کد خبر: ۴۶۷۱
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۸
پپ
صفحه نخست » ویژه نامه نوروز


ریحانه عبدالرضا

حتما شما هم بارها به این فکر کردید که نام شهر و روستایی که در آن زندگی می‌کنید از کجا آمده و اصلا چه کسی، تو چه زمانی و برای چی این خطه به این نام، نامگذاری کرده؟! هر چند گذران تاریخ باعث شده در خیلی از موارد علت اصلی و دقیق این نامگذاری‌ها معلوم نباشد اما خواندن احتمالات مختلف آن مطمئنا برای شما هم جالب و خواندنی است. پس با ما همراه باشید تا علل احتمالی نامگذاری برخی از شهرهای کشورمان را با هم بخوانیم.

ارومیه

ـ شهر اروميه به گفته‌ معتمدين كلداني به اين شكل است كه چون اين شهر مركز سلطنت كلده و آشور بود، آن‌را در زبان كلداني «اوژ» به معناي محل و «ميه» به معناي آب و در سرياني و ارمني نيز «اروميه» و «اورمي» ناميده‌اند. می‌گویند به علت این‌که آبادانی محل از آب است

و با توجه به اين‌كه رودخانه‌ها و چشمه‌سارهاي زيادي در اين شهر وجود داشته به این مکان آب‌آباد گفته‌اند.

ـ در عين حال گمان مي‌رود كه اين شهر در زمان استيلاي روميان به نام «روميه» مرسوم شده است.

اردبیل

ـ لفظ اردبیل که در اصل «آرتاویل» بوده از دو جز «آرتا» به معنی مقدس و «ویل» به معنی شهر ترکیب یافته که به مرور زمان به اردبیل تغییر یافته است. ترکیب این دو واژه به معنی شهر مقدس است. برخی محققان این نامگذاری را به این علت می‌دانند که رشد و تکوین اولیه آیین زرتشت در این شهر صورت گرفته است.

ـ در کتاب «حدود العالم» تألیف قرن چهارم هجری آمده است: اردویل از دو کلمه «ارد» و «ویل» تشکیل شده که اردنام روز بیست و پنجم هر ماه و نیز نام یکی از فرشتگان زرتشتی به معنی قانونی و مقدس است.

ـ بنای شهر را به دو پهلوان باستانی و افسانه‌ای نسبت می‌دهند که نام یک تن «ارده» و دیگری «بیل» بوده است و اردبیل را ترکیب نام آن دو می‌دانند.

تبریز

ـ عده‌ای بنای اولیه آن را به خسرو پادشاه ارمنستان که معاصر اردوان چهارم از پادشاهان دودمان اشکانی بود، نسبت می‌دهند و نوشته‌اند که در ایالت اتروپاتن (‌آذربایجان‌) متصل به ارمنستان‌، شهری به نام داورژ بنا گذاشته شده است و این کلمه به مرور زمان به تاورژ و تاوریژ تغییر یافته است‌. بر اثر اختلاط کلمات تازی و پارسی (‌ژ‌) به (‌ز‌) تبدیل گشته و بالأخره به داوریژ‌، داوریز‌، تاوریز‌، توریز و نهایتا به تبریز تغییر یافته است.

ـ برخی از مؤلفین وجه تسمیه تبریز را ناشی از آتشفشان‌های کوه سهند و نیز آب‌های گرم اطراف این شهر می‌دانند. در کتاب «‌ایران و قضیه ایرانی» در این زمینه آمده است‌: تبریز کلمه‌ای آریائی مستخرج از تب یا تاب به معنی گرم و نیمه گرم و رز و ریزش و رش نیز از مصدر ریختن است‌. بنابراین معنی آن گرماریزان و ناشی از چشمه آب گرمی است که در مجاورت آن است‌.

رشت

ـ بر پایه تحقیقات زبان‌شناسی واژه‌های RSti در هندی باستان، ArSti دراوستا و فارسی باستان، ArSt در پهلوی و Asteay در ارمنی، به معنای نیزه و زوبین هم‌ریشه و هم‌معنا با واژه خشت و همانندهای آن می‌دانند. این محققان با نظر به این واژه‌ها که ریشه لغوی یکسانی دارند، رشت و رشتی را به معنای نیزه کوتاه و تیرانداز معنا کرده‌اند و کوشیده‌اند گزارش‌هایی را که درباره جنگاوری قوم گیل و دیلم در منابع قدیم و تحقیقات جدید آمده شاهدی بر این معنا قلمداد کنند.

ـ برخی نیز واژه رشت را با واژه رشتن یا ریسیدن هم‌ریشه می‌دانند و باورشان این است که چون این جایگاه از روزگاران پیشین، کانون مهم فراوری و داد و ستد ابریشم بوده، به این نام خوانده شده است.

ـ برخی واژه رشت را تاریخ بنای این شهر به حروف ابجد دانسته‌اند و معتقدند این شهر در سال 900 بنا شده است؛ چرا که جمع اعداد حروف رشت ( ر= 200، ش= 300، ت= 400) 900 می‌شود.

ـ برخی می‌گویند رشت از نظر لغوی، واژه‌ای مرکب از رش+ت و به معنای باران ریز و مداوم است که خصوصیت اصلی و بارز این شهر پرباران و سرسبز به شمار می‌رفته است.

سنندج

پس از انهدام قلعه حسن آباد، در سال ۱۰۴۶ هجری قمری در زمان حکومت شاه صفی، «سلیمان‌خان اردلان» پسر «تیمورخان اردلان» از بستگان مورد اعتماد شاه صفی به کردستان آمد، مرکز ایالت کردستان را از حسن‌آباد به سنندج انتقال داد و شهر سنندج را در محل روستای سینه پی نهاد و دژ حکومتی را بر بالای تپه‌ای به بلندای ۲۰ متر در کنار روستای سینه که امروزه به باشگاه افسران معروف است ساخت. دژی را که «سلیمان خان» بنا نهاد «سنه دژ» نامید که بر اثر گذشت زمان و تلفظ‌های گوناگون به «سنه دج» و سپس «سنندج» دگرگون شد.

زنجان

در مورد وجه تسمیه شهر زنجان تاکنون نظرات گوناگونی ازسوی پژوهشگران و نویسندگان ارائه شده است. قدیمی‌ترین نامی که به این منطقه اطلاق شده است زندیگان به معنای اهل کتاب زند معروف‌ترین کتاب آیین زردشتی ساسانی و گان از پساوند اهل باستان است که در دوره ساسانیان بر این منطقه گذاشته شده است. بطور حتم شهر در دوران ساسانی زندیگان نام داشته است که به علت کثرت استعمال تخفیف یافته و در دوران استیلای اسلام زنگان نام داشته است، و چون در زبان عربی حرف گ به ج تبدیل می‌گردد بنابر این کلمه زنگان به زنجان تبدیل شده است.

شهرکرد

شهركرد در قديم دهکرد ناميده مي‌شد و در شهريور ۱۳۱۴ خورشيدي از دهكرد به شهركرد تغيير نام يافت. واژه «دهكرد» از دو بخش «ده» + «كرد» تشكيل شده‌است.
در كتابي به‌نام «ايران باستان» از ژوزف ويسهوفر محقق و شرق‌شناس آلمانی آمده‌است كه شاپور دوم در نامه‌نگاري‌هاي خود نام شهريار دژگُرد را كه دژي مستحكم در منطقه كوهستاني زاگرس بوده، آورده‌است ودژ در پارسي به معناي قلعه وگُرد به معناي پهلوان است كه با احتساب تسلط زبان عربي در دوران حكومت اعراب به‌راحتي مي‌توان دريافت كه «دژگُرد» با عوض شدن حروف «ژ» و «گ» كه در الفباي عربي وجود نداشته، به «دهكُرد» تغيير كرده‌است.

ـ بعضي معتقدند واژه «كرد» در حقيقت به معني گله‌داري است چون شغل ساكنان اوليه اين منطقه (دوراناتابكان فارس) به علت داشتن مراتع خوب و سرسبز، غالبا گله‌داري بوده‌است.

ـ البته به‌گفته برخي از اهالي اين شهر، با توجه به اينكه در شهركرد چه در قديم و چه در حال كردين (نوعي بالاپوش نمدي كه چوپانان دهکرد به تن مي‌كنند) توليد مي‌شود، ابتدا به اين مكان دهكردين و بعدها به خاطر راحتي كار، به آن دهكرد گفته شد.

قزوین

کهن ترین سند درباره نام «قزوین» نوشته «قداثر بن جود» است که در نیمه دوم سده سوم هجری. ‌قمری می‌زیست. نام قزوین به فارسی «کشوین» خوانده می‌شد. کتاب «فتوح البلدان» نیز آن را «کشوین» یاد می‌کند. حمدالله مستوفی مورخ پر آوازه قرن هشتم هجری.قمری نیز از این شهر، تحت عنوان «کشوین» نام می‌برد که بعدها عرب‌ها آن را معرب کرده و قزوین نامیده‌اند.

ـ از دکتر دبیر سیاقی به نقل از استاد علامه دهخدا نیز اشاراتی رفته است. به نقل از ایشان، قزوین در اصل «کزوین» و مرکب از «کزو» به معنای پسته و «ین» به معنای شهر ـ شهر پسته ـ بوده و بعدها معرب شده و به قزوین تبدیل گشته است.

تهران

ـ وجه تسمیه‌ای که یاقوت در معجم‌البلدان آورده و قزوینی در آثار البلاد تکرار کرده است، به این قرار است که مردم این ناحیه در هجوم خصم به زیرِزمین پناه می‌بردند و ایشان را تَه ران گفته‌اند. مشتق از تَه به معنی زیر و ران به معنی راننده از فعل راندن؛ یعنی کسانی که به تَه می‌رانند و پس از آن این اسم که بدوا بر اهالی اطلاق می‌شده است بر این ناحیه قرار گرفته است.

ـ به نظر می‌رسد قول مرحوم کسروی در مورد وجه نام‌گذاری تهران منطقی‌تر از دیگران باشد. او عقیده دارد: «تهران شهری است که از هزار سال بازمانده و اکنون تخت‌گاه کشور است. نام آن از دو بخش پدید آمده تَه و ران. تَه یا که اگر چه در فارسی کنونی معنایی ندارد، ولی در زبان‌های بسیار کهن به معنای گرم بوده است. تمام دیه‌هایی که در زبان فارسی دارای بخش تَه یا کَه هستند مانند کهران، تهران، کهرم یا جهرم دارای هوای گرم بوده‌اند و ران نیز به معنای مکان است و جاهایی که در نام‌شان بخش شمی یا سمی پدید آمده جاهای سردسیر است مانند شمیرم و سمیرم و سمیران و شمیران. پس تهران یا کهران جای گرم (گرم‌سیر) و شمیران یا سمیران به معنای جای سرد (سردسیر) است.»

اهواز

ـ اهواز جمع کلمه هوز است و هوز قوم ساکن در منطقه است لذا اهواز محل اقامت هوزیان است.

ـ هوز به معنی نیشکر و اهواز به معنی مکان نیشکر است. به علت وجود مزارع نیشکر در این منطقه به این نام خوانده شده است.

اصفهان

بیشتر نویسندگان بر این باورند که چون این ناحيه پيش از اسلام، به ويژه در دوران ساسانيان، مرکز گردآمدن سپاه بود و سپاهيان مناطق جنوبي ايران، مانند: بختياري، خوزستان، کرمان، فارس، سيستان و... در اين ناحيه گرد آمده و به سوي محل نبرد حرکت مي‌كردند، آنجا را «اسپهان» گفته، سپس عربي شده و به صورت «اصفهان» درآمده‌است.

یزد

«يزد» واژه‌اي باستاني است كه ريشه در «يشت» يا «يزت» و«يسن» به معناي ستايش، نيايش، پرستش، ايزد و... دارد. به اعتقاد تعدادي از تاريخ‌نويسان، دردوره ساسانيان، به فرمان يزدگرد اول در اين محل، شهري به نام «يزدان گرد» بنا گرديده است. نام يزد از همين عنوان گرفته شده و به معناي مقدس، فرخنده ودرخور آفرين است.

کرمان

تاکنون در مورد وجه تسمیه کرمان، دلایل متعددی مطرح شده است، اما آنچه مسلم است، نام کرمان را در سنگ‌نوشته‌های عهد داریوش هخامنشی می‌توان دید. اگر چه کرمان در گذشته نام‌های دیگری چون بوتیا، کارمانیا، گواشیر و داشته، اما در مجموع این نظر که نام کارمان (کار به معنی تلاش و سازندگی، و مان به معنای محل و مکان) در گذر زمان به کرمان تبدیل شده، بیشتر مأنوس و منطقی است، زیرا زندگی سخت و دشوار در کویر، همّتی والا، و تلاشی افزون را می‌طلبیده است.

بندرعباس

بندرعباس از روزگاران‌كهن دارای نام‌هايی چون گامبارايو، گامارايو، گمبرون، گامرون، گمبرو، جرون و... بوده است. بندرعباس درمحل يا نزديك آبادی ماهی‌گيری به نام شهرو قرار داشته است. در اوايل سده 8 هجری.قمری، كه نام جزيره كنونی هرمز از جرون به هرمز تغيير يافت، نام جرون به شهرو داده شد. با پيشرفت هرمز، كه به گونه‌ای مركز تخليه كالای بازرگانی و بارگيری كشتی‌ها، بين جزيره هرمز و كرانه‌های ايران شده بود، جرون نيز اندك اندك گسترش يافت. بعدها جرون به دليل وجود خرچنگ زياد در كرانه اش « گمرو» ناميده شد. شاه عباس بزرگ صفوی، برای اين كه گمرو يا گمبرون، بزرگترين بندر ايران شود، به شركت هند خاوری امكان‌هايی در گمبرو، كه انگليسی‌ها آن را «گامبرون» می‌خواندند، داد. شاه عباس سپس اين شهر را به نام خود، بندرعباس خواند.

مشهد

تاریخ شکل‌گیرى شهرى با عنوان «مشهد» به آغاز قرن سوم هجرى یعنى مقارن با شهادت و به خاکسپارى ییکر مطهر حضرت امام رضا‌علیه‌السلام در آن جا برمى‌گردد. در اوایل اسلام شهری به نام «مشهد» وجود نداشت. در محل فعلی این شهر، دهکده گمنامی بود که آن را «سناباد» می‌گفتند و جزء اراضی طوس بود. هارون که برای رفع اغتشاش و اصلاح اوضاع نواحی خراسان به ایران سفر کرده بود در اثناء سفر بیمار شده و از دنیا رفت و در این ناحیه به خاک سپرده شد. پس از شهادت امام رضا‌علیه‌السلام قرار شد مدفن آن حضرت را در کنار قبر هارون قرار دهند. این قبرها در کنار هم تا حدود سال ۵۰۰ شکل و وضعی عادی داشت تا آن که به آن محل، پس از چندی عنوان «مشهدالرضا» داده شد (یعنی محل شهادت رضا یا شهود رضا).

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: