کد خبر: ۴۲۰۲
تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۴۶
پپ
صفحه نخست » کنز


حجت‌الاسلام بهشتی

همه مسلمان‌ها باید مسجد بیایند، مردان، زنان، پیران و جوانان، اما در سیره‌ پیامبر می‌بینیم سفارشات و تأکیداتی نسبت به بعضی سنین هست از جمله جوان‌ها، وقتی به مساجد نگاه می‌کنیم و رضایت پیغمبر را ببینیم، موجب امید ماست. پیغمبر می‌فرماید: مسجدها پر جوان باشد. این موضوع را باید ما مسجدی‌ها و ائمه جماعات بگوییم. اساسا بخواهیم به بحث جوان بپردازیم اولین مسلمان‌ها و اولین نمازگزارها جوانان بودند. امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام،‌ جعفربن‌ابی طالب، زیدبن‌حارثه، این‌ها اولین‌ها هستند که آمدند نماز جماعت‌های چهار نفره، هفت هشت نفره را در تیررس تیرهای زهرآگین دشمن خواندند و ایستادند. تا این‌که در آینده‌ها این‌قدر فشار زیاد شد که بنا شد جمعی از مسلمان‌ها به یک کشور خارجی پناه ببرند و سخنگوی گروه مهاجران یک جوان بود که اسلام را توانست به بهترین شکل معرفی کند و پادشاه حبشه را به مسلمانی دعوت کند و در این کار موفق باشد.
مسلمان‌ها مهاجرت کردند و به مدینه آمدند. کارهای دشوار دست جوان‌ها بود. اولین‌ها از جوان‌ها بودند. در کتاب‌های تاریخی دارد که در همه جنگ‌ها پرچم به دست جوان‌ها بود. پرچم مهاجرین و انصار، پرچم خزرجیان، در جنگ احد پیامبر فرمود: پرچم باید دست علی‌بن‌ابی‌طالب باشد. دست امام آسیب دید، این پرچم افتاد. پیغمبر می‌توانست بفرماید این را کسی دیگر بردارد. فرمود: پرچم را به دست چپ علی بدهید ولی دست علی باشد. اسلام مکه را فتح کرد و آوازه‌ اسلام به خارج از کشور رسید. سفرایی که پیامبر اعزام می‌کند جوان‌ها هستند، برای قیصر روم یک جوان خوش‌سیما و خوش‌قلب را می‌فرستد. مکه فتح می‌شود پیامبر به سمت مدینه حرکت می‌کند یک جوان 21 ساله را به استانداری می‌فرستد که گاهی بعضی گلایه می‌کنند که ما هستیم، آن جوان پیشینه‌ طولانی ندارد ولی قابلیت‌هایی داشته که پیامبر فرمود: مطمئن هستم می‌تواند مکه را اداره کند. وقتی تشریف به مدینه آوردند در روزهای آخر عمرشان سپاهی را به سمت روم آماده می‌کنند. یک جوان نوزده ساله به نام اسامه را می‌فرستند. بسیاری اعتراض کردند. پیامبر فرمود: در مورد پدرش هم وقتی خواستم او را نصب کنم، اعتراض داشتید. پدرش زید‌بن‌حارثه است که در هشت جنگی که پیامبر حضور ندارند، پیامبر به فرماندهی سپاه زیدبن‌حارثه را اعزام می‌کرد و در جنگ موته دو فرمانده را یکی جعفربن‌ابی‌طالب و یکی زیدبن‌حارثه که هردو به شهادت رسیدند، قرار داد.

******

مباهات پروردگار به جوان عابد

پیغمبر فرمود: «إنّ الله يحبّ الشّاب‏ الّذي‏ يفني‏ شبابه في طاعة اللَّه» (نهج‌الفصاحه/ص316) خداوند دوست دارد جوانی را که در اوج جوانی به طاعت خدا می‌پردازد. خداوند مباهات می‌کند، افتخار می‌کند، پیغمبر فرمود:«إنّ الله تعالى‏ يباهي‏ بالشّاب العابد الملائكة» (نهج‌الفصاحه/ص303) خدای بزرگ مباهات می‌کند به جوان عبادت‌کننده و فرشته‌ها، ما هم به جوان‌ها مباهات کنیم. یک کار خدایی است. خدا که خالق ماست، آفریدگار ماست، فرمانروای جهان است، فرشته‌ها که معصوم و پاک هستند صدا می‌زند که بیایید تماشا کنید. این یک منظره‌ای است که همه می‌توانیم در خلق این منظره سهم داشته باشیم. هرکسی با زبان و آبرویش بتواند جوان را به مسجد بیاورد یعنی یک صحنه‌ای را خلق کرده که موجب رضایت پروردگار است. ما مسجدی داریم که جوان زیاد دارد. معلوم است جوان‌ها مسجد بیایند، ویژگی‌هایی دارند، ممکن است با بزرگسالان تفاوت داشته باشد ولی وقتی صبوری می‌کنند، میدان می‌دهند خدا از همه آن‌ها اعلام رضایت می‌کند. مباهات کنیم به مسجدی که پر جوان است. شهرستان‌ها متفاوت است. یک وقتی برای نماز زیاد سفر می‌رفتم. بعضی شهرستان‌ها مساجد خلوت است. بعضی شلوغ است و بعضی مساجد شلوغ داریم که جوان کم است. ملت هستند ولی جوان‌ها غایب هستند. احادیثی که می‌فرماید: مسجد یکی از شکایت‌کنندگان روز قیامت است، شاید یکی از شکایت‌ها این باشد که چرا جوان در این مسجد نبود. همه باید دست به دست هم بدهیم که حضور جوان‌ها در مسجد زیاد شود.

........................................

فضائل امیرالمومنین علی‌علیه‌السلام

حجت الاسلام والمسلمین فرحزاد

امام صادق‌علیه‌السلام فرمودند: که وقتی حضرت علی‌علیه‌السلام حرکت می‌کرد، عمامه صحاب را بر سر مبارک او می‌بست، جبرئیل طرف راست او و میکائیل طرف چپ او می‌رفتند. تا فتح و ظفر و پیروزی را نصیب او نمی‌کرد، برنمی‌گشت. «كان رسول‌اللّه‌صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله ليبعثه برايته فيقاتل جبرئيل عن يمينه و ميكائيل عن يساره ثم ما يرجع حتى يفتح اللّه تعالى له» وقتی پیغمبر ما در برابر عمرو‌بن‌عبدود، مبارز طلبید، تمام کنار زدند. سه بار پیامبر فرمود: کسی هست جواب او را بدهد؟ هیچ‌کس بلند نشد. حتی بعضی تضعیف روحیه می‌کردند. شتر بلند می‌کرد و حمله می‌کرد. لرزه به پشت مسلمان‌ها انداخت. هر سه بار مولا علی‌علیه‌السلام بلند شدند. بعد حضرت دعا کردند و عمامه بستند و ایشان را فرستادند. این خیلی مهم است که پیغمبر ما فرمود: تمام کفر در مقابل تمام ایمان، تمام شرک در مقابل ایمان، یعنی اگر عمرو‌بن‌عبدود آن روز پیروز می‌شد، چون جنگ خندق را جنگ احزاب هم می‌گویند. کفار قریش، بت‌پرست‌ها، یهودی‌ها، منافقین همه دست به دست هم می‌دادند، احزاب که می‌گویند یعنی تمام گروه‌ها دست به دست هم دادند که کار پیغمبر و مسلمان‌ها را یکسره کنند. عمروبن‌عبدود اگر می‌زد و حضرت علی‌علیه‌السلام را می‌کشت تمام می‌شد. یعنی اسلام و پیامبر منهدم می‌شد. این‌که حضرت علی‌علیه‌السلام تنها کسی بود که رفت یک ضربت زد و فرمود: ضربت امیرالمؤمنین در روز خندق افضل از عبادت جن و انس است. امام صادق ‌علیه‌السلام فرمود: «و أنا من الثقلین» ما امام‌های دیگر هم جزء ثقلین هستیم. یعنی از عبادت هزارها سال امام زمان، عبادت امام‌ها، یازده امام دیگر بالاتر است. چون این تثبیت کرد، امامت را تثبیت کرد. قرآن را تثبیت کرد. ریشه بت و بت‌پرستی را کند. این به دست با کفایت امیرالمؤمنین اتفاق افتاد. برای حضرت علی‌علیه‌السلام همین یک فضیلت کافی است چه برسد به این‌که هزارها و صدها از این نمونه دارد. حساب حضرت علی‌علیه‌السلام را باید از همه جدا کرد. واقعا حلال مشکلات است. نه فقط در دنیا، موقع مردن، امیرالمؤمنین باید به فریاد ما برسد. روایات حضرت علی‌علیه‌السلام از پیغمبر و امامان دیگر هم بیشتر است که موقع مردن مؤمن و منافق و کافر و یهود و اهل کتاب، سر بالین همه حاضر می‌شود. «یا حار همدان من یَمت یرنی» ملا هادی سبزواری شعری دارد خیلی زیباست.

..............................

حجه الاسلام سعیدی

تعریف لذت در زندگی

قطعا لذت از دنیا را آن کسی که خدا را منعم می‌بیند بیشتر می‌برد. اگر تعریف کردی لذت بردن را به لذت حیوانی از دنیا و خودت را جسم تعریف کردی یک طور لذت می‌بری و اگر خودت را روح معنی کردی و همراه با جسم طور دیگری لذت می‌بری. اگر خودت را جسم تعریف کردی سر سفره از خوردن گوشت سفره لذت می‌بری اما اگر مادر بودی و لذتت این بود که بچه‌هایت بخورند و به به بگویند، از نخوردن گوشت خیلی بیشتر لذت می‌بری. خسته به خانه می‌آیی، خستگی لذت‌بخش نیست اما موقعی که خانمت می‌گوید: خسته نباشی، بچه‌ها می‌گویند: بابا چه خریدی؟ دست پر به خانه می‌آیی، این‌طور لذت خستگی خیلی بیشتر است. ببین خودت را چه تعریف کردی. لذت نفس تعریف کردی، مادر تعریف کردی، پدر تعریف کردی، بزرگ‌تر تعریف کردی، آن‌وقت جنگ و شهادت هم برایت لذت‌بخش می‌شود. هیچ زخم خوردنی لذت‌بخش از حیث حیوانیت انسان نیست، اما اگر آدم بودی برایت مرگ «احلی من العسل» می‌شود. در آغوش گرفتن مرگ هم برایت زیبا می‌شود. برای مؤمن مثل بو کردن گل می‌شود. این برای آن‌هایی است که روی فطرتشان غباری نیست و اگر هم غبار نشسته است زود پاک کردند. لذا پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و اهل‌بیت ما استغفارهایشان برای همین است، گناه نیست، عصمت است. یک ذره غبار هم به واسطه در همین دنیا بودنشان و تعامل با اهل دنیا زود جارو می‌زنند. نمی‌گذارد گردی روی آن بنشیند.


نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: