به مناسبت 15 بهمن، سالگرد ترور نافرجام شاه
عاطفه میرافضل
محمدرضا وارد دانشگاه تهران شد. سالگرد تأسیس دانشگاه
بود و عکاسان دور او حلقه زدند. 6 تیر از دوربین عکاسی ناصر فخرایی شلیک شد اما هیچکدام به شاه اصابت نکرد. شاه نجات
یافت و صدمه ندید. اما در جیب فخرایی کارت خبرنگاری نشریه «پرچم اسلام» یافت شد.
در آغاز سلطنت محمدرضا پهلوی و در شرایطی که ایران هنوز
در اشغال متفقین بود، شرکتهای نفتی امریکا و انگلیس جهت کسب امتیاز نفت در مناطق
جنوب شرقی ایران، با دولت ایران وارد مذاکره شدند و شوروی هم بعد از اطلاع از این
تلاشها، هیأتی را برای تقاضای امتیاز نفت شمال به ایران اعزام کرد. با مخالفت
مجلس دولت از انجام هرگونه مذاکرات برای کشورهای خارجی برای امتیاز نفت ممنوع شده
و برای این کار مجازات هم در نظر گرفته شد.
از طرف دیگر در خارج از مجلس و در میان توده مردم هم
احساسات و افکار ضدانگلیسی به شدت در جریان بود و آیتالله کاشانی در کانون حمایتهای
مردمی قرار داشت. در چنین شرایطی حادثه ترور شاه در دانشگاه تهران به وقوع پیوست.
تروری که هنوزدر هالهای از ابهام قرار دارد.
اما انگیزه اصلی آن و گردانندگانش هر چه بود، در
نهایت به نفع شاه وانگلیس تمام شد. شاید اگر این حادثه اتفاق نمیافتاد ملی شدن
نفت ایران کم و بیش دو سال زودتر به وقوع میپیوست.
كارت خبرنگاري روزنامه پرچم اسلام را ركن دوم ستاد ارتش
براي ناصر فخرايي تدارك ديده بود. انور خامهاي در اينباره مينويسد:
«...كارت خبرنگاري روزنامه پرچم اسلام براي ناصر فخرائي
به توصيه ركن دوم ستاد ارتش صادر شدو صبح همان روز 15 بهمن از طرف دكتر فقيهي
شيرازي مدير اين روزنامه به او داده شده است. اين كارت را طبق گزارشي كه در پرونده
«سوء قصد» وجود دارد، سرباز وظيفهاي بنام رضا زاهدي كه ماشيننويس ركن 2 بوده، شب
قبل در مطب دكتر فقيهي ماشين كرده بود. اين همه اصرار به اينكه كارت پرچم اسلام
براي ضارب صادر شود، در حاليكه قبلا كارت خبرنگاري ديگري از روزنامه فرياد ملت
داشته است، نشان ميدهد كه احتمالا طراحان اين برنامه در آغاز قصد داشتهاند اين
ترور را به جمعيتها و شخصيتهاي اسلامي به ويژه آيتالله كاشاني نسبت دهند.»
...