نیلوفر حاجقاضی
دوره دبیرستان یه دبیر زبان داشتیم به نام خانم خلیلی که خیلی مرتب بود و خط اطوی شلوارش هندونه قاچ میکرد. خانم خلیلی تأکید زیادی روی برنامهریزی داشت و جلسهای از کلاس نبود که درباره این مورد حرف نزنه. همیشه هم تأکید میکرد که از برنامهریزی ساده شروع کنین. میگفت معمولا بچهها ناگهان جوگیر میشن و برنامههایی پیچیده و سختی تنظیم میکنن که انگار چینش برنامه برای پرتاپ موشک به فضای ناساست برای همین هم طرف زورش میاد اجراییاش کنه ویک دونهاش هم انجام نمیشه. خانم خلیلی میگفت برای بالا رفتن راندمان، یه برنامه معمولی و ساده بریزید که حداقل دو موردش رو اجرا کنین. یاد خانم خلیلی بخیر که خبر نداشت در آیندهای نه چندان دور « از شنبه شروع میکنم» شعاری میشه برای خنده و شوخی!
شروع
تو تقویم خیلی از ما شنبه علامت خورده؛ گاهی هم توی یادداشت گوشیهای همراه، این شنبه موعود یادآوری شده یا هشدارهای گوشی همرا ه مان را برای یاد اوری این نوع شنبه فعال کرده ایم. همان شنبهای که به ندرت از راه میرسد. همان شنبه طلایی برای رسیدگی به کارهای عقبافتاده یا نیمهکارهای که روی زمین مانده، انجامشان با وجود سادگی برایمان خیلی سخت شده اما انجام ندادنشان هم آزارمان میدهد. چون همیشه حال و حوصله انجام انکار سختی را که قولش را به خودمان دادهایم نداریم و بهانه میآوریم.
مثلا قرنطینه کرونایی فرصت خوبی برای انجام تمام کارهای تلنبار شده بود. خود من کلی وعده وعید به دلم دادم که در خانه ماندن، باعث میشه درز و دورزهای پاره و میخهای شل شده، کمددیواریها شلوغ و نامرتب سر و سامانی بگیرند و کتابی را که از پارسال هنوز نشانم لای صفحه ۱۰ مانده را بخوانم اما با اهرم فشارهای روانی که خودم به خودم وارد میآوردم فقط توانستم کار کتاب را یکسره کنم. آن هم چون کتاب خواندن را نسبت به بقیه کارهای عقبمانده بیشتر دوست داشتم و با پارتیبازی انتخابش کردم.
ابلوموف درونت را بشناس
نمی دانم رمان معروف «ابلوموف» شاهکار رئالیسم «گنجاروف» را خواندهاید
یا نه؟ این نویسنده روسی در زندگی ۷۹ ساله خود سه رمان و تعداد زیادی داستان کوتاه
و مقاله نوشت. اما منتقدان، آبلوموف را شاهکار بزرگ او و رئالیسم روسی میدانند.
تأثیر آبلوموف در جامعه روسیه تا آنجاست که پس از نگارش این رمان، این لغت به
زبان و فرهنگهای لغت روسی راه یافته، به صورت واژهای پر تکرار در فرهنگ عامه
مردم در آمد. این لغت در زبان روسی به معنای «رخوت و بیتصمیمی» مورد استفاده قرار
میگیرد؛ دو ویژگی اصلی «ایلیا ایلیچ آبلوموف»، یعنی شخصیت اصلی رمان. آبلوموف علاوه بر تنبلی که به صورت یک جور
بیماری گریبان او را گرفته است، مهمل و خیالباف هم هست یعنی تنبلی، ذهنش را هم
بند آورده تا آنجا که در بهترین و
مساعدترین شرایط گامی برنمی دارد و بزرگترین فعالیت ذهنی او رؤیاپردازی است.
این را برای این مطرح کردم تا بگویم انگار از زیر کارهای عقب افتاد در
رفتن اتفاقی برون مرزی است. پشت
گوش انداختن کارها،
امروز و فردا کردن، تعلل،
به تعویق انداختن، بیتفاوتی،
سهلانگاری و... تمام نامهای دیگر تنبلی است که وقتی با «نمیتوانم» یا «حوصله ندارم»
آمیخته شوند باعث میشود آن «شنبه» که قرار است از راه برسد و سر و سامانی به
روزگارمان بدهد هرگز نیاید.
گاهی هم توقع بیش از اندازه وکمالگرایی و سرگرمیها و وقتگذرانی سر دشمنی با شنبه موعود دارند و به تنبلی ما دامن میزنند.
اینترنت را قطع کن
یکی از موانع اصلی نرسیدن آن شنبه موعود و راست و ریست شدن کارها دم دست بودن نت است. خودتان هم میدانید که همه مان با کوچکترین بهانهای سراغ نت میرویم. مثلا خود من همین دیروز میخواستم برای صدمین بار در طول زندگی قورمهسبزی درست کنم ولی به بهانه خوشمزهتر شدنش رفتم سراغ نت، در دریای آن غرق شدم و سر از پیجهای مختلف گلآرایی و ترفندهای ضد پیری درآوردم. پیش خودم گفتم اگر قورمهسبزی را با همان روش قدیمی بار میگذاشتم میتوانستم در این سه ربعی که شارژ سوزاندم میتوانستم درزهای لباسهای قدیمی شوهرم را که دو سه سالی است گوشه کمد چشمک میزنند بدوزم و زودتر آنها را به خیریه ببخشم.
کش دادن میچسبد!
جیمز سوروویاکی در مقالهای میگوید: ذهن ما تمایل بیپایانی به اهمالکاری دارد، تمایل به عقبانداختن چیزهایی که میدانیم عقبافتادنشان به ضرر ماست. در سالهای اخیر، اهمالکاری موضوع چندین پژوهش جالب توجه در حوزه اقتصاد رفتاری بوده است. اما نکتهای در این پژوهشها هست که میتواند برایمان خوشایند باشد: حتی اقتصاددانهای برنده جایزه نوبل هم اهمالکاری میکنند!
حتی دانشگاهیان، که در بازههای طولانی به صورت سرخود فعالیت میکنند، شاید بهطور خاص مستعد آن باشند که کارهایشان را به تعویق بیندازند. اما خسارتهایی به همراه دارد که ممکن است به نظرمان نرسد.
مثلا وقتی برای رسیدن به فرودگاه یا راهآهن به موقع راه نمیافتیم، مجبور میشویم ماشین دربستی بگیریم تا به موقع برسیم. وقتی قبض جریمه یا مالیات را به موقع نمیپردازیم، مشمول تخفیف نمیشویم. وقتی نسبت به یک سری نکات بهداشتی، سهلانگاری میکنیم، مجبور میشویم هزینههای درمانی بالایی بپردازیم. وقتی کارها را عقب میاندازیم یا میگذاریم برای لحظه آخر، مجبور میشویم هزینه روانی و مالی بسیاری پرداخت کنیم.
این کار نه فقط در ایران که در همه جهان، هزینهبردار است. بنابر مقاله جیمز سوروویاکی، اهمالکاری هزینههای هنگفتی بر کسبوکارها و حکومتها تحمیل میکند.
به دنبال جایزه
پشت گوش انداختن موضوعات شاخه ایاز تنبلی است که انگیزه نداشتن هم به آن کمک میکند. حتما شما هم کسانی را میشناسید که گرفتن نمره خوب اصلا برایشان مهم نیست و از آن لذت نمیبرند پس درس هم نمیخوانند و تنبلی میکنند.
یا مثلا فکر کنید که اگر به شما پیشنهاد رفتن به باشگاه شده باشد و به اصطلاح «حال» نداشته باشید ولی در ازای قبول رفتن به باشگاه به شما یک میلیون بدهند، چه خواهید کرد؟ جواب واضح است: قطعا و بیچون و چرا آن را انجام میدهید. یا اگر تنبلی، اجازه تمیز کردن پارکینگ را به شما نمیدهد ولی برای انجام این کار، شخصی اسلحهای را پشت سر شما بگذارد، آن موقع چه؟
نظر کارشناس
به نقل از تسنیم، احسان طریقت در برنامه تلویزیونی اتفاق با تأکید بر اینکه ما خیلی اوقات تصمیم میگیریم از شنبه کاری را انجام دهیم اما آن شنبه هیچگاه از راه نمیرسد! اظهار کرد: یک موقعهایی قرار است کارهایی را انجام دهیم که آن کارها برایمان خیلی سخت به نظر میآید و حاضریم خیلی کارهای دیگر انجام دهیم اما هیچ وقت سراغ آن کار نرویم، خیلی از آن کارها بهانههایی بوده برای اینکه کارهای مهمترمان را انجام ندهیم، در واقع توضیح اهمالکاری این است که کاری را باید انجام دهیم ولی آن را انجام نداده و یا در قبال اینکه آن کار را انجام دهیم حاضریم یک کار دیگری انجام دهیم، اما احساس میکنیم لیاقت چیزی بیشتر از آن که الان هستیم را داریم.
وی ادامه داد: خیلی از ما میدانیم که باید خیلی از کارهای دیگر را انجام دهیم تا پیشرفت کنیم اما هیچ وقت این اتفاق نمیافتد و برچسبهای زیادی روی خودمان میزنیم مثل اینکه آدم تنبلی هستیم و آدمی هستیم که پشت گوش میاندازیم، اما ریشه این موضوع بخشی از وجود ماست به اسم مغز که آن در واقع این اجازه را به ما نمیدهد که این کار را انجام دهیم، مغز ما حدود دو درصد از وزن بدن ما را تشکیل میدهد و حدود ۲۰ درصد از انرژی روزانه ما را به خودش اختصاص میدهد.
این کارشناس مدیریت بازاریابی محتوایی در ادامه یادآور شد: ما واژهای داریم تحت عنوان عادت، مثل اینکه در ابتدا که رانندگی یاد میگیریم زود خسته میشویم اما شش، هفت ماه بعد همه چیز عادی میشود.
وی ادامه داد: همین موضوع در خیلی از کارهای ما هم تکرار میشود، در واقع این مکانیزم مغز ماست که این کار را انجام میدهد و مغز همه کار را به صورت الگوریتمی انجام میدهد که بتواند آن را تکرار کند و همین طور آن را تبدیل کند به یک عادت، در واقع مغز میخواهد آن را به صورت یک عملکرد روزانه درآورد، در نتیجه حجم محاسبات و حجم کاری که مغز باید انجام دهد به شدت پایین میآید همین موضوع درباره مکالمه ما با خودمان هم پیش میآید.
طریقت خاطرنشان کرد: وقتی ما میخواهیم با خودمان صحبت کنیم به صورت احساسی جملهای را به خودمان میگوییم که آن جمله مفهوم منطقی پیدا میکند؛ مغز میفهمد که باید کار بیشتری انجام دهد برای همین واکنش دفاعی آن به این موضوع این است که به دنبال چیزی میگردد که حواس ما را با آن پرت کند، در واقع وظیفه مغز حفظ وضعیت موجود و کمک کردن به بقای ماست؛ به خاطر همین است که وقتی تصمیم میگیریم که از روز شنبه رژیم بگیریم یا کاری کنیم، هیچ وقت آن شنبه اتفاق نمیافتد.
این کارشناس ارتباطات رشد تصریح کرد: حالا چه کار میشود کرد که این کار را از روی دوش مغز برداریم؟ یکی اینکه با خودمان روراست باشیم و بدانیم از روز شنبه قرار نیست رژیم خیلی سخت بگیریم یا اتفاق بزرگی را رقم بزنیم و ریسک بزرگی انجام دهیم؛ با کارهای کوچک میتوانیم همه اینها را رقم بزنیم بدون آن که مغز هم دچار بحران شود و عادات روزانهاش دچار مشکل شود، روی همین موضوع میتوانیم هر کاری که انجام دهیم به کوچکترین چیزی که میتوانیم انجام دهیم، تقسیم کنیم تا فراتر از عادات روزانه ما نباشد؛ به خودمان قول دهیم که هر تصمیمی که میخواهیم بگیریم را با کوچکترین کاری که همان روز میتوانیم شروع کنیم، انجامدهیم.
ختم کلام
دین اسلام تنبلی را بسیار مذموم می داند. شخص تنبل نه تنها دنیای خود را نابود میکند بلکه آخرتش را نیز تباه کرده چرا که آن که دنیا را به بیحاصلی و بیثمری گذرانده اندوختهای برای آخرتش ندارد. پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: « پروردگارا نعمت سرزندگی و کوشایی را به ما ارزانی دار و از سستی و تنبلی و ناتوانی و بهانهآوری و زیان و دلمردگی و ملال محفوظمان بدار.» (بحار الانوار، مجلسی، محمد تقی، جلد ۹۱، صفحه ۱۲۵