کد خبر: ۴۸۶۹
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۸:۴۱
پپ
نگاهی گذرا به معماری اصیل اسلامی ـ ایرانی
صفحه نخست » گزارش

فاطمه اقوامی

کلون در را سه مرتبه زدم... در به رویم گشوده شد و پا به داخل راهرویی تاریک گذاشتم... چشمم که به تاریکی اخت گرفت، منبع نوری در انتهای راهرو مرا به سمت خود خواند... آرام قدم برداشتم و به سمتش رفتم... پیچ کوچکی را که رد کردم یکدفعه افتادم وسط یک دنیای دیگر... جایی شبیه بهشت... اول از همه نگاهم رفت طرف حوض فیروزه‌ای که وسط حیاط دلباز و در آغوش شمعدانی‌های رنگارنگ جاخوش کرده بود... پایم مرا کشاند سمت حوض و دلم نشاندم بر لبه آن... دستم را داخل حوض فرو بردم و مشتی آب بر روی گلدان شمعدانی کنارم پاشیدم که با گل‌های صورتی‌اش داشت حسابی دلبری می‌کرد... عطر خوشی برخاست و بر عمق وجودم نشست... مشت دوم آب را که خواستم بردارم تصویر نقش بسته بر روی سطح آب حواسم را پرت کرد... سر بلند کردم... عمارتی بزرگ و پر نقش و نگار روبرویم ایستاده بود و مرا به سمت خود دعوت می‌کرد... برخاستم و به سمتش رفتم... دستم را به نرده‌های چوبی تراش خورده گرفتم، از پله‌ها بالا رفتم و وارد عمارت شدم... عمارت که نه، بهتر است بگویم دنیای هنر... چشم به هر طرف که می‌چرخاندم میخکوب رنگ‌ها و نقش‌ها می‌شدم... رقص نوری که از میان پنجره‌های رنگی پاشیده شده بود روی فرش از هر رقص نوری زیباتر و چشم‌نوازتر بود... نشستم میان نورهای رنگی و چشمانم را بستم و در آرامشی که از در و دیوار می‌بارید غرق شدم...

چشمانم را که باز کردم ایستاده بودم وسط پذیرایی بی نور خانه‌ای 40 متری... مسئول بنگاه داشت با آب و تاب از امتیازهای خانه تعریف می‌کرد و من در تلاش بودم حداقل یک نشان کوچک از آن بهشت مصفا در این ساختمان قوطی کبریت‌وار پیدا کنم...

البته پر واضح است که چیزی نخواهم یافت... خیلی وقت است که دیگر خبری از آن دنیای هنر نیست و آرامش حاصل از آن لابه‌لای آسمان‌خراش‌های امروزی از دست رفته است... هنر معماری اصیل ایرانی که روزگاری در همه جای جهان شناخته شده بود و هنوز هم آثار به جا مانده آن حیرت همگان برمی‌انگیزد، متأسفانه حالا در روزگار غربت به سر می‌برد و کسی سراغی از آن نمی‌گیرد... اما ما این هفته می‌خواهیم همراه شما از آن هنر اصیل یادی کنیم و قدری درباره زیبایی ظاهری و باطنی‌اش بخوانیم و لذت ببریم.

چرا معماری مهم است؟

در نگاه نخست شاید تصور شود معماری یک هنر است و به اهالی آن مربوط می‌شود و ارتباطی با ما ندارد که بخواهیم درباره‌اش بشنویم و بخوانیم اما با اندکی تأمل برایمان روشن می‌شود که معماری و مهندسی منزل و محل سکونت یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در سبک زندگی افراد یک جامعه است. امروزه اکثر روان‌شناسان بر این مسأله توافق نظر دارند که نوع معماری منازل تأثیر بسزایی بر روحیات و رفتار انسان‌ها دارد. انسان بخش مهمی از زندگی خود را در منزل می‌گذراند و مطمئنا ذهن و روح او نمی‌تواند نسبت به نوع معماری بنا و نقش و نگار به کار رفته در آن بی‌تفاوت باشد.

درست است که در ابتدا انسان دست به ساخت و ساز می‌زند و یک بنا براساس فکر و ذهن او خلق می‌شود اما در ادامه همان بنا بر رفتار و فرهنگ او و جامعه‌‌ای که در آن زندگی می‌کند اثر می‌گذارد. برای همین است که می‌گویند معماری هم زاده فرهنگ است و هم فرهنگ‌ساز.

معماری طراحی فضاست و این طراحی می‌تواند رفتاری که قرار است در آن فضا شکل بگیرد را مدیریت کند. دقیقا براساس همین مسأله معماران اصیل ایرانی در گذشته از منبع طبیعت، فرهنگ و مذهب برای طراحی و معماری خود بهره می‌گرفتند. آن‌ها هم به بیان و انعکاس مفاهیم فرهنگی و باورهای دینی در آثار خویش اقدام می‌کردند و هم از طریق این عناصر رفتارهای مردم را تحت‌تأثیر قرار می‌دادند.

معماری از مهم‌ترین مظاهری است که هر تمدنی را به دیگران معرفی کنند. به قول جرج میشل معماری چیزی فراتر تاریخ فرم و سبک است. معماری در حقیقت دستاورد عوامل فرهنگی و محیطی است که شیوه زندگی مردم در آن نهفته است.

البته این مطلب در معماری سنتی و قدیمی بیشتر نمود و بروز داشت. در گذشته معماری و شهرسازی ارتباط عمیقی با اعتقادات و فرهنگ هر منطقه‌ای داشت. عوامل محیطی و آب و هوای خاص هر منطقه در شکل و شمایل، طراحی و مواد به کار رفته در بناها هر منطقه اثرگذار بود یعنی به عبارتی معماری بناها در هر شهری با زبان بی‌زبانی هویت فرهنگی و وطن خویش را به به دیگران معرفی می‌کرد.

یک قدمت هزار ساله

این‌ جمله معروف که می‌گوید «هنر نزد ایرانیان است و بس» حقیقت محضی است که به قدمت تاریخی هنر در ایران اشاره دارد. نگاه به تاریخ باستان ایران و رونق معماری در آن نشان می‌دهد که این هنر از کهن‌ترین هنرها در ایران است. در گوشه و کنار ایران به‌ویژه در روستاهای قدیمی آثاری وجود دارد این ادعا را ثابت می‌کند. تالارها، شبستان‌ها و ستون‌های تخت‌جمشید، قلعه اصفهان، آثار شهر شوش، آتشکده‌های باستانی، طاق بستان در کرمانشاه، کاخ چهل ستون، بناهای هنرمندانه مساجد و بقعه‌ها و امامزاده‌ها و... که با هنری اعجاب‌انگیز ساخته شده‌اند همگی از هنر و استعداد معماری ایرانی حکایت دارند.

از خلال نوشته‌های باستان‌شناسان برمی‌آید که معماری در ایران ده هزار سال قدمت دارد. این هنر کهن در هر دوره‌ای متناسب با حکومت‌ها، ادیان و باورها با تغییرات و تکاملاتی همراه بوده است. مورخان براساس ویژگی‌های معماری در هر کدام از این دوره‌های از سبک‌های مختلفی نام برده‌اند که براساس معروف‌ترین آن‌ها می‌توان بناهای تاریخی ایران را بر اساس سبک معماری پارسی، پارتی، خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی دسته‌بندی کرد. چهار شیوه خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی ماحصل دگرگونی‌های پس از ورود اسلام به ایران است.

پیش از اسلام

سبک معماری پارسی:

قدیمی‌ترین شیوه معماری ایرانی است که روزگار هخامنشی تا حمله اسکندر به ایران یعنی فاصله بین سده ششم پیش از میلاد تا سده چهارم را دربرمی‌گیرد. نام این سبک از پارس‌ها که روزگاری بر کشور پهناور ایران فرمانروایی می‌کردند گرفته شده است. برای این سبک انشعابات و زیرشاخه‌های فراوانی برشمرده‌اند که مهم‌ترین آن‌ها شیوه پیش‌پارسی، شیوه مادی و شیوه هخامنشی است.

شیوه پیش پارسی تا سده هشتم پیش از میلاد استفاده می‌شد و نیایشگاه چغازنبیل از آثار این دوره است. بعد از این دوره، در بین بین سده‌ هشتم تا سده ششم پیش از میلاد سبک معماری مادی رواج یافت و بناها براساس اصول این سبک ساخته می‌شدند. اما بعد از سده ششم با به قدرت رسیدن هخامنشیان در ایران شیوه معماری ایران دچار تغییراتی شد و معماری هخامنشی بر آن سایه افکند و تا ۲۴۰۰ سال پیش در ایران رواج داشت که شاهکارهای معماری بسیاری چون شهرهای باستانی تخت جمشید، شوش و اکباتان از این دوره به یادگار مانده است.

از آن‌جا که در دوره هخامنشی سرزمین ایران بسیار وسعت داشت و شاهان هخامنشی از مهارت هنرمندان ممالک مختلف تحت فرمانشان بهره می‌برند، در آثار معماری این دوره تأثیر هنر ملل دیگر نیز دیده می‌شود. البته این تأثیرپذیری به صورت تقلید و پیروی نبوده بلکه به شیوه بازآفرینی و الهام‌پذیری انجام می‌شده است و البته این قضیه فقط مختص این دوران نیست.

سبک معماری پارتی:

از قرن چهارم پیش از میلاد کم‌کم سبک معماری پارسی کمرنگ شد و جای خودش را به سبک پارتی داد که این سبک تا ورود اسلام به ایران ادامه داشت. معبد آناهیتا، ارگ کهن نسا، قلعه دختر، طاق کسری و کاخ سروستان مشهورترین سازه‌های این دوره محسوب می‌شوند. این شیوه هم دارای دوره‌های مختلفی است. دوره اشکانیان یا پارتیان یکی از دوره‎‌های این سبک است که در این دوره ساختن گنبد متداول گشت و به نمای ساختمان بسیار توجه شد. نقاشی‌های دیواری رونق پیدا کرد و برای تزئینات از نقاشی و گچبری بهره برده می‌شد. اشکانیان در معماری خود از طاق گهواره‌ای، قوس و رگچین با سنگ قلوه و برجسته كاری تزیینی استفاده می كردند. براساس نظر برخی از معماری معروف «طاق‌دار» از این دوره آغاز شده و در دوره ساسانیان ادامه یافته است. دوره ساسانیان دوره دیگری است که در این سبک معماری می‌توان به آن اشاره کرد. بهترین شیوه طاق زدن بر بناهای مربع شکل در معماری ایرانی و غربی متعلق به این دوره است. برخی از اصول معماری ساسانی به ترقی معماری «گوتیک» در اروپا کمک بزرگی کرد. گنبد، ایوان، طاق‌نماها، اتاق‌ها و طاق‌های گهواره‌ای که اعلب در اطراف یک یا چند حیاط قرار گرفته‌اند، اساس معماری این دوره است و تزئینات بناها را گچ‌بری، موزائیک‌کار و نقاشی دیواری تزئینات تشکیل می‌دهد.

پس از اسلام

بار ورود اسلام به مرزهای ایران سبک معماری ایران دچار تغییر و تحولات فراوانی شد. جهان‌بینی اسلامی بر تفکر معمار سنتی سایه افکند و در بعد نظری و حوزه آثار، معماری ایران را تحت‌الشعاع قرار داد و معماری اسلامی ـ ایرانی متولد شد که همان‌طور که اشاره کردیم شامل سبک‌های مختلفی است.

سبک خراسانی از ابتدای تا انتهای قرن چهارم رواج داشته و دوره‌های صفاریان، طاهریان و غزنویان را شامل می‌شده است. از آثار این دوره می‌توان به مسجد جامع اصفهان، مسجد جامع نائین و تاریکخانه دامغان اشاره کرد. سبک رازی از قرن پنجم تا ابتدای قرن هفتم و حمله قوم مغول ادامه داشت آرامگاه اسماعیل سامانی، برج گنبد قابوس و برج‌های خرقان از یادگارهای این دوره است. از قرن هفتم تا اوایل قرن دهم هجری نوبت به سبک آذری می‌رسد که در این دوره آثار ماندگاری چون ارگ تبریز، مسجد گوهرشاد، مسجد بی‌بی خانم در سمرقند و منارجنبان معروف اصفهان به گنجینه معماری ایران افزوده شد. و اما در اوایل قرن دهم هجری زمان رونق سبک اصفهانی بود که حکومت‌هایی چون صفویه، افشاریه، زندیه را از سر گذارند و تا اواسط دوره قاجار هم ادامه داشت. در این بین دوره صفویه یکی از باشكوه‌ترین عرصه‌های معماری تاریخی ایران است. معماران و مهندسان كم نظیری در این عصر می‌زیستند که سهم بسزایی در پیشرفت معماری ایران داشته‌اند. از سازه‌های معروف این دوره می‌توان به چهلستون، عالی‌قاپو، مسجد امام و مسجد شیخ لطف‌الله اشاره کرد.

شیخ هنرمند؛ ستاره پرفروغ آسمان معماری ایران

یکی از معماران بنام ایرانی که نامش چون نگینی درخشان در میان گنجینه عظیم معماری ایران می‌درخشد، «محمد بن حسین عاملی» معروف به «شیخ بهایی» است. او که اصالتا اهل جبل عامل بود، در سن 13 سالگی به ایران آمد و شهر قزوین را که آن زمان مرکز دانشمندان شیعه به شمار می‌رفت، برای اقامت برگزید تا از محضر دانشمندان آن دوره بهره ببرد. او در دوره شکوه معماری ایران یعنی عهد صفوی می‌زیست و در علوم مختلف چون عرفان، فقه، سیاست، هیئت، نجوم، ریاضیات، هنر و معماری مهارت و تبحر خاصی داشت و حتی به درجه اجتهاد رسیده و مقام شیخ‌الاسلامی را به دست آورده بود. او با بهره‌گیری از این علوم مختلف آثار و خدمات شکوهمندی چون کاریز نجف‌آباد، حمام شیخ بهایی، مجموعه کاخ‌های دولتی اصفهان(دولت‌خانه)، طرح تقسیم آب زاینده‌رود، طراحی ساعت شاخص اوقات شرعی، ساختن منارجنبان، طراحی گنبد مسجدشاه اصفهان، چینی‌خانه بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی و... را تقدیم تاریخ معماری ایران کرد و بر ارزش و اعتبار این هنر افزود. البته از این آثار نام برده شده، مهم‌تر و ماندگارتر گلدسته و گنبد حرم رضوی است که با طراحی هنرمندانه شیخ بهایی ساخته شده است.

مزدا نوبری عضو هیئت علمی گروه معماری دانشگاه خیام در توصیف هنر معماری شیخ بهایی می‌گوید: «او دانش معماری را به حد اکمل رسانده که از یک سو بی نقص و زیباست و از دیگر سو معنادار.»
وی درباره ویژگی معماری شیخ بهایی به این نکته اشاره می‌کند: «شیخ بهایی مصالح را خوب می‌شناخت به نحوی که توانسته مصالح را دقیق در کنار هم قرار دهد مثلا در مکانی که در معرض تابش مستقیم آفتاب و یا باد و باران قرار دارد به یک شکل عمل نمی‌کند تا دمای داخلی ساختمان به تناسب رعایت شود و همه این عناصر در کنار هم نشانگر آن است که او از دانش مهندسی برخوردار بوده است.»

عمارت‌های فرنگی!

معماری هم مثل بسیاری از پدیده‌های اجتماعی و فرهنگی دیگر تا دوره قاجار از عوامل درونی جامعه تأثیر می‌پذیرفت و همگام با آن در حرکت بود اما از این دوره درپی رفت و آمد سفرا و هیئت‌های سیاسی، اقتصادی و مبلغین مذهبی و سفر شاهان قاجاری و دانشجویان به فرنگستان، به تدریج فرهنگ غربی و ظواهر مدرنیسم پایش به ایران باز شد و دگرگونی‌های فراوانی در عرصه‌های مختلف من جمله معماری ایرانی به وجود آورد. در این دوره تقلید از معماری اروپایی و روسی به صورت آشکار آغاز و همگام با تغییر و تحولات پدیده‌های سیاسی ـ اجتماعی ادامه پیدا کرد.

در آن دوره به این‌گونه تغییر و تحولات با دید مثبت نگاه می‌شد و نشانه تجددخواهی و پیشرفت به شمار می‌رفت و برخی از روزنامه‌ها از تعریف و تمجید می‌کردند. تقلید از معماری اروپایی که از دروه قاجار آغاز شد در دوره رضاشاه هم ادامه یافت و بناهایی با معماری غیر ایرانی در طی این مدت طراحی و ساخته شدند. ساختمان تلگراف‌خانه و عمارت بلدیه در میدان توپخانه و عمارت پیرامون میدان حسن‌آباد نمونه‌هایی از این نوع معماری هستند.

اما از سال 1350 به بعد در معماری مدرن یک جریان تاریخ‌گرا پدید آمده بود و برخی از معماران می‌کوشیدند آثاری در پیوند با معماری گذشته ایران پدید آورند. آن‌ها در تلاش بودند با استفاده از تکنولوژی‌های مدرن و اصول زیبایی‌شناسی مدرن تعبیر دیگری از معماری سنتی ارائه دهند. یکی از اولین بناها با این سبک، یعنی سبک مدرن ایرانی میدان آزادی است. که «امانت آنرا» آن را در سال 1350 طراحی کرد. دقیقا در همین زمان «سردار افخمی» و شرکا ساختمان تئاتر شهر براساس همین دیدگاه ساختند.

خلاصه آن‌که کم‌کم معماری ایرانی از اصل خویش فاصله گرفت و همراه با پدیده‌های دیگر مسیر مدرنیسم و تطبیق با زندگی مدرن را در پیش گرفت. هر چند اومانیسم، سکولاریسم و سرمایه‌داری که از مبانی ویژگی‌های دوران مدرن است جهان‌بینی خاصی به دنبال دارد و همین جهان‌بینی معماری خاصی را رقم می‌زند اما تمام قصه این نیست بلکه اکتشافات جدید علمی، اختراع و تکنولوژی‌ها، ابزار و ماشین‌های جدیدی را وارد زندگی کرد که با ورودشان بخش‌های زیادی از فضاهای شهری دچار تغییر و دگرگونی شدند. از طرفی با پذیرش شهرنشینی به عنوان الگوی برتر سکونت در دوران معاصر گرایش به شهرنشینی افزایش پیدا کرد و جمعیت زیادی به سمت شهرها سرازیر شدند. محدودیت زمین‌های قابل ساخت، هزینه‌های ساخت و ساز، محدویت توسعه شبکه‌های خدماتی مثل خیابان، آب، برق و عواملی از این قبیل دست به دست هم دادند و جامعه ایرانی به سمت برگزیدن الگوی شهرنشینی غربی سوق دادند. بر همین اساس رشد عمودی ساختمان‌ها و آپارتمان‌نشینی و ساخت آسمان‌خراش‌ها جای خانه‌های باصفای قدیمی گرفتند. بی‌شک شیوه‌های جدید زندگی که هیچ سنخیت و شباهتی با معماری ایرانی ـ اسلامی نداشته و خانه‌های ایرانی از شکل سنتی و درون‌گرا به مدرن و برون‌گرا تغییر شکل دادند.

اصول برپایی یک عمارت باشکوه

این همه آثار معماری بی‌نظیر که در گوشه و کنار ایران قد علم کرده‌اند و حیرت و تحسین هنردوستان و هنرشناسان در سراسر عالم را برانگیخته‌اند را وقتی نگاه می‌کنید، ویژگی‌ها و شاخصه‌هایی موج می‌زند که آن را از سایر معماری‌ها متمایز می‌سازد و هویتی خاص به آن می‌بخشد. شاخصه‌ها کلی‌ترین و مهم‌ترین و اصلی‌ترین دریافت‌های مخاطب را نسبت به خصوصیات یک معماری نشانه می‌رود. و معماری ایرانی شاخصه‌های زیبا و منحصر به فردی دارد که مرور برخی از آن‌ها مطمئنا برای شما هم دلپذیر خواهد بود.

معماری درون

معماری ایرانی، معماری درون است. اصل بنیادین این معماری، توجه و تأکید بر درون است. این معماری در درون شکل گرفته و از بیرون فهمیده نمی‌شود. شما در بیرون از آن هیچ جلوه‌ای نمی‌بینید اما همین که پا در درون می‌گذارید زیبایی و لطایف شما در بر می‌گیرد.

معماری حیاط‌ها

حیاط در معماری ایرانی انسجام‌دهنده اجزا و قلب تپنده بناست. در میان بنا قرار دارد و دیگر اجزای نسبت به آن تعریف می‌شوند. حیاط منبع نور، هوا و زندگی سایر قسمت‌های بناست.

معماری پیوند فضای باز و بسته

همان‌طور که گفتیم در معماری ایرانی، حیاط در وسط بنا می‌نشیند و تک فضاهای بسته دور او را احاطه می‌کنند و به صورتی طراحی می‌شوند که پیوندشان با حیاط ناگسستنی است و اگر پیوندشان قطع شود معماری‌شان معنای خود را از دست می‌دهد. سه‌دری‌ها، پنج‌دری‌ها، تالارها و... که فضای زیستی بنا هستند همه به نوعی با حیاط در ارتباطند و بهترین فضای خانه این امتیاز نصیبش می‌شود که بهترین چشم‌انداز به حیاط را به دست‌ آورد.

معماری نظم و وقار و اعتدال

معماری ایرانی نظم و آراستگی موج می‌زند. نظم هندسی در همه جای آن حکم‌فرماست. همه چیز در جای خود می‌نشیند. کژی و آشفتگی به آن راه ندارد.

معماری سهل و ممتنع

معماری ایرانی ساده و روشن و در عین حال عمیق است. ظاهرش ساده است اما در باطن پر از معنا و مفهوم است. بر عکس معماری جدید است که در آن تلاش می‌شود به هر وسیله ممکن در همان نگاه اول باعث حیرت و شگفتی مخاطب شود.

معماری تنوع در عین هماهنگی

در معماری ایرانی تنوع همراه و توأمان با هماهنگی است. همه تلاش معمار در این است که همه اجزای بنا با هم در هماهنگی و همسانی کامل باشند اما این باعث نمی‌شود که او از تنوع و دگرگونی در دل این هماهنگی غافل شود. او با بازی با اشکال و رنگ‌ها و مصالح و... اجزای هم‌شکل را به صورت‌های مختلف جلوه می‌دهد. با سقف‌های گوناگون یا استفاده از مصالح متفاوت فضاهای مانند هم را مختلف می‌سازد. اگر یک لحظه چشم‌تان را ببندید حتما نمونه‌های این تنوع در عین هماهنگی را مثلا در تنوع شکل و تزئین سقف‌های یکنواخت یک شبستان یا رواق به خاطر می‌آورید.

معماری سقف‌ها

در معماری ایرانی به سقف توجه ویژه می‌شود. نمونه‌های فراوانی از گنبدها و سقف‌های پر نقش و نگار در معماری ایرانی وجود دارد. سقف‌هایی که با هندسه پیچیده طراحی و به روش‌های گوناگون آراسته و تزئین شده‌اند. این همه تأکید بر سقف یک بعد سومی را در معماری ایرانی داخل می‌کند و یک معماری سه بعدی را رقم می‌زند.

معماری ظرافت

در این معماری هیچ چیز به حال خود رها نمی‌شود. هر جزئی که به دست معمار ایرانی می‌رسد آن را به بهترین نحو نفیس و گرانبها می‌کند. سنگ‌ها حجاری می‌شوند، آجرها نقش می‌گیرند، چوب‌ها قطعه فطعه می‌شود و با گره چینی به هم پیوند می‌خورد، کاشی‌ها تکه تکه و با هنر معرق به کار می‌روند. تمام فضای بنا در معماری ایرانی از کاشی‌کاری، گچ‌بری، نقاشی، حجاری، آینه‌کاری و... پر است.

معماری نور

نور در معماری ایرانی ـ اسلامی عامل زنده کردن فضاست. هیچ فضایی بدون نور تعریف نمی‌شود. وجود روزنه‌ها و مشبک‌های کوچک در دیوارها و سقف‌ها نمونه‌ای از تمهیدات برای استفاده بهتر از نور هستند. به کار بستن انواع نقوش هندسی و گیاهی در مشبک‌ها و شیشه‌های رنگی در پنجره‌ها اسباب لطافت بیشتر نور را فراهم می‌کند. اما اوج بهره‌گیری از نور در معماری ما را در آینه‌کاری را می‌توان جستجو کرد.

معماری آرامش

معماری ایرانی معماری سکون و آرامش است. پرهیاهو و آشفته نیست و همه اجزا و تزئینات طوری به کار می‌روند که بر آرامش بیشتر فضا بیفزایند.

علاوه بر این شاخصه‌ها اصولی هم بر معماری ایرانی حاکم است. این اصول که ریشه در فرهنگ و شیوه زندگی مردم داشت بعد از ورود اسلام با جهان‌بینی اسلامی در هم آمیخته شد و آثار بی‌نظیری را به وجود آورد. درباره این اصول حاکمه دیدگاه‌های مختلفی مطرح شده که یکی از آن‌ها دیدگاه استاد پیرنیا است. به اعتقاد وی معماری سنتی ایرانی با هر کاربردی از 5 اصل مردم‌واری، خودبسندگی، نیارش، پرهیز از بیهودگی و درون‌گرایی تبعیت می‌کنند. صحبت درباره همه این اصول در این مجال نمی‌گنجد و ما فقط به اصل درون‌گرایی که دارای نکات جالبی است اشاره‌ای می‌کنیم.

این اصل برگرفته از جایگاه والای زندگی خانوادگی و حرمت آن است. در معماری سنتی ایرانی معماران با ساماندهی اجزای ساختمان گرداگرد یک یا چند میان‌سرا، ساختمان را از جهان بیرون از خود جدا می‌کردند و تنها با یک هشتی این دو را به یکدیگر مرتبط می‌ساختند. این هشتی در ورودی عمارت قرار داشت و نحوه قرار گرفتن آن هم به صورتی بود که فردی که در آن‌جا قرار داشت دیدی نسبت به فضای داخلی خانه نداشت و حریم خانواده کاملا رعایت می‌شد.

نهی از اشراف یکی از زیرشاخه‌های اصل درون‌گرایی است. معماری ایرانی این نکته مهم را مدنظر داشت که فضای داخلی خانه از اشراف بیگانگان مصون بماند تا از این طریق آسایش و آرامش اهالی خانه فراهم شود. برای رسیدن به امر معماران به الگوی چیدمان مناسب فضا توجه داشتند و از ساخت بناهایی با ارتفاع زیاد پرهیز می‌کردند.

ایجاد محرمیت دیگر موضوع مهمی است که در ذیل اصل درون‌گرایی در معماری سنتی ایرانی مورد توجه واقع می‌شد. اهمیت این مسأله به خاطر این است که نه تنها دارای خواستگاه فرهنگی در میان ایرانیان است بلکه در منابع دینی هم تأکیدات فراوانی نسبت به آن صورت گرفته است. برای همین معماران و سازندگان با به کارگیری روش‌ها و تکنیک‌ها مختلف سعی داشتند از پس این مهم برآیند. از جمله این اقدامات می‌توان به ساخت هشتی در بدو ورود به خانه اشاره کرد که این فضا در واقع یک پیش ورودی برای داخل شدن به سایر فضاهای خانه محسوب می‌شد. تقسیم خانه به اندرونی و بیرونی و قرار دادن اندرونی با فاصله نسبتا زیاد از ورودی و ایجاد پیچ و خم در مسیر ورود به عرصه‌های خصوصی خانه از دیگر اقداماتی بود که برای رعایت حریم خانه توسط معماران انجام می‌گرفت.

آرامش از دست رفته

متأسفانه معماری امروز ما مورد هجوم ارزش‌ها و فرهنگ غربی قرار گرفته و از آن اصول و شاخصه‌های ناب آن خبری نیست. اصل درون‌گرایی جای خود را برون‌گرایی داده است و تغییرات اساسی در نقشه و تزئینات ساختمان‌ها ایجاد شده است. عناصری چون ایوان، سرداب، باغچه، حیاط، هشتی و... به فراموشی سپرده شده‌اند و بالکن، پاسیو، نورگیر و... جای آن‌ها را در خانه‌ها جدید گرفته‌اند و به ضرب و زور می‌خواهد نقش بی‌بدیل آن عناصر را ایفا کنند. دیگر از محرمیت و عدم اشراف که اساس خانه‌های سنتی بود خبری نیست. نماهای شیشه‌ای خانه‌ها هرگونه آرامش و آسایشی را از خانه‌ها سلب کرده است. آشپزخانه‌های اُپن که هیچ حریمی برای بانوی خانه قائل نیست جای آشپزخانه‌ها و مطبخ‌های محجوب را اشغال کرده‌اند.

خانه‌های سنتی به شکل‌های گوناگون حامل ارزش‌های دینی و عرفانی را بود اما در معماری مدرن فضای طراحی شده فاقد هر نماد دینی است و همه چیز براساس آسایش ظاهری طراحی می‌شود.

نقشه‌ و فضای خانه‌های سنتی در جهت تقویت و برقراری روابط اجتماعی بوده است اما خانه‌ها در معماری مدرن به رشد فردیت و گسست روابط خانوادگی کمک می‌کند. میل به جدایی‌گزینی از خانواده و تخصیص یک فضای خصوصی به هر یک از اعضای خانواده به بحث فردگرایی و دور شدن اعضای خانواده از هم دامن می‌زند و شاید این مسأله را بتوان به عنوان یکی از دلایل مهم توسعه اماکنی چون خانه سالمندان دانست.

معماری جدید سنت مهمان‌دوستی ما ایرانی‌ها را هم دستخوش تغییر کرده است چرا که در فرهنگ آپارتمان‌نشینی چه به لحاظ فضا و چه از بعد اجتماعی این امکان را از خانواده‌ها سلب شده است.

جایگزینی معماری مدرن به جای معماری اصیل ایرانی بر کوچک‌تر شدن خانواده‌ها و کاهش میزان موالید نیز اثرگذار بوده است. کودکان به دلیل نبود فضای برای تخلیه انرژی دچار مشکلات روحی و روانی و رفتارهای تخریبی می‌شوند.

خلاصه آن‌که در معماری جدید در مقایسه با معماری سنتی گرچه آسایش بیشتری حاکم است اما خبری از آرامش نیست و فرد در فضایی بیگانه با ارزش‌های فرهنگی و دینی خود روزهای خود را می‌گذراند و همین زندگی در فضای بیگانه روح و روان او خدشه‌دار می‌سازد.

همان‌طور که در ابتدای بحث اشاره کردیم معماری نقش مهمی در شکل‌دهی روابط، خلق و خوی و فرهنگ افراد و به صورت کلی سبک زندگی دارد و به همین خاطر کالبد بسیاری از فضاهای شهری و ساختمان‌ها زمینه ظهور و بروز فرهنگ غربی و اروپایی را فراهم آورده است و سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی ما به خصوص در زمینه معماری مانند انسان محتضری رو به موتی است نفس‌های آخر خویش را می‌کشد. امروز ما از گنجینه ناب معماری اصیل خود در دور و اطرافمان هیچ اثری نمی‌بینیم و آن را به تاریخ حواله داده‌ایم. یک عزم جدی برای مقابله با این اتفاق ناخوشایند لازم است عزمی که ما را به اصل خویش بازگرداند. البته این سخن به ما معنا نیست که دقیقا ما مانند نیاکان‌مان را زندگی کنیم و از همه مظاهر جدید زندگی و تکنولوژی چشم بپوشیم بلکه باید اصول دقیق آن معماری اصیل را با توجه شرایط زندگی امروز بازنویسی کنیم و هر دو را با هم و توأمان پیش ببریم. به امید آن که ما دور مانده‌ها از اصل خویش، باز جوییم روزگار وصل خویش.


نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: