قرار گرفتیم از موقعیتمان دچار نفرت شویم و نسبت به خود و همسرمان سابقمان کینه به دل بمانیم. منفور بودن از این لحاظ است که باید تا آنجایی که میتوانیم مبارزه کنیم و به جدایی به عنوان آخرین گزینه فکر کنیم و نه اولین راهکار. با خودمان بگوییم هنوز خیلی زود است، راههای زیادی است که نرفتهام، شناختی که از خودم و همسرم به دست نیاوردهام، مهارتهایی که نیاموختم و گفتگو و کمک و مشاورههایی که میتوانند زندگیام را دگرگون کنند. اگر با وجود تمام اینها به نتیجه نرسیدیم، آنوقت دیگر حجت تمام است و این حلال منفور، میتواند زندگی را به شکلی دیگر دگرگون کند. قرار نیست تا ابد به پای یک انتخاب غلط بمانید و بسوزید، طلاق حلال است، چون باید راهی برای رهایی از رنج و سختی و بازسازی زندگی وجود داشت باشد، اما آخرین گزینه جدایی است.
پیشگیری کنید
اگر هنوز مجردید، میدانم که از حالا نمیخواهید به این مسأله رنجآور فکر کنید، اما لازم است که پیشبینی کنید. نگاه فانتزی نسبت به ازدواج و زندگی مشترک نداشته باشید، حقایق را ببینید و بشنوید و درست تصمیم بگیرید، از تجارب دیگران استفاده کنید، بیاموزید، مطالعه کنید، کارگاههای مهارتی را شرکت کنید و در نهایت فردی را انتخاب کنید با هم کفو شما باشد.
اگر در یک ازدواج موفق هستید، خوب است که با خوشخیالی که همیشه همینطور باقی میماند، بیخیال مهارتآموزی و بازنگری زندگیتان نشوید. برخی از زوجین چون شروع عاشقانهای داشتهاند و چند سالی را با هم کنار آمدهاند، خیالشان راحت است که همین طور باید ادامه دهند؛ اما پیشنهاد ما این است که زندگی مشترک را مثل یک «گل» بدانید که باید از آن مراقبت کنید. زندگیتان نیاز به مراقبت لحظه به لحظه دارد، نیاز به شناخت مدام یکدیگر، گفتگو کردن، همدلی، نیاز به پذیرفتن خطا، لجبازی نکردن، درک متقابل و همه آن چیزهایی که بارها و بارها شنیدهایم.
و اما اگر در آستانه جدایی قرار دارید یا به آن فکر میکنید ادامه این مطلب را بخوانید:
آرامش و خونسردیتان را حفظ کنید
شرایط، قطعا شرایط تلخی است. زمانی که به جدایی میاندیشیم یا گرفتار پروسه آن هستیم، همه چیز تلخ به نظر میرسد، ممکن است عصبی و آشفته باشیم، نگرانی از آینده گریبانمان را گرفته باشد و حسرت و عصبانیت نسبت به گذشته و همسرمان داشته باشیم، تمام این احساسات طبیعی است، اما باید ازشان خلاص شوید و آرامشتان را حفظ کنید. قدم اول حفظ آرامش است. اگر خودتان می توانید از پسش برآیید که دست به کار شوید، اگر نه به یک مشاور کاردرست و مطمئن مراجعه کنید.
زمانی برای جنگیدن
ما میگوییم هنوز برای جنگیدن زمان دارید، اما اگر به تمام نکات خوب زندگیتان فکر کنید، شاید دیگر اسمش را جنگیدن نگذارید، اسمش را بگذارید مراقبت از زندگی؛ هر نامی که میخواهید برایش انتخاب کنید، اما تسلیم نشوید، زود تسلیم نشوید، زندگی ارزش دوباره و دوباره تلاش کردن را دارد، دنبال آن راهی باشید که میتوانید از آن مسیر زندگی مشترکتان را دوباره بسازید. حتما راههایی وجود دارد. پس از پا ننشنید.
سرنخ کجاست؟
فکر کنید، خوب فکر کنید، لازم است که به گذشته نگاه بیندازید و سرنخهای اختلاف را پیدا کنید. شاید کلاف زندگی آنقدر سردرگم شده است که یادتان نمیآید دقیقا از کجا اختلافها شروع شد، چه شد که به جدایی فکر کنید و اصلا آن همه عشق و امیدی که در ابتدا توی دلتان داشتید چه بلایی سرش آمد. سعی کنید سرنخ اختلاف را پیدا کنید. از نوشتن کمک بگیرید، خاطراتتان را بنویسید. آغاز اختلافات را به یاد بیاورید و بنویسید و پرونده زندگی مشترکتان را طوری در ذهنتان داشته باشید که لااقل برای خودتان روشن باشد، منطقی و درست، نه سرشار از لجبازی و رفتارهای کودکانه.
همان که عاشقش بودم
ما کمتر به این مسأله دقت میکنیم که خصوصیات رفتاری که در ابتدا در همسرمان دیدیم و عاشق و شیدا شدیم، روی دیگری هم دارند که ممکن است ما را آزار دهند. مثلا آن همه طمأنینه و آرامشی که در ابتدای آشنایی از همسرمان دیدیم، روی دیگری هم دارد و آن ممکن است خونسردی او باشد. یا خوش سروزبانی و ارتباطات قویای که در ابتدای ما را جذب کرده است، روی دیگرش برون گرایی قوی فرد است که در کنار درونگرایی و خلوت گزینی ما چندان خوش نیاید. با این حال بهتر است روی دیگر رفتارهای آزاردهنده را هم ببینیم.
مشروع و منطقی
داشتن اختلاف نظر هم مشروع است و هم منطقی. نباید تصور کنیم که زندگی موفق و زوج خوشبخت یعنی دو نفری که هرگز به اختلاف نظر نخوردهاند و همیشه با هم موافقاند و در تفاهم صد در صد به سر میبرند. بسیاری از ما تحمل اختلاف نظر در راهحلها را نداریم. میخواهیم همان راهی که انتخاب کردهایم را همسرمان هم بپذیرد. این مسأله حتی در کوچکترین امور هم جاری است و شاید بتوان گفت در مورد مسائل ریز و ناچیز زندگی روزمره بیشتر به چشم بخورد. مثلا من به عنوان زن خانواده، معتقدم که فلان مارک از روغن زیتون مناسب است، اما همسرم نظر دیگری دارد و این شروع اختلاف ما در فروشگاه است و آغاز انباشته شدن این تصور که ما با هم تفاهم نداریم.
کوچک نپندارید
زوجها ممکن است مسائل روزمره را چندان جدی نگیرند و به نظرشان این کوچکها ارزش وقت گذاشتن ندارند؛ مثلا مهم نیست که همسرم هنگام آشپزی کردن همسرم وارد آشپزخانه می شود و نظرات خودش را به من تحمیل میکند، چه بسا که او را دست بیندازیم و بگوییم زیادی حساس است. اما این اختلافات اندک می توانند تبدیل به دلزدگی و سردی رابطه شوند. همانقدر که با یک «اف» از کوره به در نمیروید و به سادگی به جدایی فکر نمیکنید، لازم است که برای کوچکترین مسائل خانه و خانواده وقت بگذارید و صحبت کنید و تحملتان را بالا ببرید.
انتظار و توقع
ریشه اغلب ناآرامیهای ما در توقعات و انتظاراتمان است. ما دچار عصبانیت نمیشویم چون همسرمان با نظر ما درباره مارک روغن زیتون، مخالف است، بلکه ما برآشفته شدهایم چون انتظار نداریم او با ما مخالفت کند، خاصه در آن چیزهایی که حیطه و حوزه خصوصی خودمان میدانیمش. در حالی که اختلاف در هر حوزهای از بدیهیترین و عادیترین مسائل است.