کد خبر: ۴۷۱
تاریخ انتشار: ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۹:۲۰
پپ
صفحه نخست » نمای نزدیک


فائقه بزاز

قرار بود برویم خانه یکی ازعروس‌های جدید فامیل تا مطابق رسم قدیمی جهاز دیدون! اسباب وسایلش را دید بزنیم. یکی گفت؛ برویم. دیگری گفت؛ تحریم کنیم و نرویم تا این سنت دیدزدن اسباب وسایل عروس، ریشه‌کن شود. اما مادر گفت: دعوت کرده‌اند. باید احترام بگذاریم و برویم. ضمن این که نه ما اهل کاوش لابه‌لای ریزه‌کاری‌های منزل هستیم و نه صاحب خانه اهل قمپز است. مادر می‌گفت؛ جوان هستند و ذوق و شوق دارند و ممکن است بی‌تفاوتی ما را حمل بر موضوع دیگری کنند. اگر برویم به آداب مهمان دوستی و مهمانداری تشویق می‌شوند و رفتیم. انصافا مجلس خوبی بود. ساده و صمیمی. از تقلاهای غریب برخی آدم‌ها هم برای چپاندن هر چه بیشتر، به منظور رو کم کنی هر چه تمام‌تر خبری نبود. به قول مادر عروس؛ وسایل مهم و ضروری تهیه شده بودند. اما زندگی عروس خانم چیدمانی بر اساس رنگ‌ها و فضاهای آبی وخاکستری بود. حتی از سجاده جانماز عروس و داماد که برخی به رسم احیای سنت پیامبر در گوشه‌ای به شکل نمادین پهن می‌کنند، خبری نبود. اصلا انگار خانه کوچک عروس، خانه نبود و احساس می‌کردیم وارد یک مغازه فروش لوازم منزل شده‌ایم. با خودم فکر کردم؛ لابد دارم زیادی نکته سنجی می‌کنم و سخت می‌گیرم. اما وقتی موقع بازگشتن مادر هم حرف‌های مرا تأیید کرد فهمیدم پر بیراه نگفته‌ام...

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: