کد خبر: ۴۲۰۷
تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۵۳
پپ
در آن سوی دنیا چه می گذرد؟
صفحه نخست » ینگه دنیا

گردآوری و تنظیم: مریم سیادت

معمولا آواز دهل شنيدن از دور خوش است. خيلي از ما مشتاق زندگي در آنسوي مرزهاي جغرافيايي سرزمين مادري هستيم بدون اينکه از ريز و درشتهاي قوانين آنجا اطلاع داشته باشيم و تصورمان بر اين است که تمام آرزوها و آمال ما در آنجا به سر منزل مقصود ميرسد. غافل از آنکه آنها هم براي خودشان قوانين سختگيرانهتري نسبت به مملکت ما دارند و همين پايبنديهاي سختگيرانه سبب شده نظام آنجا کاملا منظم و مرتب به نظر ما برسد. در اين مجال به خوب و بدهاي ينگه دنيا ميپردازيم که حاصل تجربيات دوستاني است که روزگاري در غرب زندگي کردهاند.

خرچنگ زنده با چاشنی زجرکشی

با زندگی کردن با این فرانسوی‌ها تازه می‌فهمید که چقدر تر و تمیز زندگی می‌کنیم. من، که از نظر تمیزی اتاق تو دوران دانشجوییم تو ایران در حد متوسط بودم، جلوی این‌ها فوران تمیزی و پاکیزگی هستم! همیشه وقتی دوست‌های فرانسوی‌ام می‌ریزند تو اتاقم به تمیزی اتاقم حسودی می‌کنند، حالا حساب کنید اگر وارد اتاق یه دختر خانم دانشجوی ایرانی بشوند، چه جوری موتورشون میاد پایین!

البته خونه‌هاشون ظاهرا تمیز به نظر میاد ولی تو باطنش که می‌ری و یه انگشت می‌زنی، کلی گرد و خاک بلند می‌شه. در مورد زندگی دانشجویی چه دختراشون چه پسراشون، اصلا تمیز نیستند! ببخشیدا، گلاب به روتون، روم به دیوار، از دستشویی رفتنشون که با یه تیکه دستمال سر و ته قضیه رو هم بیارن، بگیرید تا مابقی چیزا که چه جوری زندگی می‌کنند! من که همه رقمه چندشم می‌شه!

هفته پیش یکی از دوستان فرانسوی ما را دعوت کرد خونه‌اش به صرف خرچنگ! من امتناع کردم. گفت خب بیا ولی نخور... بعد اضافه کرد: اگر میگو دوست داری از مزه خرچنگ هم خوشت میاد.
من عاشق میگو بودم ولی به دوستم گفتم که خوردن خرچنگ تو دین ما حرامه.
دوست فرانسوی‌ام اصرار کن: خب بیا فقط تماشا کن.
رفتیم فروشگاه و رفیقم یه خرچنگ زنده خرید.
گفتم: این که زنده است چه جوری می‌خوریش ؟!
گفت: تو قابلمه آب میزاریمش، زیرشو روشن می‌کنیم تا کم‌کم بپزه.
گفتم: بابا گناه داره این‌جوری یواش یواش با زجر جون میده!

رسیدیم خانه‌اش، کثیف‌ترین خانه‌ای بود که تو عمرم دیده بودم.

به‌طور کلی غذاهاشون بعضی اوقات یه بوهای بدی داره که آدم از خوردنشون پشیمون میشه، مثل پنیرایی که کپک سبز زده و بوی باکتری و کپکش از ششصد متری قابل احساس هست. تازه از پنیرای عادی هم گرون‌تره!‌ خلاصه غذاهای عجیب غریب زیاد دارن که بعضی‌هاش مثل جگر چرب مرغابی کاملا غیر انسانی تهیه می‌شه. وقتی هم بهشون اعتراض می‌کنم میگن ولی خوشمزه هست!
یه چیزی هم که هست موقع پخت و پز از بس کلی چیز هچل هفت با هم قاطی می‌کنن، بویی که ازش ایجاد می‌شه خیلی آدم رو اذیت می‌کنه. دفعه پیش یکی تو خوابگاه ما مهمانی گرفته بود و وقتی غذا می‌پخت من اصلا نتونستم بوی غذا رو تحمل کنم، رفتم اسپند‌دونی رو برداشتم یه مشت اسپند توش ریختم. دودش رو تو اتاقمو و کل راهرو‌ها پخش کردم، تا برگشتم تو اتاق دیدم آژیرای خطر ساختمون رو زدند و کلی آدم ریختند بیرون.
می‌گفتند: یه جا تو طبقه ما آتیش گرفته، دو زاریم افتاد، تا گندش بیشتر در‌نیومده بود پریدم تو اتاقم پنجره‌ها رو باز کردم و آلات جرم رو قایم کردم!

البته تو فرانسه دختراها صبح که از خواب بلند می‌شوند، فقط یه آب می‌زنند به صورتشون و میان دانشگاه. بدون هیچ آرایشی.
یه دوست ایرانی دارم که می‌گه: دوستای فرانسوی‌اش از این‌که ما ایرانی ها همیشه خودمون رو جلو آینه وارسی می‌کنیم، کیف می‌کنند و می‌گویند این یکی از زیباترین عادات ما ایرانی‌هاست
.

********

جنسیت نوزاد

سپهر، دانش‌آموخته‌ استنفورد، ساکن کالیفرنیا

یک دوست هندی داشتم که خیلی پسر ماهی بود. خیلی آروم و دوست داشتنی و مهربون. چند ماه پیش بچه‌دار شد و یک ماه بعدش هم رفت نتفلیکس.

یه نکته‌ جالب این بود که وقتی بچه به دنیا اومد تازه فهمیدن جنسیتش چیه. برام یه کم عجیب بود که چرا این همه صبر کردن. راجع به احساساتش فکر می‌کردم و این که خودشون نخواستند بدونند تا موقع تولد هیجان‌زده شوند.

دیروز که با یکی از دوستهای دیگه هندی صحبت می‌کردم تازه فهمیدم جریان چیه و چرا هندی‌ها دوست ندارن جنسیت بچه رو بدونن. به قول این دوست‌مون، داستان از این قراره که تو هند تعیین جنسیت قبل تولد غیرقانونیه‌ و جریمه‌ سنگین داره. ظاهرا برای والدین سه سال و برای پرستار یا دکتری که گفته ۵ سال زندان داره!

دلیلش هم اینه که اگر بفهمند بچه دختره، سقط می‌کنند!
یه موقعی داستان‌های قبیله‌هایی در عرب جاهلی رو آدم می‌شنوه و فکر می‌کنه مال
۱۴۰۰ سال پیش بوده و تموم شده. شنیدن این داستان‌ها در قرن بیست و یکم حیرت‌آوره!

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: