کد خبر: ۴۸۲۰
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۶:۳۳
پپ
صفحه نخست » نمای نزدیک

باران زعیمی

«بابا» یعنی قهرمان، یعنی ستون محکم، یعنی دلگرمی، یعنی پشت و پناه. پدر وقتی «بابا» شد می‌شود افتخار زندگی فرزند. صبح وقتی فرزند چشم باز می‌کند دلش به قهرمان زندگیش بسته است و می‌داند حتی اگر بابا در خانه نباشد، در سفر همراهش نباشد، کنار دستش روی نیمکت مدرسه و صندلی دانشگاه ننشسته باشد باز هم با اوست. هر طوفانی بلند شود یا واقعه‌ای رخ دهد، سایه بلند بابا، پناه اوست. شاید آن پدر خیلی قدرتمند یا آن‌قدرها عالم نباشد که تمام آرزوهای فرزند را پوشش دهد ولی باز هم دل دختر و پسر به وجودش گرم است. حال تصور کن فرزند قدرتمندترین بابای عالم باشی؛ دیگر هیچ چیز نمی‌تواند دلت را سرد یا سرت را خم کند!

وقتی فرزند بهترین خلق جهان باشی یک‌جور دیگر در جامعه قدم می‌زنی. وصل بودن به سرسلسله شجره طیبه عالم به شرط بلندهمتی یعنی نجات، یعنی افتخار ابدی. ما بابای بلندمرتبه‌ای داریم که حواسمان پرت هم باشد باز عشق می‌ورزد و مراقبتمان می‌کند. می‌داند با همه گیجی‌مان، محبتش در سلول سلول جسم و جان ما جریان دارد.

پدر امت، آیینه جذبه الهی، امیرالمومنین‌‌علیه‌السلام وصف بابای ماست. اوست عالم‌ترین، عابدترین، شجاع‌ترین، بخشنده‌ترین، زاهدترین و عادل‌ترین مردم و ایمانش سنگین‌تر از آسمان و زمین. صراط حق است و ریشه‌های درخت طوبای بهشت در خانه اوست. بابای ما راز حروف مقطعه است و رمز «هزار»، مالک هزار نشانه و سنت از هزار پیامبرخدا. وجودش آکنده بود از علم آدم، فهم و حکمت نوح، حلم ابراهیم، صبر ایوب و زهد عیسی. صاحب هزار رکعت نماز در شبانه روز که از دست‌رنج خود هزار بنده خرید و آزاد کرد. بابای ما هزار زخم شمشیر بر بدن داشت.

هزاران سال پیش از خلقت حضرت آدم، نور وجودش، یک نور واحد بود با نور رسول اعظم‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم که به تسبیح خداوند مشغول بود تا به عبدالمطلب رسید. مولود کعبه بود و صاحب «لیله المبیت». روز مباهله «انفسنا» بود و جان پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم. تنها گام‌های او شایسته قدم گذاشتن بر شانه‌های رسول‌خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم بود و فقط کلام او شایسته ابلاغ آیات برائت. هزار باب علم از خاتم‌الانبیاء‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم آموخت که از هر باب، هزار باب علم دیگر گشوده می‌شد. می‌دید و می‌شنید تمام آن‌چه را پیامبرخدا می‌دید و می‌شنید، تنها با این تفاوت که ولی بود و نبی نبود. علمدار «لواء حمد» در روز حشر و تقسیم کننده بهشت و جهنم، همنشین بینوایان بود و روشنی چشم یتیمان.

شوق‌انگیزتر از این چیست که در میان قهرمانان جهان، بابای ما سیف‌الله بود و زره‌اش پشت نداشت! «حیدر کرارِِ» روز بود و «ابوترابِ» شبانگاهان. هنوز صوت روح‌افزای دعای کمیلش در گوش فرزندانش می‌پیچد و دل بی‌تاب می‌شود با دیدن زیباترین منشور حکومت‌داری جهان که فرمان باباست به مالک‌اشتر و جهان حسرت می‌خورد از غیبت حکومت عدل او. عدلی که دون همتان شقی برنتافتند و با شمشیر هزار درهمی آغشته به زهر هزار درهمی عقده‌گشایی کردند. گرچه بر این ستون هدایت زخم زدند اما هم‌چنان استوار و درخشنده‌تر از خورشید، روشنی‌بخش طریق حق است. چه فخری بالاتر از این که امین خدا بر زمین، بابای ما علی‌علیه‌السلام است.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: