فائقه بزاز
مریض بودن سخت است و مریضداری سختتر. این باوریه که خیلی از ما آن را تجربه کردهایم و در کنارش به نعمت سلامتی پی بردهایم. از همین جا اهمیت و البته حساسیت حرفه پرستاری بیشتر برایمان آشکار میشود. این که اگر قرار است گام در این حرفه مقدس بگذاریم بایدها و نبایدهایی بیشتر از یک شغل عادی و حتی حساس دارد.
چند وقت پیش انعکاس اتفاقی در یکی از بیمارستانهای کشور واکنشهای گوناگونی را برانگیخت. عدهای در طرفداری از پرستاران و عدهای در گلایه از آنها. خبر تأثیرگذار و تکاندهندهای بود. تعدادی از همراهان یک بیمار به یک پرستار حمله فیزیکی کرده بودند. اتفاقی که قبلا نیز مشابه آن در برخی از مراکز درمانی اتفاق افتاده بود.
رسالت این حرفه بسیار سنگین است. کادر درمانی، فضایی است که به خاطر شرایط حساسش حتی کوچک ترین برخورد عادی از سوی پرستاران ممکن است مورد سوءتعبیر بیمار یا همراهانش قرار گیرد؛ شرایط پر التهابی که همراهان و نزدیکان، جان بیمار خود را در دست کادر درمانی میبینند و سطح توقعشان برای تعجیل در رسیدگی به موردشان صد چندان میشود.
از طرفی پرستاری دانشی پیچیده، شغلی مهجور و رسالتی گمنام است. از یکسو ترکیبى است از رحمت و عطوفت و مهربانى و مراقبت و از سوى دیگر، دانش و معرفت و تجربه و مهارت. پرستاری بالی است برای پرواز در آسمان رضایت خدا. پرستاران شب یا روز، تعطیل و غیرتعطیل، وقت و بیوقت با جان و دل، برای درمان بیماران زحمت میکشند و نیمه های شب، حتی وقتی نزدیکان بیمار در خواب هستند، مهربانانه بر بالین مریض، حاضر میشوند و انتظار دارند اگر بیماری بابت این کار از آنان قدردانی نمیکند، حداقل آسیب جسمی و روحی را تقدیمشان نکند.
...