گردآوری و تنظیم: مریم سیادت
معمولا آواز دهل شنيدن از دور خوش است. خيلي از ما مشتاق زندگي در آنسوي مرزهاي جغرافيايي سرزمين مادري هستيم بدون اينکه از ريز و درشتهاي قوانين آنجا اطلاع داشته باشيم و تصورمان بر اين است که تمام آرزوها و آمال ما در آنجا به سر منزل مقصود ميرسد. غافل از آنکه آنها هم براي خودشان قوانين سختگيرانهتري نسبت به مملکت ما دارند و همين پايبنديهاي سختگيرانه سبب شده نظام آنجا کاملا منظم و مرتب به نظر ما برسد. در اين مجال به خوب و بدهاي ينگه دنيا ميپردازيم که حاصل تجربيات دوستاني است که روزگاري در غرب زندگي کردهاند.
داستان هزار و یک شب
مطمئن هستم تا به حال زیاد نام این کتاب و داستان را شنیدهاید. اما آیا تا به حال فکر کردهاید که این کتاب برخاسته از روایتهای کدام سرزمین است؟ حکمت نگارش این کتاب چه بوده است؟
نکند دارید از خودتان سؤال میکنید که هزار و یک شب چه ربطی به کانادا دارد؟
تصویر زیر عکسی از کتاب هزار و یک شب است که در موزه آقاخان واقع در تورنتو گرفته شده است.
داستان با این نقل شروع میشود که شهریار، یکی از پادشاهان ساسانی به بیماری بیزاری از زنان دچار است. او هر سپیده دم زنی را به قتل میرساند. زمانی که نوبت به دختر وزیر، شهرزاد، میرسد شروع میکند به تعریف قصههای شبانه. قصهها تو در تو هستند. شاه چون میخواهد دنباله قصه را بداند، یک شب، یک شب به شهرزاد مهلت زنده ماندن می دهد. ماجرا میرسد به هزار و یک شب و هزار و یک قصه و شاهی که با قصه درمانی، درمان شده است.
داستانهای کتاب شهرزاد، در ایران و بغداد رقم میخورند و بله هزار و یک شب کتاب قصه سرزمین من و شماست. اگر چه گمانهزنیهایی در خصوص منشاء هندی داستان هست اما در بسیاری از منابع و همینطور در موزه آغاخان کتاب را به قلم مردم ایران میشناسند و حوالی قرن سوم هجری. این کتاب بعدها در سال ۱۷۰۴ ترجمه شده و وارد اروپا میشود و بر روی قلم بسیاری از نویسندگان بنام اروپایی اثر میگذارد.
چند نکته
نکته ۱: یکی از نکات جالبی که راهنمای تور میگفت این بود که بسیاری از آثار پر فروش والتدیزنی برداشتهایی از این کتاب هستند، مانند داستان جنگل، ماگلی یا شیر شاه.
نکته ۲: نام
چند داستان از این کتاب:
سندباد
علیبابا و چهل دزد بغداد
شاه شهریار (که والتدیزنی از روی این
شیرشاه را می سازد)
نکته ۳: تقریبا همه تفاسیری که از هزار و یک شب شده است، کتاب هزار و یک شب را ویژه جهان اسلام میدانند. راهنما علاوه بر تأکید بر این موضوع، اشاره کرد که در زمان نگارش کتاب، کسی نمیتوانست به طور مستقیم به شاهزادگان ایرانی درست و غلط را توضیح دهد و از این رو این کتاب نوشته شده تا حین خواندن آن برای شاهزادگان، ارزشها، اخلاقیات، جغرافیا و حتی مباحثی چون هندسه را آموزش دهند.
نکته ۴: راهنما، وجود چنین کتاب داستانی را در آن زمان دور، نشانه تمدن مسلمانانی میدانست که آموزش ارزشها برایشان حائز اهمیت بوده و نیز برای این آموزشها از ابزاری چون قصه و روایت استفاده کردهاند.
نکته5: خالی از لطف نیست که بدانید آقاخان داماد فتحعلیشاه است.
*************
قطاردورهمی
در روسیه مردم اکثرا با قطار مسافرت میکنند. سیستم راه آهن در روسیه بسیار گسترده است. مخصوصا در یخبندانهای زمستان که حرکت در جاده خطرناک یا غیر ممکن است، قطار وسیله بسیار مطمئنی برای سفر محسوب میشود. قطارهای مختلفی در این کشور وجود دارد. اما در میان آنها نمونهای وجود دارد که اصلا در ایران نیست و شاید هیچ جای دیگر دنیا هم نباشد. به این قطار «پلاتسکارت» میگویند. داخل واگنها تقریبا کوپههای جدا از هم وجود ندارد و واگن چیزی شبیه به یک سالن با تختهای دو طبقه است. واگنی را تصور کنید با کوپههای چهار تخته که این کوپهها فاقد در باشند و روبروی ورودی هر کوپه هم یک تخت دو طبقه بهصورت موازی با طول واگن قرار داشته باشد. محیطی تقریبا عمومی و دورهمی که به آن پلاتسکارت میگویند. جالب اینجاست که وقتی مسافران سوار میشوند، بیتوجه به اینکه همه دارند آنها را میبینند، لباس راحتی میپوشند، دمپایی پا میکنند و طوری رفتار میکنند گویا در خانه خودشان هستند.
البته وقتی از غرب روسیه تا شرق آن با قطار ده روز طول میکشد، خب طبیعی است که باید احساس راحتی کنی و الا سفر سخت خواهد گذشت.