کد خبر: ۴۸۰۶
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۶:۱۹
پپ
تولید کودک برای آلمانیزه شدن هیتلری
صفحه نخست » زیرگذر تاریخ

عاطفه میرافضل

آدولف هیتلر رهبر حزب ناسیونال‌سوسیالیست کارگران آلمان یا همان حزب نازی بود. او بین سال‌های ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ صدر اعظم آلمان و از ۱۹۳۴ به بعد، هم صدراعظم بود، هم پیشوا هم داعیه حکومت بر سرتاسر جهان را داشت و جنگهای عظیمی را آفرید. وی در یک خانواده آلمانی در اتریش متولد شده بود. هیتلر و حزبش بعد از این‌که در مجلس آلمان اکثریت شدند توانستند با رهبری وی، قوای تحلیل‌رفته این کشور را بازسازی کرده و آن را تبدیل به یکی از قدرت‌های برتر اروپا در زمان خود کند. یکی از دلایل عمده وقوع جنگ جهانی دوم تهاجم به کشور ساخته شده لهستان در ۱۹۳۹ میلادی بود که در نتیجه، بریتانیا و فرانسه به آلمان اعلام جنگ کردند و به دنبالش، اروپا و سایر نقاط دنیا شاهد ویرانی‌ها و تلفات بسیار شد.

از آ‌ن‌جا که پایه‌های رژیم نازی در آلمان، بر نظریات نژادپرستانه استوار بود. هیتلر و دوستانش معتقد بودند که تنها نژاد ژرمن حق فرمانروایی بر سراسر جهان را دارد. این برنامه‌های جنون‌آمیز به آدمکشی در عرصه نبرد محدود نمی‌شد؛ از بین بردن و سترون کردن کولی‌ها، ناتوانان ذهنی و افرادی که نژادی غیر ژرمن داشتند هم، بخشی از نقشه بزرگ نازی‌ها بود. اما شاید اقدام آن‌ها برای خالص‌سازی نژادی که در قالب طرحی به نام «سرچشمه زندگی (Lebensborn)»و با هدایت شخص «هاینریش هیملر»، فرمانده «اس.اس» و نفر دوم حکومت نازی‌ها انجام شد، یکی از عجیب‌ترین اقدامات در نوع خود باشد. هیملر معتقد بود که برای ایجاد یک سرزمین با خلوص نژادی بالا، باید زاد و ولد آلمانی‌های دارای نژاد اصیل را تقویت کرد. او در سال ۱۹۳۴، با جلب حمایت هیتلر، برنامه‌ای را به این منظور روی کاغذ آورد و سپس اجرایی کرد. همزمان اجرای طرح در برخی نقاط آلمان آغاز شد؛ زمان دقیق آغاز اجرای پروژه ، ۱۲ دسامبر ۱۹۳۵(۲۰ آذرماه ۱۳۱۴) بود.

چشمه زندگی تحمیلی!

تعداد کمی از مردان و زنان آلمانی حاضر بودند زیر نظر نازی‌ها، ازدواج کنند و صاحب فرزند شوند و نوزاد را برای تربیت، به کارشناسان هیملر تحویل دهند و از خیر کودک بگذرند؛ این دقیقا همان چیزی بود که در طرح «سرچشمه زندگی» باید اجرا می‌شد. این رویکرد نه با فطرت بشری همخوانی داشت و نه می‌توانست تحسین طرفداران هیتلر را در آلمان برانگیزد؛ اما نازی‌ها به تربیت نسلی که به عنوان سرسپرده به دیدگاه‌های فاشیستی، در خدمت آن‌ها باشد، سخت نیاز داشتند. به این ترتیب، طرح در دو حوزه جداگانه کلید خورد؛ حوزه اول تمرکز روی مردان و زنان آلمانی داوطلب و حوزه دوم، به ویژه پس از آغاز کشورگشایی‌های هیتلر، ربودن نوزادان دیگر کشورهای اروپایی و سپردن تربیت آن‌ها به مراکز» سرچشمه زندگی»! هرچند روش دوم، اهداف خلوص نژادی مد نظر هیملر را برآورده نمی‌کرد، اما می‌توانست در زمینه ایجاد جمعیت آموزش دیده منطبق با خواست نازی‌ها، موفق عمل کند.

روایت کودک‌ربائی در یک کتاب

این برنامه به تازگی در کتاب جالبی که ۱۰۰ رخداد جالب تاریخی ۲۰ قرن را در ۶ قاره دنیا نقل کرده، فهرست شده است.در قسمتی از این کتاب آمده است: «قلعه را یک پزشک بلندپایه عضو اس. اس کنترل می‌کرد. او زنی را که وارد می‌شد به دقت معاینه می‌کرد، مبادا که بیماری ژنتیکی، اعتیاد به الکل یا کندذهنی داشته باشند.به زن‌های قلعه اخطار داده شده بود که هیچ حق قانونی نسبت به کودکانی که به دنیا خواهند آورد، نخواهند داشت. کودکان به انستیتوهای پرورشی مخصوصی فرستاده می‌شدند تا در شرایطی ایده‌آل برای خدمت وفادارانه به هیتلر، پرورده شوند. افسران بلند قد، قوی، چشم‌آبی و موبلوند، به آن‌جا آورده می‌شدند، تا بعد از آشنایی مختصر یک هفته‌ای در جریان تماشای فیلم، بازی و همایش‌ها، دخترها یکی از آن‌ها را برای فرزندآوری انتخاب کنند.»

داستان هیلدگارد

یکی از زنانی که درگیر این برنامه شد و در کتاب روی داستان زندگی او تمرکز شده است، زنی به نام «هیلدگارد تروتز» بود، او یک حامی وفادار و مشتاق نازی‌ها بود، تا آن‌جا که مدالی به پاس این تلاش‌های او به او در سال ۱۹۳۳ اهدا شده بود. او در این زمان به صور هفتگی در همایش‌های نازی‌ها شرکت می‌کرد، در سخنرانی‌ها شوق ساختن یک آلمان نوی بهتر به شرکت‌کنندگان القا می‌شد و جوانان می‌فهمیدند که چقدر برای ساختن این آینده بهتر، تلاش آن‌ها ارزشمند خواهد بود.

تروتز به زودی چهره شاخص، سازمان محلی‌اش شد، اما قسمت زیادی از این محبوبیت او به ویژگی‌های فیزیکی او ربط داشت؛ موهای بلوند و چشمان آبی او شاخص نژاد آریایی شمال اروپا بود. در سال ۱۹۳۶، او تنها ۱۸ سال داشت و تازه تحصیل را تمام کرده بود و در پی یافتن کاری برای آینده خود بود. در این زمان او با رهبر سازمان زنانی حامی هیتلر، گفتگویی کرد که آینده‌اش را تغییر داد. به او گفته شد که آلمان بیش از هر چیز، به افرادی به نژاد خالص نیاز دارد .تروتز هم در همین راستا، مورد آزمایشات پزشکی قرار گرفت و مثل زنان دیگری که وارد برنامه می‌شد، پیشینه‌اش مورد بررسی قرار گرفت. حالا که سربلند از آزمایشات بیرون آمده بود، می‌توانست از بین یک گروه افسران اس اس، «شریک» دلخواه خود را پیدا کند. او باردار شد و بعد از زایمان، دو هفته به نوزادش شیر داد و بعد کودک از او گرفته شد. تروتز دیگر هیچ‌گاه نه کودک‌اش را دید و نه پدر فرزندش را.

سال‌های بعدی تروتز تلاش کرد که کودکان دیگری به دنیا آورد، او سرانجام عاشق یکی از افسران جوان شد و با هم ازدواج کردند. البته او به شوهرش گفت که در برنامه چشمه زندگی شرکت کرده و چقدر شگفت‌زده شد که شوهرش به اندازه او از این همکاری او، خشنود نیست! البته همسرش نمی‌توانست آزادانه او را سرزنش کند، آخر او وظیفه‌اش را در قبال هیتلر انجام می‌داد! تروتز هیچگاه نفهمید که چه بر سر فرزندانش آمده است.

توسعه مراکز پروژه

طرح هیملر در نخستین سال‌های فعالیت، چندان موفقیت‌آمیز نبود؛ آلمانی‌ها بیشتر از این اقدام متنفر بودند تا هیجان‌زده! با این حال، پنج مرکز برای مراجعه داوطلبان آلمانی در داخل خاک این کشور ایجاد شد که سه تای آن در برلین قرار داشت. طی این مدت، آمار نوزادان تولید شده به ۱۰۰ نفر هم نرسید و این به معنای شکست کامل پروژه بود. با اشغال اتریش، لهستان و چکسلواکی در نخستین سال جنگ جهانی دوم، دیدگاه هیملر برای توسعه مراکز «سرچشمه زندگی» در کشورهای اشغال شده، مورد توجه قرار گرفت. تا سال ۱۹۴۵، یعنی زمان شکست کامل آلمان نازی، ۱۰ مرکز در خاک آلمان، سه مرکز در اتریش، شش مرکز در لهستان، ۹ مرکز در نروژ، دو مرکز در دانمارک و در بلژیک، فرانسه، هلند و لوگزامبورگ هر کدام یک مرکز ایجاد شد. نروژ نخستین کشوری بود که آلمان در آن مرکز «سرچشمه زندگی» دایر کرد؛ مردمان اسکاندیناوی به لحاظ ظاهری، شباهت بیشتری به ژرمن‌ها داشتند و می‌شد کودکان آن‌ها را به عنوان اطفال آلمانی جا زد! به این ترتیب، کودک‌ربایی نازی‌ها آغاز شد. آن‌ها در این مرحله، تمایل چندانی به ربودن نوزادان نداشتند؛ سن هدف آن ها معمولا دو تا شش سالگی بود. این کودکان ابتدا از مراکز نگهداری اطفال بی‌سرپرست جمع‌آوری شدند. بعد از آن نوبت به کودکان افرادی بود که در دادگاه‌های نازی‌ها به مرگ محکوم شده بودند. این ربوده‌شدگان، طبق برنامه هیملر، باید تا شش سالگی در مراکز خارج از آلمان آموزش می‌دیدند و پس از آن، به داخل آلمان منتقل می‌شدند و تا ۱۲ سالگی تحت آموزش‌های ویژه نازیستی قرار می‌گرفتند.

گمشدگانی که پیدا نشدند

آمار قطعی نوزادان ربوده‌شده، هیچ‌گاه مشخص نشد. تعداد زیادی از آن‌ها، طی دوره‌های آموزشی، بر اثر بیماری، مشکلات روحی و... جان خود را از دست ‌دادند. برخی مورخان از ربوده ‌شدن ۲۰۰ هزار کودک از سراسر اروپا خبر می‌دهند؛ اما گزارش‌های رسمی نتوانسته‌است بیش از ۲۰ هزار مورد ربوده شده را اثبات کند؛ این آماری است که «ای.دِرِک»، در کتاب خود با عنوان «نسل‌کشی و جامعه تنظیم شده» ارائه کرده‌است. با سقوط آلمان نازی و باز شدن درهای مراکز «سرچشمه زندگی»، موج کودکانی که رفتارشان برای همگان شگفت‌آور و حتی ترسناک بود، فضای خبری اروپا را در بُهت فرو برد. طبق تحقیقات دانشگاه ایلینویز جنوبی که پژوهشی مستقل را در این زمینه سازماندهی کرده است، تنها ۱۵ درصد از کودکان حاضر در این مراکز، نزد والدین حقیقی‌شان بازگشتند.

برآورد می‌شود که در طی این برنامه عجیب، حدود ۲۰ هزار نوزاد، زاده شدند. بسیاری از آن‌ها پس از جنگ، زمانی که نرخ موالید آلمان به شدت پایین آمده بود، به فرزندخواندگی پذیرفته شدند. هنوز که هنوز است، بیشتر این افراد، بختی برای دانستن پیشینه واقعی خودشان نداشته‌اند و نمی‌دانند که در چه شرایطی نطفه‌شان نهاده شده است.

در سال ۲۰۰۶، بیش از ۳۰ نفر از افرادی که تحت همین پروژه به دنیا آمده بودند و در آن زمان دیگر بیش از ۶۰ سال داشتند، در یکی از شهرهایی که این پروژه وقیحانه و تحمیلی در آن اجرا می‌شد، با هم ملاقات کردند تا با گفتگو با هم از اضطراب کهنه و عمیق خود اندکی بکاهند.


نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: