عاطفه میرافضل
ماجراهای مربوط به کلاهبرداری او از اعضای خانواده شاه و دربار، ماجرای سرقت او از یک جواهرفروشی در خیابان فردوسی تهران در سال ۱۳۳۳ خورشیدی، یا ماجرای ختنهکردن یک مرد میانسال ارمنی توسط او و حتی فرار از دست شرطههای کویتی و کوسههای خلیج فارس در موقعی که در کویت دستگیرشده، به ایران منتقل میشد از ماجراهای زندگی وی هستند. در این شماره تصمیم داریم نگاهی به ماجراهای پیچیده دزدیها و کلاهبرداریهای «مهدی بلیغ» بپردازیم. مهدی بلیغ بارها دستگیر شده بود و ۲۹ سال از عمر خود را در زندان قصر بهسر برده بود.
شروع
سید مهدی بلیغ حدود ۷۰ سال پیش در شهریار متولد شد. او مردی بیسواد ولی باهوش بود. بلیغ یک کارمند ساده وزارت دارایی بود که از همانجا خلافکاریهایش را شروع کرد. بلیغ در وزارتخانه برگههای اعتباری که به بازرگانان و تجار داده میشد را جعل میکرد و معادل آنها از بانکها ارز میگرفت. تا مدت یک سال عمده خلاف بلیغ همین کار بود تا اینکه لو رفت و به زندان افتاد. بلیغ در زندان با مهدی نظری و هوشنگ مجتبایی آشنا شد که با هم باند سه نفرهای را تشکیل دادند. بعد از این اتحاد بود که پیمان بستند اگر هر کدام به چنگ پلیس افتادند دیگران برای رهایی او اقدام کنند. در این میان آن کسی که گفته میشود بیشتر از بقیه به این عهد و پیمان دل بست و وفادار ماند مهدی بلیغ بود که زودتر از آن دو گرفتار شد.
بلیغ بعد از دستگیری و محاکمه اولیهاش به دلیل آشنایی با قانون و جزئیات آن تنها به ۱۵سال زندان محکوم میشود. او استاد پیچاندن دادگاه با ذکر ادله قابل استناد بوده تا جایی که با درخواستهایش دادگاه را به تعویق میانداخته و ابهامات پروندهها را زیاد میکرده است.
او به دلیل ساخت هروئین در سلول زندان به وسیله لابراتواری که در سلولش داشته محاکمه میشود. وی تریاک را تبدیل به هروئین میکرده و در زمان تفتیش سلولش ۴۴ بسته هروئین از او کشف میشود. با این حال بلیغ به کلی منکر این قضیه میشود و میگوید چون میخواسته زندانیان معتاد را ترک دهد، قاچاقچیها برایش پاپوش درست کردهاند!
بلیغ ۲ بار از دست مأموران زندان فرار میکند؛ یک بار (سال ۱۳۲۷) که از طبقه چهارم دادگستری با وجود محافظت شدید ۳ مأمور مسلح به بهانه رفتن به دستشویی، از سر اکیپ محافظ اجازه گرفته و از کانال هواکش دستشویی در ابعاد ۴۰ در ۴۰ سانتیمتر و به فاصله ۱۵ متری تا زمین فرار میکند.
بلیغ در اولین محاکمه خود به غیر از اتهام قتل مهدی نظری با ۱۱ مورد اتهام دیگر روبرو میشود؛ از جمله سرقت از یک مغازه ساعتفروشی، ایراد ضرب به مأمور دولت در حین خدمت، جعل ۹ فقره پروانه ارزی، سرقت از منزل دکتر رفیع امین، دستبرد به مطب دکتر دندانساز، سرقت از یک زرگری در کوچه برلن، نزاع و ایراد ضرب یک زندانی و بالأخره راهاندازی بساط قمار در زندان.
بعد از جلسات محاکمات طولانی و متعدد، بلیغ به قتل نظری اعتراف میکند و به حبس ابد محکوم میشود اما بعد از ۲۲ سال در دیماه ۱۳۵۰ بنا به احکام وقت و اینکه شاکی خصوصی نداشته با سپری شدن مدت معین محکومیت، آزاد میشود. 3 سال بعد از وزارت دادگستری وقت با ذکر مواردی قانونی ادعای غرامت میکند و دادگستری را به چالشی بزرگ میکشاند!
به روایتی گفته میشود بلیغ تا سال۱۳۵۷ در زندان بوده و ۲۹سال از عمرش را در زندان گذرانده و همراه با سایر زندانیان در آن مقطع آزاد شده است. بلیغ بعد از آزادی دنبال کسب و کار میرود اما به دلیل سابقهاش نمیتواند کاری پیدا کند و روزگار سختی را میگذراند.
انتقام
بلیغ پس از اینکه دستگیر شد چون تحمل زندانی بودن را نداشت برای برادرش نامه نوشت و از او خواست تا به سراغ دو همدستش برود و از آنان برای آزاد کردن مهدی بلیغ درخواست یاری و کمک کند. پس از مدت کوتاهی او متوجه شد دو همدستش در غیاب او تمام اموال و جواهرات دزدی را بالا کشیدهاند و یکی از آنها به نام مجتبایی همسر بلیغ را نیز فریب داده با هم به فرانسه فرار کردهاند.
نظری، همدست دیگر که از انتقام بلیغ میترسد، به دروغ میگوید که مجتبایی سرهر دو نفرشان را کلاه گذاشته و پولها و جواهرات را به تنهایی بالا کشیده است. همانجا آتش انتقام در ذهن بلیغ بالا میگیرد و او در یادداشتهای روزانهاش مینویسد: «آنها مرا به جنون مبتلا کردند. اگر از زندان آزاد شوم هر دو را میکشم. حتی اگر ماهی شوند و در اعماق اقیانوس بروند، اگر مرده باشند جسدشان را از زیرخاک بیرون کشیده و تکهتکه میکنم.»
نقشهای برای محاکمه
۲سال بعد بلیغ از زندان فرار میکند و با اجاره خانهای در قلهک شروع به کشیدن نقشه برای نظری، دوست نارفیقش میکند. او ۲ـ ۳ باری سراغ نظری میرود اما دوست خیانتکار از چشم بلیغ پنهان میشود. بالأخره ذهن بلیغ نقشهای بکر برای به دام انداختن نظری ترسیم میکند. او به بهانه سرقت کلان از بانک ملی خیابان فردوسی با نظری در کافه نادری قرار میگذارد. چند روز بعد بلیغ، نظری را به خانه خود در قلهک میکشاند و در زیرزمین خانهاش بیهوش کرده و با سیم برق به صندلی میبندد. بعد از به هوش آمدن نظری، بلیغ که یک دادگاه خصوصی راه انداخته و به تنهایی ادارهاش میکند. او با این تهدید که هر دروغ باعث بریدن یک عضو از بدنش میشود، منتظر شنیدن اعترافات دوست خیانتکارش میماند. اولین دروغ نظری منجر به بریده شدن گوش او میشود اما همین شکنجه کافی است تا نظری همه چیز را اعتراف کند.
اعترافات تلخ نظری در نهایت منجر به مرگ او با جریان برق میشود. بلیغ جنازه دوستش را سوزانده و در کف زیرزمین خود چال میکند. یک سال و نیم بعد به صورت اتفاقی جنازه نظری پیدا میشود و کلفت خانه از دکمههای کتش، نظری را شناسایی میکند. البته بلیغ از خانه قلهک کوچ کرده اما پلیس خیلی زود به او میرسد و در خانه مادرش واقع در مولوی دستگیر میشود و به اتهام قتل نظری، در سال ۱۳۳۷ به حبس ابد محکوم میشود.
بلیغ هنگامی که کشور گرفتار حواشی کودتای ۲۸مرداد بود، تصمیم گرفت تا با کاری جسورانه ره صد ساله را یک شبه طی کند. تا اینکه یک روز طعمه بزرگترین کلاهبرداری خود را در جلوی در سفارت انگلیس شکار کرد؛ دو تاجر آمریکایی (البته برخی گفتهاند دو تاجر عرب) که به دنبال خرید یک هتل در ایران بودند. او آنها را به دفترش که در خیابان گیشا بود دعوت کرد و در آنجا به آنها پیشنهاد خرید یک ساختمان بزرگ و مجلل را به قیمت بسیار مناسب داد. این ساختمان، کاخ دادگستری بود که در خیابان خیام قرار داشت و هنوز هم به عنوان ساختمان دادگستری از آن استفاده میشود. قرار بازدید از کاخ برای فردای آن روز گذاشته شد و همان روز عصر به آنجا رفت و با تطمیع اتاقدار وزیر وقت دادگستری، دفتر کار وزیر را برای مدت یکساعت اجاره کرد.
فردای آن روز قبل از آمدن مشتریها، ۲۰۰ جفت دمپایی پلاستیکی تهیه کرد و جلوی در اتاقهای کاخ که یک ساختمان اداری محسوب میشد و در آن ساعت خالی بود، گذاشت. به اتاق وزیر رفت و منتظر شکارهایش شد. آمریکاییها سروقت آمدند و او به عنوان صاحب آن عمارت، تمام ساختمان را به آنها نشان داد و وقتی مشتریها درخواست دیدن داخل اتاقها را داشتند، به بهانه زمان استراحت مسافران و با نشان دادن دمپاییها، آنها را منصرف میکرد. مشتریان ساختمان را پسندیدند و به پول رایج آن زمان ۵۰۰ هزار تومان به او پیشپرداخت دادند و خوشحال از این معامله پرسود، برای تحویل ساختمان ۱۰ روز دیگر مراجعه کردند. اما همانجا بود که فهمیدند چه کلاه بزرگی بر سرشان رفتهاست. بلیغ همان روز معامله، به کشور مصر فرار کرد.
فرجام
بليغ 29 سال از دوران محکوميتش را در زندان قصر تهران گذراند تا اين که در جريان پيروزي انقلاب با ديگر زندانيان آزاد شد. او در اين سالها عمده فعاليتش را در زندان قصر به تهيه و تنظيم لايحه دفاعي براي محکومان میگذراند که از اين راه دستمزد دريافت ميکرد. بلیغ دوباره به اتهام اعتیاد و به همراه داشتن مواد مخدر دستگیر و توسط صادق خلخالی سحرگاه ۲۰ فروردین ۱۳۵۸ در تهران اعدام گردید.